ويژگى‏هاى راديو و برنامه‏هاى آن‏



محمدرضا جوادى يگانه


مجله ارتباطات و فرهنگ (1)، زمستان 1382: صفحات: 155 تا 174.



مقدمه‏

در زمانه‏اى كه گستره وسيعى از رسانه‏هاى گروهى وجود دارند كه مخاطبان را از هر سو تحت نفوذ خود قرار داده‏اند و هر كدام در صدد هستند تا فضاى بيشترى را در مجموعه سپهر رسانه‏اى از آن خود كنند تا از اين طريق بتوانند مخاطبان بيشترى را به سوى خود جلب كنند، راديو وضعيتى خاص دارد؛ زيرا اين رسانه در گذشته‏اى نه چندان دور يكى از پرمخاطب‏ترين رسانه‏ها بوده است و به تدريج و با ظهور رسانه‏هاى جديد، برخى از مخاطبان خود را از دست داده است. البته، راديو در برخى كشورها هنوز يك رسانه جمعى است، به گونه‏اى كه بيش از 90 درصد از مردم انگلستان بيش از 24 ساعت در هفته به راديو گوش مى‏دهند (فلمينگ 2002: 13). با اين همه، كاهش مخاطب به معناى از ميدان به در شدن راديو نيست، زيرا هر رسانه‏اى از ويژگى‏هايى برخوردار است كه آن را از ساير رسانه‏ها متمايز مى‏كند.

اگر رسانه‏اى بتواند اول از قابليت‏هاى خاص و دوم از قابليت‏هاى عام كه رسانه‏هاى ديگر هم از آن بهره‏مند هستند، نهايت استفاده را بكند، با اطمينان مى‏توان گفت كه مى‏تواند جايگاه خود را در نظام نوين ارتباطات بهبود بخشد. لازمه اين كار شناخت درست ويژگى‏ها و همه آن عناصرى است كه در اين رسانه دخيل هستند و يا به عبارت ديگر پاسخگويى سنجيده و درست به زنجيره ارتباطات پنج قسمتى هارولد لاسول (چه كسى؟ چه مى‏گويد؟ از طريق چه رسانه‏اى؟ خطاب به چه كسى؟ و با چه تأثيرى؟) است. (ديفلور 1378: 4)

در اين مقاله مى‏كوشيم كه تا حد امكان به يك سؤال از زنجيره ارتباطاتى پنج قسمتى لاسول درباره پيام‏هاى راديويى (يعنى از طريق چه رسانه‏اى؟) پاسخ گوييم. براى اين منظور، ابتدا به ماهيت راديو مى‏پردازيم و سپس برخى از ويژگى‏هاى راديو را با تفصيل بيشترى مطرح مى‏سازيم.


ويژگى‏هاى ذاتى راديو

بيان كليات: راديو رسانه‏اى كور است و صدا تشكيل‏دهنده ماده اصلى پيام‏هاى راديويى است. بنابراين، تركيب آن با ديگر عناصر صوتى راديو (موسيقى، افكت و سكوت)، ارتباط فكرى و معنوى كاملى برقرار مى‏سازد. همين امر سبب مزايايى براى راديو در مقابل رسانه‏هاى تصويرى ديگر شده است كه يكى از آنها بيان كليات است؛ در صورتى كه رسانه‏هاى تصويرى همانند تلويزيون تنها قادرند جزئيات را نشان دهند. عناصر انتزاعى و كلى مانند اميد، ايمان، ترس و هيجان، جز با تنزل سطح آن به برخى از صور ابتدايى، قابل ارايه تصويرى نيستند. اگر يك مفهوم كلى مانند گل يا انسان، توسط يكى از افراد آن نشان داده شود، به وضوح از معناى اصلى منحرف شده است. اولين مسأله در تحريف معناى كلى انسان، تأكيدبر جنسيت است كه تصوير ناگزير از نشان دادن يكى از دو جنس است. در كشورهايى كه نژادهاى مختلف در كنار هم زندگى مى‏كنند، اين مسأله بيشتر نيز خواهد شد. بنابراين بسيارى از موارد كلى، اگر هم در تلويزيون بيان شوند، راديويى هستند. قرآن، دعا و ... (جز نمايش تصوير قارى در حال اجراى قرائت و يا شخصى كه دعا را مى‏خواند) از مواردى هستند كه تلويزيون در زمان بيان آنها به انواع عناصر بصرى (طبيعت، اماكن مذهبى و ...) متوسل مى‏شود و در هر حال نمى‏تواند آن فضاى غير تصويرى را بازسازى كند.

تخيل‏آميز بودن راديو: ويژگى بيان كليات براى راديو مزيت ديگرى را هم به همراه دارد و آن، تخيل‏آميز بودن راديو است. از آنجا كه راديو، فقط داراى صدا است، شنونده ناگزير است اطلاعات ديدارى زمينه‏اى و همراه آن را، خود براى خود باز آفريند. براى همين گفته مى‏شود «راديو رسانه تخيل، تصور و تئاتر ذهنى است، نوعى تجربه بصرى است كه برتر از نمونه‏هاى مشابه است، زيرا تصاويرش متعلق به شنونده و خاص اوست. برنامه‏ها و اجراهاى راديويى انزوا و تنهايى شنونده را از ميان مى‏برد و در ذهن تماشاگر تصاوير تازه‏اى خلق مى‏كند. اين يكى از ويژگى‏هاى منحصر به فرد راديوست كه به جاى تصوير كردن تجربه، آن را در ذهن بر مى‏انگيزاند» (ريچاردز 1381: 15؛ نيز نك. مك‏فارلند 1381؛ مك ليش 1999). مى‏توان گفت سه ويژگى نداشتن تصوير، بيان كليات و تخيل‏آميز بودن از اصلى‏ترين ويژگى‏هاى اختصاصى راديو است.

از طريق تخيل مى‏توان ويژگى‏ها و فرآيندهاى انتزاعى را بازسازى كرد؛ به‏طورى كه بيننده، افكار و احساسات شخصيت فيلم را تنها با مشاهده حالتى در صوت او، بازسازى مى‏كند. راديو تصورات مخاطب را به مراتب بيش از فيلم، تئاتر يا تلويزيون بر مى‏انگيزد، زيرا به‏هيچ‏وجه ديدارى نيست. ما نه تنها بايد افكار و احساسات شخصيت راديويى را تصور كنيم، بلكه بايد از حالت صورت، ظاهر كلى، موقعيت فيزيكى او هم براى خود تصويرى بسازيم. اين مسأله سبب مى‏شود كه ما تصويرى از شخصيت راديويى را ذهن خود بازسازى كنيم كه مى‏خواهيم او آن‏گونه باشد. افراد در ذهن خود، بر اساس صداى گوينده، نگاهى آرمانى نسبت به شخصيت وى دارند و كنش ذهنى با اين تصوير ايجاد شده در ذهن شنونده، تصويرى به‏طور كامل شخصى و منحصر به فرد است. راديو از اين لحاظ يكى از شخصى‏ترين رسانه‏ها است، و همين موضوع سبب مى‏شود زمانى كه برخى از گويندگان و مجريان موفق راديويى به تلويزيون بپيوندند، توفيق نيابند؛ زيرا در بسيارى از موارد چهره ذهنى ايجاد شده نزد مخاطب منطبق با چهره واقعى آن شخصيت يا گوينده نيست.

تمايزپذيرى راديو از ديگر رسانه‏ها به اين دليل نيست كه اين رسانه، تمامى تخيلات انسان را درگير مى‏كند، بلكه به اين علت است كه راديو تخيلات را در گستره‏اى متفاوت به كار مى‏گيرد. در ادبيات همه چيز بايد تصور شود، زيرا به جز كلمه‏هايى چاپ شده، چيزى ديده نمى‏شود و به همين نحو چيز زيادى هم شنيده نمى‏شود. در رسانه‏هاى ديدارى، بسيارى چيزها مى‏توانند ديده شوند و به نسبت، بخش كمترى براى تخيل باقى مى‏ماند. در راديو چيزهاى زيادى شنيده مى‏شود و توصيف كلامى آن موجزتر از ادبيات و نزديك‏تر به توصيف‏هاى به كار رفته در تئاتر، فيلم و تلويزيون است (كرايسل 1381: 7). همين ويژگى راديو سبب قدرت نفوذ و اقناع گويندگان راديو و تفوق و برترى آنان بر گويندگان تلويزيون شده است، به‏طورى كه به راحتى مى‏توانند به ذهن شنوندگان وارد شوند. هر شنونده با تخيل خود بر حسب نوع صدا و چگونگى اجرا و ديگر عناصر برنامه، تصويرى از گوينده يا مجرى راديو مى‏سازد كه هميشه همراه اوست، ولى در تلويزيون اين‏گونه نيست.

تداوم نداشتن پيام در راديو: يكى ديگر از ويژگى‏هاى راديو اين است كه در آن تصوير يا متنى وجود ندارد. تماس غيرديدارى است و بنابراين پيام داراى تداوم نيست. برخلاف كتاب كه مى‏توانيم بارها آن را مرور كنيم و از ابتدا به انتها رويم، در راديو امكان اين كار وجود ندارد. (پس پيام نبايد مبهم باشد، زيرا در آن صورت شنونده گيج و مبهوت خواهد شد، براى همين در راديو هيچ جايى براى حشو و زوايد، شرح و تفصيل و توصيف زياده از حد وجود ندارد).

انعطاف‏پذيرى راديو: يكى ديگر از آثار مثبت غير بصرى بودن راديو، انعطاف‏پذيرى آن است؛ يعنى اين واقعيت كه راديو نياز به توجه مستقيم ندارد. بزرگ‏ترين مزيت يا شايد عاملى كه راديو را از ديگر رسانه‏ها متمايز مى‏كند، اين واقعيت است كه از بين رسانه‏ها، راديو را آسان‏تر از بقيه مى‏توان ناديده گرفت. سه ويژگى راديو، آن را از ساير رسانه‏ها جدا مى‏كند: يكى آنكه راديو نياز به توجه زياد ندارد، براى همين آن را جزء رسانه‏هاى سرد مى‏دانند، بر خلاف تلويزيون كه رسانه‏اى گرم است و به تشريك مساعى بيشترى احتياج دارد. دوم آنكه راديو احاطه كننده است، زيرا گوش انسان سرپوش ندارد. در نتيجه آن‏طور كه تصوير را مى‏توان كاناليزه كرد، در صدا اين قابليت وجود ندارد. شنونده راديو مى‏تواند دركى انتخابى داشته باشد و تصميم بگيرد كه تنها، بشنود ولى فعالانه گوش ندهد؛ اما باز وقتى چيزى شنيدنى باشد شنونده بى‏درنگ آن را خواهد شنيد. سوم آنكه راديو بى‏انتهاست، يعنى طول تخيل را دراز مى‏كند (مك‏فارلند 1381).

يكى از مهم‏ترين تمايزهاى راديو با ساير رسانه‏ها در اين است كه راديو با چشم سروكار ندارد. از اين‏رو، تمام حضور و اعتناى شخص را به خود جلب نمى‏كند و به تعبير مك‏فارلند نياز به توجه زياد ندارد. رسانه‏هايى كه از طريق چشم درك مى‏شوند (مانند تلويزيون و روزنامه)، فعاليت مسلط و دقت زياد فرد را طلب مى‏كنند. در هنگام تماشاى تلويزيون و خواندن روزنامه تنها مى‏توان كارهاى ساده‏اى از قبيل خوردن انجام داد، اما شنيدن راديو مى‏تواند با طيف گسترده‏اى از فعاليت‏ها (رانندگى، آشپزى، كار در اداره و كارگاه و ...) همراه باشد و به‏همين دليل راديو رسانه‏اى انعطاف‏پذير (كرايسل 1381) محسوب مى‏شود.

شخصى بودن راديو: اين مسأله كه راديو شنيده مى‏شود، يكى از علل شخصى شدن راديو است. در اينجا نيز بر خلاف تلويزيون كه افراد مجبورند در كنار هم پيامى - با ابهام كم - را تماشا كنند، مى‏توانند حتى در يك كارگاه، يا يك اتاق، سرگرم كارهاى ديگرى شوند و يك پيام راديويى را به صورت خصوصى بشنوند و درك كنند. البته بى‏نيازى به چشم، عاملى است براى اينكه راديو به صورت يك وسيله قابل حمل در بسيارى از مكان‏ها (هنگام پياده‏روى، ورزش و رانندگى و ...) مورد استفاده قرار گيرد و اين امر باز هم بر شخصى بودن راديو مى‏افزايد. از اين رو، مى‏توان راديو را يك رفيق همراه (لينچ و گى‏ليسپى 1998: 3) نيز ناميد.

راديو وسيله‏اى شخصى براى ارتباط است، به‏صورت كامل با شنوندگانش خصوصى مى‏شود و نوعى رابطه فرد با فرد بين مجرى برنامه و شنونده پديد مى‏آيد كه طى آن مقدار زيادى اطلاعات منتقل مى‏شود. اين وجه راديو، يك تجربه خصوصى است و سبب مى‏شود فرد با جامعه عجين شود و همه يك‏صدا شوند. از ديگر سو، شخصى بودن به اين معنا است كه راديو مى‏تواند با زندگى و كارهاى روزانه انسان به مراتب بيشتر از ساير رسانه‏ها ادغام شود، به طورى كه كمتر برنامه راديويى وجود دارد كه تهيه كنندگانش اين هدف را دنبال نكنند (مك‏لوهان 1377؛ مك‏فارلند 1381). راديو اثرى وافر در ناخودآگاه دارد و به طور اعجاب انگيزى قادر است گوشه و كنارهاى فراموش شده و از ياد رفته روان انسان را تحريك كند.

وابستگى راديو به زبان: راديو به‏ويژه با اولين وسيله تماس انسانى، يعنى زبان محاوره ملى، رابطه مستقيم دارد. تلفيق اين دو فناورى، يعنى زبان مادرى و راديو، كه از تمامى فناورى‏هاى انسانى قدرتمندتر و متنفذتر هستند، شكل‏هاى تازه‏تر و خارق‏العاده‏ترى از تجربه‏هاى انسانى را بروز مى‏دهند (مك‏لوهان 1377: 355). راديو از اين لحاظ كه بيش از ساير رسانه‏ها بر كلام تأكيد دارد (و يا به عبارت ديگر، عارى از تصوير است)، به ميزان زيادى وابسته به زبان باقى خواهد ماند و امكان درنورديدن مرزهاى ملى در آن كمتر است. البته، وجود عنصر موسيقى مى‏تواند مقدارى از اين وابستگى به زبان را در راديو بكاهد، اما اين كاستن آن‏قدر نيست كه يك برنامه راديويى به زبان بيگانه به راحتى قابل شنيدن و تأثيرگذارى باشد. تنها موسيقى ناب و بدون آواز است كه به‏صورت كامل قابل انتقال به ساير مليت‏ها و زبان‏ها است و گرنه موسيقى همراه با آواز نيز كمتر قابل استفاده است و اگر تأثيرى هم داشته باشد، در عناصر موسيقيايى آن و حتى نحوه بيان كلمات - و نه محتواى جملات - است. اما اين امر درباره تلويزيون و حتى روزنامه‏هاى خارجى صادق نيست. به همين دلايل است كه در استفاده از ماهواره، كمتر كسى به سراغ شبكه‏هاى راديويى خارجى مى‏رود، در حالى كه كانال‏هاى دريافتى راديويى از طريق ماهواره نيز به اندازه كانال‏هاى تلويزيونى است و يا كمتر فردى از تهيه‏كنندگان و برنامه‏سازان راديو است كه از برنامه‏هاى راديويى خارجى الگوبردارى كند؛ امرى كه در تلويزيون به وفور اتفاق مى‏افتد.

ناتوانى راديو در ارسال پيامهاى فرعى: يكى ديگر از ويژگى‏هاى راديو، اين است كه با تكيه صرف بر صوت، قابليت ارسال پيام‏هاى فرعى را ندارد. چنان‏چه در يك برنامه راديويى قصد ارسال پيامى غير از پيام اصلى را داشته باشيم، بايد پيام اصلى را قطع كرد. البته، مى‏توان از تفاوت‏هاى صوتى (فقدان يا وجود موسيقى، و يا كيفيت‏هاى صدايى خاص) براى ارسال پيام‏هاى پس زمينه استفاده كرد، اما ميزان پيام فرعى منتقل شده در اين موارد بسيار كم است. در حالى‏كه در تلويزيون يا روزنامه، بر عكس، گاه مى‏توان تا چندين پيام فرعى ارسال كرد. آرم شبكه تلويزيونى همواره در گوشه تصوير يك عنصر هويت‏بخش به شبكه تلويزيونى است. زيرنويس‏ها و حتى تصوير در تصوير از مواردى است كه در آن در كنار پيام اصلى منتقل شده در تلويزيون، پيام‏هاى متعدد ديگرى نيز مى‏توان ارسال كرد؛ در روزنامه‏ها نيز چنين است. اما در راديو حتى نام شبكه راديويى به عنوان يك پيام فرعى قابل انتقال نيست. حتى با وجود فناورى‏هاى جديدى كه توسط آنها نام شبكه راديويى و حتى برخى پيام‏هاى كتبى خاص درباره شبكه راديويى و محتواى برنامه‏هاى آن از طريق گيرنده قابل مشاهده است، باز هم در اينجا پيام كتبى توسط دستگاه پخش كننده صوت منتقل مى‏شود و چيزى جداى از پيام راديويى است كه شنيده مى‏شود. در اساس بايد گفت كه اين ديگر پيام راديويى نيست، چون مبتنى بر صوت نيست. از اين‏رو، اين پيام‏هاى فرعى راديو را بايد ديد.


ويژگى‏هاى برخى عناصر راديويى‏

خبر و برنامه‏هاى سياسى راديو:‏ راديو به اين دليل كه فقط از طريق حس شنوايى و صدا عمل مى‏كند، نواقص و محدوديت‏هايى در خبررسانى دارد. از سويى، به اجبار و ناگزير بايد اخبارش خلاصه‏تر و گزينشى‏تر باشد، بنابراين انتخاب موضوع خبر براى شنوندگان راديو به مراتب مشكل‏تر از انتخاب خبر براى خوانندگان روزنامه‏ها است. از سوى ديگر هم نمى‏تواند به طور كامل در شنونده احساس اهميت نسبى مطالبى را كه عرضه مى‏كند، به وجود بياورد. خبر راديو با معضل و مشكل ديگرى هم دست به گريبان است و آن فشردگى زبان و كلمه‏هايى است كه بايد با آن عرضه شود. زبان روزنامه‏اى طورى است كه خواننده مى‏تواند نوشته را با سرعت خواندن خود تطبيق دهد؛ آن را تندتر يا آهسته‏تر بخواند و يا اگر چيزى را خوب نفهميد، دوباره آن را بخواند و از طرفى تنوع عرضه خبر در روزنامه‏ها بيش از راديو است (كرايسل 1381: 121). محدوديت در خبر رسانى راديو سبب شده است كه برنامه‏هاى خبرى راديو از عمق كمترى نسبت به روزنامه برخوردار باشند؛ اما با توجه به ديگر قابليت‏هاى راديو، برنامه‏ريزان راديو كوشيده‏اند از طريق بهره‏گيرى از خبرهاى مربوط به وقايع روز و برنامه‏هاى جنبى ديگر مانند برنامه‏هاى تفسيرى، به برنامه‏هاى خبرى خود عمق و گستردگى بيشترى بدهند.

با وجود تمام اين مشكلات، راديو سابقه ممتاز و برجسته‏اى به عنوان يك رسانه خبرى در طى بيست سال گذشته داشته و با مطبوعات هم رقابت كرده است. امروزه، يكى از قالب‏هاى رايج خبرى، راديويى است كه بر خبر تأكيد دارد. به عبارت ديگر، اين راديو تركيبى از موسيقى و خبر (مانند راديو پيام) است و يكى از مهم‏ترين قالب‏هاى راديويى در دوران معاصر به‏شمار مى‏رود.

يكى از مزيت‏هاى راديو نسبت به مطبوعات، حضور يك صداى خبرى توانا در خبر است كه خبر را روشن، واقعى، زنده‏تر و تأثيرگذارتر مى‏كند و به گوينده امكان زيادى براى بيان كامل خبر مى‏دهد؛ چه از لحاظ تأكيد بر كلمه‏هاى خاص و چه از لحاظ نحوه ادا كردن خبر كه با سخن يا تُن صداى خاص مى‏تواند آن را ادا كند. اين صفت عمومى راديو (يعنى كاركرد روشن‏تر كردن خبر و ابهام‏زدايى از خبر از طريق سخن و تن صداى گوينده) از لحاظ خبرى اهميت ويژه‏اى دارد؛ زيرا روشن بودن خبر نيز همانند اعتبار و صحت خبر كاملاً ضرورى و مهم است.

يكى ديگر از مزيت‏هاى راديو نسبت به روزنامه اين است كه در روزنامه، عكس‏ها و تصاوير فقط نماد و نشانه تصويرى هستند و در واقع فقط كپى عكس مردم و حوادث به شمار مى‏آيند، اما راديو يك نوع حس شخصى از خبر را در ما ايجاد مى‏كند و ما را قادر مى‏سازد كه اصل صداهاى واقعى مردم و حوادث را بشنويم. اين رابطه شاخصه‏اى، در ضمن نشانگر يك رابطه مستقيم هم هست، به اين صورت كه ما با تصويرى كه از يك واقعيت بريده و كنده شده باشد روبرو نيستيم، بلكه صداها و صوت‏هايى را مى‏شنويم كه در واقعيت آن حوادث وجود دارند و به همين آن‏ها را جهت به‏صورت كامل باور مى‏كنيم.

بايد دانست كه خبر يا اخبار در درجه اول يك مسأله شفاهى و گفتارى است، به اين معنى كه هر چقدر هم موضوع‏هايى كه با آنها سروكار دارد عينى و واقعى باشد، روابطه‏هايى كه بين اين موضوع و يا درون اين موضوع‏ها وجود دارند، بايد از طريق زبان و گفتار بيان شوند. كلمه‏ها يا در واقع زبان با كوشش ما براى معنى‏دار ساختن و قابل فهم كردن جهان مرتبط است و تصويرها به ندرت مى‏توانند به‏صورت كامل صريح، روشن و بيان‏كننده معناى خود باشند. خبر حتى در روزنامه‏ها به تقريب هميشه با زيرنويسى همراه است كه عكس را توضيح مى‏دهد. در بعضى موارد، كثرت تصاوير تلويزيون سبب مى‏شود تا ما از توجه به اصل خبر و منزلت حقيقى موضوع‏هاى خبرى منحرف شويم و اين امر حتى در بعضى مواقع ما را به بعضى نتيجه‏گيرى‏هاى غلط هم سوق مى‏دهند. در اساس، خبر به معناى واقعى آن از نوع كلمه است كه بيانى از واقعه‏اى ارايه مى‏دهد. اين بيان، بسيار به صوت نزديك‏تر است تا به تصوير. در اكثر مواقع، تصوير توضيحى زايد درباره عوارض يك واقعه است و نه خود آن واقعه. بنابراين، تصوير مى‏تواند ذهن را از اصل واقعه، به سمت عوارض و پيامدهاى آن منحرف كند و اين همان تحريف در خبر تلويزيونى است كه به آن اشاره خواهد شد. از جمله انتقادهايى كه از تلويزيون به عمل آمده است، اين است كه تلويزيون رسانه‏اى بد براى عرضه خبر است؛ زيرا تصاوير، وقت زيادى براى انتقال اطلاعات بسيار ساده مى‏گيرند و اغلب هم توليدات خبرى آن، چيزى بيش از يك راديوى تصويرى نيستند. برعكس، در راديو مى‏توان اخبار را با جزئيات و تفصيل بيشتر بدون هيچ نوع مزاحمت تصويرى بيان كرد و حتى سرعت پخش آن را از تلويزيون بيشتر كرد.

خبر در راديو بسيار ارزان و سريع‏تر از تلويزيون است؛ همين مسأله سبب مى‏شود بيشتر معتقد شويم كه با وجود جاذبه‏ها و زرق و برق‏هاى تلويزيون، خبر در اصل يك ژانر (نوع) شفاهى و گفتارى است و اين ماهيت شفافى و گفتارى، خود به روشنى بيان‏كننده آن است كه چرا حتى در عصر رسانه‏هاى ديدارى اخبار هنوز از متعلقات انگشت‏شمار راديو به شمار مى‏آيد.

مزيت ديگر راديو سرعت زياد در انتقال خبر است. راديو هم مى‏تواند بيشتر از هر رسانه ديگر، حلقه اتصال وقايع و حوادث را با شنوندگان و مخاطبان خود برقرار كند و هم نسبت به رسانه‏هاى ديگر اين ويژگى را دارد كه در شرايط گوناگون بدون هيچ نوع زحمتى بتواند در لحظه پخش خبر كنار مخاطب خود باشد؛ زيرا راديو هم ارزان است و هم به راحتى حمل و نقل مى‏شود. فرد مى‏تواند در عين حال كه كارهاى ديگرش را انجام مى‏دهد، در كنارش راديو داشته باشد و به آن گوش دهد (كرايسل، 1381: 198). راديو مى‏تواند اخبارى به ما بدهد كه آن‏قدر زمان مصرف كوتاهى دارند كه قابل استفاده در مطبوعات نيستند؛ اخبار مه گرفتگى در فرودگاه يا رفتن برق يك محله و يا يك تصادف از اين نوع هستند. از سوى ديگر، برخى از خبرها به خاطر اهميت، بازتاب‏هاى فراوانى دارند كه همان خبرها پس از 24 ساعت كهنه مى‏شوند و ديگر در مطبوعات قابل استفاده نيستند.

غير بصرى بودن راديو، گاه مى‏تواند در اخبار و برنامه‏هاى سياسى كمك زيادى بكند؛ آنجا كه بحث و مناظره تلويزيونى ميان دو روحانى، ناخواسته اختلاف در روحانيت را القا مى‏كند، استفاده از راديو مى‏تواند از اين تحريف بصرى جلوگيرى كند و تنها توجه مخاطب را بر محتواى مناظره متمركز كند. پخش مشروح مذاكرات مجلس نيز مى‏تواند القاكننده بى‏توجهى نمايندگان، داشتن مشغوليت‏هاى زايد فراوان و در نتيجه سطحى بودن مباحثه‏هاى آنان باشد، اما پخش راديويى آن، اين پيامدهاى ناخواسته را ندارد.
يكى ديگر از تمايزهاى راديو با رسانه‏هاى تصويرى در موضوع تحريف است كه به نقش خبردهى وسايل ارتباط جمعى باز مى‏گردد. در تلويزيون مى‏توان از واقعيت جنبه‏هايى را نشان داد كه جهت خاصى به ادراك ببخشد و يا منابع تكنيكى‏يى به منظور ساختن پيام به كار گرفته مى‏شوند كه در اساس با واقعيت مطابقت ندارند. به‏طور كلى مى‏توان گفت كه در تلويزيون در هر دو جهت مى‏توان دست به تحريف زد؛ هم با تعمد در غير دقيق كردن و يا برعكس، با ارزش بخشيدن به واقعيت. قدرت چرخش دوربين مى‏تواند زمينه ذهنى بيننده تلويزيون را نسبت به آنچه گفته مى‏شود به‏صورت كامل تغيير دهد؛ اما راديو به دليل نداشتن تصوير، فاقد اين قابليت است. تحريف‏هاى راديو فقط متكى به گفته‏هاى خلاف واقع است كه امرى سخت و دشوار است؛ زيرا مخاطب با دسترسى به اطلاعات درست اعتمادش را به راديو از دست مى‏دهد؛ بنابراين راديو به عينيت نزديك‏تر است.

تحريف در راديو به‏طور عمده از ناحيه مخاطب آن است و نه مانند تلويزيون از جانب رسانه. به تعبير، ديگر راديو به اندازه تلويزيون قدرت تحريف ندارد، زيرا به دليل سرعتى كه در ارسال خبر و انتقال اطلاعات دارد فرصت تفسير و تحليل ندارد. از اين‏رو، مخاطبان خود به تفسير و تحليل مى‏پردازند و اين امر از عوامل تحريف و دگرگون شدن واقعيت است (خجسته 1380: 9)

از سوى ديگر، ماهيت خبر راديويى به گونه‏اى است كه مى‏توان برخى از موارد كلى كه تصوير و يا شاهد مثالى براى آن موجود نيست را نيز در آن آورد. مواردى از قبيل كاركردهاى سياسى يا ناكارآمدى يك حكومت (در مراحل اوليه كه هنوز به عوارض و نتايج نامطلوبِ قابل ارايه تصويرى نرسيده است) مى‏توانند مثال‏هاى خوبى براى استفاده اختصاصى از راديو باشند. در واقع، بيان تصويرىِ تنها و همراه با جلوه‏هاى تصويرى غيرمرتبط با اصل موضوع نه‏تنها از اثرگذارى خبر مى‏كاهد بلكه در بيان تصويرى نيز بيشترين تأكيد بر متن خواهد بود نه بر تصوير.

همين ويژگى راديو، گاه به كمك برنامه‏سازان مى‏آيد تا با ارايه خبر عارى از تصوير، از صراحت و شدت آن بكاهند. يك واقعه خشونت‏آميز مانند صحنه اعدام يا مرگ انسان‏ها، در بيان تصويرى اثرات شديدى مى‏گذارد، ولى با بيان آن به صورت عكس و يا گزارش راديويى، مى‏توان از عوارض منفى بيان اين‏گونه خبرها كاست. به همين دليل بى‏بى‏سى (بنگاه خبر پراكنى بريتانيا 1380) در توصيه‏هاى خود به برنامه‏سازان، نمايش تصويرى اين صحنه‏ها را به‏صورت اكيد منع مى‏كند.

توصيف راديو از واقعيت بيرونى‏: غير بصرى بودن راديو سبب شده است كه در ارتباط خود با مخاطبان از رمزها و كدهاى كمترى نسبت به تلويزيون و سينما استفاده كند. اين ويژگى، البته، از نقايص آن محسوب مى‏شود؛ اما قابليتى به رسانه راديو بخشيده است تا از اين طريق برنقص خود در زمينه ارتباط با شنوندگان فايق آيد. اين قابليت آن است كه راديو بايد پيوستگى و ارتباط خود را با دنياى واقعى و خارج از استوديو بيش از بيش حفظ كند. پخش برنامه‏هاى خارج از استوديو و زنده در راديو براى دست‏يابى به اين امر صورت گرفته است.
پخش مستقيم راديويى به‏طور معمول از لحاظ ماهيتى و از نظر تأثير، هميشه با تلويزيون متفاوت است. اين تفاوت به‏طور صرف از گزارشگر آن دو رسانه ايجاد نمى‏شود، بلكه مربوط به اختلاف كاركردى بين اين دو رسانه است. در تلويزيون دنياى خارجى به صورت يك آيكون (نماد تصويرى) وجود دارد. بنابراين، نقش گزارشگر يك نقش فرعى و ثانويه است، زيرا كلمه‏هاى او در واقع شاخ و برگ دادن و شرح جزئياتى است كه ما خود آن را مى‏بينيم. در راديو اين دنياى خارج به صورت شاخصه‏اى وجود دارد و نقش گزارشگر در آن اصلى است. در واقع، گزارشگر در جهان خارج، به جاى چشم و گوش ما عمل مى‏كند و در ضمن بايد خيلى بيشتر و بهتر از گزارشگر تلويزيون حرف بزند. سرعت و نحوه گزارش يك گزارشگر راديويى منعكس‏كننده فضاى حاكم بر جهان خارج است و زبان و كلام او نيز بايد نسبت به گزارشگر تلويزيون روشن‏تر و فصيح‏تر باشد تا مطالب مختلفى را فى‏البداهه بگويد. كار او نه تنها توصيف عينى صحنه‏هاى خارجى است، بلكه با استفاده از عناصر مختلف مى‏كوشد تا ديگران را در آن شركت دهد (كرايسل 1381). يك توصيف راديويى از واقعيت بيرونى، تنها يك توصيف صرف نيست، بلكه به نوعى بازسازى اين پيام نيز محسوب مى‏شود؛ زيرا با شرح و بسطى كه از واقعيت به مخاطب مى‏دهيم، آن‏را در ذهن مخاطب ايجاد خواهيم كرد. از اين‏رو، واقعيت توصيف‏شده توسط راديو، به ضرورت همان واقعيت بيرونى نيست و حتى گاه شنوندگان نمى‏توانند آن‏را با واقعيت بيرونى تطبيق دهند. در واقع، اين فضاى بيرونى بازسازى شده و توصيف‏شده در ذهن، چون به صورت شخصى ايجاد شده است، بسيار دوست داشتنى‏تر از واقعيت خارجى است و ارتباط خصوصى و نزديكى بيشترى ميان شنونده و واقعيت، با واسطه راديو ايجاد مى‏شود.

نمايش راديويى‏: ما به‏طور معمول عادت به شنيدن اين جمله داريم كه نمايش را ببينيم، نه اين كه به نمايش گوش بدهيم و به همين دليل تقابل كلمه راديو و نمايشنامه براى خيلى از مردم تناقض ايجاد كرده است. اما بايد دانست كه داستان‏ها، دنياى خيال‏پردازانه خود را به وسيله كلمه‏ها خلق مى‏كنند. نمايشنامه‏ها، دنياى خيالى خود را به وسيله ديالوگ و گفت وگو خلق مى‏كنند و راديو از اين لحاظ بهترين است.

يكى از مزيت‏هاى راديو در ارتباط با نمايشنامه آن است كه با تخيل سروكار دارد. بنابراين، مى‏تواند طيف گسترده‏ترى از موقعيت‏هاى مختلف را كه امكان اجراى آن در تئاتر و نمايش تلويزيونى وجود ندارد، عرضه كند. البته، در راديو مى‏توان بسيارى از صحنه‏هاى نمايشى را اجرا كرد، اما ناگفته نماند كه توان راديو در نمايش اين‏گونه صحنه‏ها به اندازه نمايش بر صحنه تئاتر نيست.

همين مزيت تخيل، باعث حذف تمام فاصله‏هاى قراردادى بين هنرمند، نمايش‏نامه و مخاطب شده است. زيرا، اگرچه كلمه‏ها توسط هنرمندانى ادا مى‏شوند كه در ظاهر در فاصله‏اى بسيار دور از مخاطب هستند، اما در عين حال به واسطه فناورى ارتباطى به او خيلى نزديك‏اند؛ خيلى نزديك‏تر از تماشاچى تئاتر به هنرپيشه. تخيل، ما و فضاى پيرامون ما را در برمى‏گيرد و اين قدرت را به ما مى‏دهد كه بر بعضى از دشوارى‏هاى اجراى تئاتر روى صحنه غلبه كنيم. اين شرايط ما را وا مى‏دارد تا چهره ظاهرى و حركت‏هاى قهرمانان نمايشنامه را خيلى بيشتر از اجراى هنرمند در مخيله خود بسازيم و ما را مجبور مى‏سازد تا حتى صحنه‏آرايى نمايش را هم خود برعهده گيريم و به اين ترتيب، صحنه و سالن نمايش در هم ادغام مى‏شوند و با هم در ذهن و مخيله شنونده جاى مى‏گيرند (كرايسل، 1381: 246)

در تئاتر، زمانى كه مى‏خواهند مفاهيم و مطالب غير بصرى را به تماشاچى انتقال دهند، چون تئاتر تصويرى است، تا حدى اختلال ايجاد مى‏شود و از قدرت نمايش مى‏كاهد. بر عكس، در راديو چون اين اختلال ديدارى وجود ندارد، در عمل با تمركز و برجسته كردن بعضى قسمت‏هاى نمايش، به ظرفيت بالقوه نمايش چيزى اضافه مى‏شود. از ديگر سو، به دليل تصويرى نبودن راديو، تك‏گويى (مونولوگ) اثر بيشترى دارد و آن گسستگى و فاصله عجيبى كه در تئاتر بين صداى ضبط شده و قهرمان نمايش وجود دارد، در اين جا ديده نمى‏شود، يا در راديو اين غرابت كمتر به نظر مى‏آيد.

در ضمن، در نمايشنامه‏هاى راديويى مى‏توان تمهيدهايى را به كاربرد كه با ايجاد كمى تفاوت در صداى آن قهرمان، افكار درونى او را نشان داد. اما، به كارگيرى اين ترفند در تئاتر چندان عملى به نظر نمى‏آيد؛ زيرا تنها راديوست كه مى‏تواند اين نوع تمهيدها را بدون اشكال به كار گيرد. ماهيت راديو اين طور اقتضا مى‏كند كه ارتباطاتى كه در فضا و محيط بصرى وجود ندارند و قابل رويت نيستند، به وجود بياورد؛ ارتباطاتى كه به‏صورت كامل شنيدارى هستند و يا حداقل ارتباطات تصويرى نيستند؛ زيرا وجود اين ارتباطات به دليل پيوستگى صداها (نه وجود گوينده آن) ايجاد مى‏شود (كرايسل، 1381: 250). راديو اين مزيت را نسبت به رسانه‏هاى تصويرى و بصرى دارد كه مى‏تواند به راحتى، صحنه‏هاى نمايشى را كه نمى‏خواهيم ببينيم، منتقل كند؛ يا به اين دليل كه آن صحنه‏ها مربوط به ذهن است و يا مربوط به صحنه‏هايى از دنياى عينى و خارجى است كه نمى‏شود آنها را با چشم ديد.

نمايشنامه‏هاى راديويى متكى بر استفاده از كلمه‏ها هستند، چون تصوير ندارند. بنابراين مخاطب را از طريق متن، درگير يك عمل خلاقانه ذهنى مى‏كنند، زيرا فهميدن آن متن نياز به كوشش زياد براى تخيل و تصويرسازى دارد. اما از آن‏جا كه راديو بصرى نيست، مى‏تواند هم در جهان مرئى و هم در جهان نامرئى، چه ذهنى و چه عينى و مادى سكنى كند و با سرعت، نقطه توجه و تمركز مخاطب را در زمان و مكان بين حرف زدن و فكر كردن و بين رويا و واقعيت، به‏طور مرتب عوض كند.

نبودن تصوير در نمايش راديويى، از سوى ديگر اين امكان را به راديو مى‏دهد كه نقش‏هاى متفاوتى را ارايه كند كه نظام اجتماعى هنوز پذيراى نمايش تصويرى آن نيست. دومينيك (1993: 195). نقل مى‏كند كه راديو در دهه‏هاى 30 و 40 در آمريكا نمى‏توانست از بازيگر سياهپوست استفاده كند و از اين‏رو در نمايش، سفيدپوستان نقش سياهپوستان را ايفا مى‏كردند. اكنون نيز كه بيان روابط نزديك خانوادگى در تلويزيون ممكن نيست، راديو با سهولت بيشترى مى‏تواند به آن روابط بپردازد و محدوديت‏هاى ضرورى جامعه، مى‏تواند كمتر در راديو دست و پا گير باشد.

برنامه‏هاى تلفنى‏: مزيت بديهى وسايل ارتباط جمعى و از جمله راديو اين است كه فرستنده پيام مى‏تواند همزمان و از فاصله‏اى دور و غير قابل دسترس از طريق ارتباط بين فردى، با توده‏اى از گيرندگان پيام ارتباط برقرار كند. اما، اين نوع ارتباط غير شخصى مى‏شود؛ زيرا دريافت بازخورد از مخاطب، امكان‏پذير نيست (كرايسل، 1381: 2). با توجه به قابليت‏ها و توانايى‏هاى راديو اين نقص با توليد برنامه‏هاى تلفنى تا حدى برطرف شده است و اگر بگوييم برنامه‏هاى تلفنى مختص راديوست و به‏صورت كامل مناسب و در خور اين رسانه است، اغراق نكرده‏ايم.

يكى از تمايزهاى برنامه‏هاى تلفنى راديو در مقابل تلويزيون، اثر متضادى است كه بر شنونده خود دارد. به‏طورى كه در تلويزيون، مجرى برنامه جنبه شاخص بودن و تفوق خود را به‏طور كامل حفظ مى‏كند (به اين دليل روشن كه مجريان ديده مى‏شوند، ولى تلفن‏كننده‏ها ديده نمى‏شوند)؛ اما در راديو با وجود اختلاف بين صداى شفاف استوديويى مجرى و صداى نه چندان شفافِ تلفنىِ تلفن‏كننده، به هر حال يك نوع برابرى و مساوات بين تلفن كننده و مجرى برنامه وجود دارد. (كرايسل، 1381: 32). راديو در برابر سلطه تلويزيون قدرت زيادى دارد. برنامه‏هاى تلفنىِ راديو امكان نوعى دسترسى مستقيم، صميمانه و كاربردى را براى مخاطبان به وجود مى‏آورد، در حالى كه استوديوهاى پر از دوربين و نور تلويزيون به‏هيچ‏وجه نمى‏توانند آن را براى مخاطب فراهم كنند. بحث و گفت وگوى بين مردم و كارشناسان، متخصصان و صاحب‏نظران، وقتى مفيد است و اثر دارد كه هر دو به‏طور يكسان ديده نشوند. به همين دليل امروزه يكى از قالب‏هاى رايج برنامه‏هاى راديويى، راديوى گفت و شنودى است كه در آن تأكيد اساسى بر گفت وگو با شنوندگان و از جمله تماس‏هاى تلفنى آنان است. راديوى گفت و شنودى بر پايه ويژگى‏هاى صميميت و شخصى بودن راديو بنا شده است.

برنامه‏هاى تلفنى، تركيبى از رسانه شخصى (تلفن) و رسانه عمومى (راديو) است (كرايسل، 1381:  325). در واقع، مى‏توان اين نوع برنامه‏سازى را به مثابه پيشرفت به سوى آن هدف بيان‏نشدنى (يعنى راديوى قابل دسترس) دانست؛ زيرا اين نوع برنامه، راديو را در آن واحد هم به يك كانال شخصى براى اظهار عقيده و هم به يك تريبون عمومى تبديل مى‏كند.

موسيقى راديويى‏:‏ نداشتن تعريف دقيقى از موسيقى، آن را هم به‏صورت كامل مناسب حال راديو مى‏كند و هم تا اندازه‏اى مبهم نشان مى‏دهد. موسيقى متناسب با راديو است؛ چون مى‏شود به راحتى و بدون آنكه كوششى براى تجسم معناى آن كنيم، به آن گوش دهيم و حتى اگر بخواهيم مى‏توانيم بر حسب حالت‏هاى روحى و خلقى خود آن را درك كنيم؛ اما مبهم بودن آن بيشتر به اين خاطر است كه موسيقى در خالص‏ترين شكل آن فقط صداست و به ندرت به چيزى خارج از خود اشاره دارد. موسيقى، مخصوص و مناسب راديوست، زيرا موسيقى صوت خالص است و به شيوه‏اى ناب، آوايى است و جدا از شعر و ترانه آن، خود صدا و نواآهنگ آن به خودى خود داراى معنى است و بازگشايى رمز آن ساده است. بر خلاف كلمه، ما مجبور نيستيم بفهميم اين موسيقى منظورش چيست و به چه چيزى مى‏خواهد اشاره كند. به همين دليل موسيقى، در حقيقت به عنوان پس‏زمينه و حاشيه كار و فعاليت و به عبارتى به مثابه شنيدن ثانويه مناسب و ايده‏آل است.

از آن‏جا كه موسيقى به‏طور ذاتى صوتى است، گذاشتن هر نوع تصويرى - جز تصوير اجراى آن موسيقى - باعث تحريف پيام و ارايه پيامى جز پيام اصلى به مخاطب خواهد شد. بنابراين، به صورت ساده مى‏توان موسيقى را از مختصات و ويژگى‏هاى خاص يك برنامه راديويى دانست. در حقيقت، راديو بر خلاف تلويزيون اين قدرت را به شنونده‏اش مى‏دهد كه بدون دغدغه تصويرى به موسيقى گوش فرا دهد.

موسيقى در راديو كاركردهاى متنوعى دارد (كرايسل، 1381: 80-78)

الف: كاركرد شناسه‏اى موسيقى: موسيقى به دليل ديدارى نبودن راديو، اهميت خاصى دارد. از موسيقى در راديو براى شناسايى برنامه‏ها، حالات عاطفى خاص و موارد ديگر، استفاده مى‏شود.

ب: كاركرد پيونددهى موسيقى: موسيقى در نمايشنامه‏ها براى جداسازى قسمت‏هاى مختلف از هم به كار مى‏رود. اگرچه، امروزه موسيقى به عنوان پل رابط صحنه‏ها منسوخ شده است و بسيار نامتداول است؛ زيرا شنونده‏ها فرهيخته‏تر و باريك‏بين‏تر شده‏اند و تمايل دارند نمايش سرعت بيشترى داشته باشد. در واقع، موسيقى بايد عنصر متنى باشد كه بخشى واقعى از داستان را تشكيل دهد (ريچاردز، 1381: 98).

ج: كاركرد عاطفى موسيقى: موسيقى در نمايشنامه‏ها به عنوان پس‏زمينه پخش مى‏شود، تا قدرت اجراى نمايش را بالا ببرد و در ضمن سرنخ و راهنمايى براى شنونده در جهت فهم بيشتر احساسات و افكار شخصيت‏هاى نمايش باشد.

د: كاركرد صداسازى موسيقى: استفاده از اين كاركرد جزء ضرورت‏هاى كار نمايش راديويى است، زيرا شبيه‏سازى و تقليد صداهايى كه در دنياى واقعى وجود دارد، براى نمايش راديويى از طريق موسيقى نيز مى‏تواند امكان‏پذير شود.

ه : كاركرد شاخصه‏اى موسيقى: براى ارائه صداهاى معمولى در دنياى خارج استفاده مى‏شود كه در مجموع به آنها صداهاى واقعى مى‏گويند.


ويژگى‏هاى راديو در ايران‏

در اين بخش و با توجه به اين باور عمومى كه راديو در ايران هنوز به جايگاه واقعى خود دست نيافته است و براى رسيدن به آن تلاش مى‏كند، سعى مى‏شود تا برخى از آسيب‏هاى برنامه سازى در ايران به اختصار بيان شود.

يكى از ويژگى‏هاى اساسى راديو كه آن را از ساير رسانه‏ها جدا مى‏كند، بيان كليات است. بنابراين، برنامه‏سازان بايد با توجه به اين ويژگى به ساخت برنامه‏هاى راديويى اقدام كنند، در صورتى كه برنامه سازان راديو در ايران كم‏تر به اين ويژگى راديو توجه مى‏كنند. همين بى‏توجهى به اين ويژگى، ساير مزاياى راديو را تحت‏الشعاع قرار مى‏دهد. در راديوى ايران ما شاهد ساخت برنامه‏هاى تلويزيونى هستيم و همين امر سبب ناديده گرفتن مخاطب راديويى در استفاده از تخيل مى‏شود؛ زيرا اگر راديو خيلى وارد جزئيات شود به اين معناست كه مى‏خواهد مقدارى را كه قرار است مخاطب به كمك تخيلش بفهمد، به زور به او بفهماند. در واقع، پرگويى و فضاسازى بيشتر در راديو به دليل ضعف تصويرى نبودن آن است. در صورتى كه، اگر راديو در ايران بخواهد در اين جهت گام بردارد همانند تلويزيون مى‏شود و در اين صورت چه حاجت كه مخاطب به راديو گوش فرا دهد. در ضمن بايد دانست كه پرداختن به جزئيات در راديو، ويژگى انعطاف پذيرى راديو را نيز كم خواهد كرد. چنان‏كه مى‏توان يكى از دليل‏هاى بى‏توجهى مخاطبان به راديو را همين رعايت نكردن بيان كليات دانست. زيرا اكثريت كسانى كه به راديو گوش نمى‏دهند ابراز مى‏كنند كه وقت ندارند، در صورتى‏كه يكى از ويژگى‏هاى منحصر به فرد راديو اين است كه نياز به توجه مستقيم ندارد. از ديگر سو، از همين پرداختن به ساخت برنامه‏هاى تلويزيونى در راديو سبب شده است كه زمان اكثر برنامه‏هاى راديو در ايران بيش از نيم ساعت و حتى زمان بعضى از برنامه‏ها در حد 2 ساعت باشد. حال آن‏كه، يكى از اصول برنامه‏سازى در راديو ساخت برنامه‏هاى كوتاه است.

يكى ديگر از ويژگى‏هاى راديو شخصى بودن آن است؛ به‏طورى كه راديو به‏صورت كامل با شنوندگانش خصوصى مى‏شود و نوعى رابطه فرد با فرد بين مجرى و شنونده پديد مى‏آيد. همين صميميت و همدلى راديو با مخاطبان، يكى از موفقيت‏هاى راديو در مقابل ساير رسانه‏ها است. در صورتى كه راديو در ايران در اكثر موارد، نه صميمى است و نه خودمانى. مجريان برنامه‏هاى راديويى در ايران گاه مى‏كوشند رابطه‏اى به‏طور كامل عاطفى با مخاطبان برقرار كنند. اما همان مجريان گاهى به عنوان منتقد و گاهى به عنوان ناصح با مخاطب برخورد مى‏كنند و اين امر عمل ارتباط بين مخاطب و رسانه را مخدوش مى‏كند.

يكى از مشكلات راديو در ايران آن است كه برنامه سازان راديو، از راديو فاصله گرفته‏اند؛ زيرا از راديو چيزى را مى‏خواهند كه راديو نيست. در اين‏جا راديو بيشتر نقش ضبط صوت را بازى مى‏كند و برنامه‏هايى از راديو پخش مى‏شود كه زمان‏مند نيست. در صورتى كه راديو براى باقى ماندن بايد به امورى بپردازد كه متكى به زمان باشد و شنونده نتواند آن را در جاى ديگر پيدا كند. يكى از دليل‏هاى توجه به راديوهاى محلى پرداختن به امورى است كه زمان‏مند باشند و قابليت مصرف در همان زمان را داشته باشند.

يكى ديگر از آسيب‏هاى راديو در ايران، نامعلوم بودن مخاطبان يك برنامه است. اين امر ناشى از نگاه سنتى و نوستالژيك به راديو است و همين امر سبب شده است كه به‏رغم وجود تقسيم كار و تفكيك وظايف شبكه‏هاى راديويى در ايران، شاهد شباهت زياد شبكه‏هاى راديويى با يكديگر باشيم.

يكى ديگر از آسيب‏هاى راديو در ايران، نگاه به آن به عنوان يك كارآگاه آموزشى و تربيت نيرو براى تلويزيون است. به طورى كه نيروهاى كم تجربه ابتدا وارد كار راديويى مى‏شوند و بعد از كسب تجربه به تلويزيون گرايش پيدا مى‏كنند. اين امر نوعى بى‏اعتنايى به مخاطبان راديو در ارتباط با مجريان است، زيرا مخاطبان با توجه به نوع، محتوا و صداى مجرى برنامه، تصويرى از او در ذهن خود مى‏سازند و با آن زندگى مى‏كنند. اين تصوير و ذهنيت ممكن است با مشاهده مجرى راديويى در تلويزيون به يكباره فرو ريزد. همين امر سبب بى‏اعتمادى مخاطب به تخيل خود مى‏شود و سبب مى‏شود كه مخاطب كمتر به تخيل بپردازد و اين خود يكى از دلايل دور شدن مخاطب از راديو است. البته در سال‏هاى اخير، سعى شده است تا از رفت و برگشت مجريان و گزارشگران راديو به تلويزيون و بر عكس، جلوگيرى شود. اين امر در كنار ساير موارد از قبيل تخصصى شدن شبكه‏ها و تلاش براى تعريف و تحديد آنها نشان از وجود اين نگاه آسيب شناسانه در شبكه‏هاى راديويى است.

 

نتيجه‏گيرى‏

با گسترش رسانه‏هاى جمعى، راديو به عنوان يكى از رسانه‏ها وضعيت ويژه‏اى پيدا كرده است و با توجه به اين جايگاه خاص و غير قابل جايگزين در عرصه ارتباطات، نبايد نگران از دست دادن جايگاه خود در سپهر رسانه‏اى باشد. اگر راديو بتواند از قابليت‏هاى خاص خود و همچنين قابليت‏هاى عام ساير رسانه‏ها براى جذب مخاطبان استفاده كند، خواهد توانست به عنوان يك رسانه قدرتمند در عرصه ارتباطات همچنان حضور داشته باشد.

ويژگى‏هايى چون بيان كليات، تخيلى بودن، انعطاف‏پذيرى، تحريف‏ناپذيرى به ويژه در عرصه خبررسانى، در دسترس بودن، سرعت انتقال اطلاعات، ارزان بودن، سبب مى‏شود تا ساخت قالب‏هاى برنامه‏اى در آن به‏طور كامل از ساير رسانه‏ها متمايز باشد. براى مثال، برنامه‏هاى نمايشى در راديو چه در عرصه‏هاى بازيگرى، صحنه‏پردازى، شخصيت‏سازى، نويسندگى و نحوه ارتباط با مخاطب به‏طور كامل با تلويزيون متمايز است. از ديگر سو، بعضى از قالب‏هاى برنامه‏اى نيز بيشتر به راديو اختصاص دارد، از جمله موسيقى و برنامه‏هاى تلفنى.

هر چند كه تلويزيون از اين قالب‏ها استفاده مى‏كند، اما اين قالب‏هاى برنامه‏اى بيش از آنكه تلويزيونى باشند، راديويى هستند. بنابراين، با توجه به قابليت‏هايى كه راديو از آن برخوردار است، بازهم مى‏تواند به عنوان يك رسانه تأثيرگذار در عصر ارتباطات، حضور فعال خود را حفظ و حتى آن را تقويت كند.


مآخذ

خجسته، حسن (1380) .درآمدى بر جامعه‏شناسى راديو. تهران: تحقيق و توسعه صدا.

ديفلور، دنيس (1378) .فهم ارتباطات جمعى. مترجم ناهيد كاتبى، فصلنامه پژوهش و سنجش، 19 و 20.

ريچاردز، كيت (1381) .نگارش نمايشنامه راديويى. مترجم مهدى عبدالله‏زاده، تهران: سروش.

كرايسل، اندرو (1381) .درك راديو. مترجم معصومه عصام، تهران: تحقيق و توسعه صدا.

مك‏فارلند، ديويد (1381) .راهبردهاى برنامه‏سازى براى راديو در آينده. مترجم مينو نيكو، تهران: تحقيق و توسعه صدا.

مك‏لوهان، هربرت (1377) .براى درك رسانه‏ها. مترجم سعيد آذرى، تهران: مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه‏اى صدا و سيما.

بنگاه خبرپراكنى بريتانيا (1380) .دستورالعمل برنامه‏سازى در راديو و تلويزيون انگلستان.  مترجم ناصر بليغ، تهران: تحقيق و توسعه صدا.

 

Fleming, Carole (2002) .The Radio Handbook. (2nd ed). London: Routledge.

Lynch, Joanna R. & Gillispie, Greg (1998) .Process and Practice of Radio Programming. New York: University Press of America.

Dominick, Joseph, R. (1993) .The Dynamics of Mass Communication. New York: McGraw-Hill.

McLeish, Robert (1999)  .Radio Production. (4th ed). Oxford: Focal Press.