گلدکوئست؛ زنجيرهاي از عقلانيتهاي غيرعقلاني
محمدرضا جوادييگانه
استاديار جامعه
شناسي دانشگاه تهران
ارائه شده به همايش
بررسي جنبه هاي فرهنگي-اجتماعي بازاريابي شبكه اي با نگاهي به شركت هايي نظير
گلدكوئست، گلدماين و....، دانشكده علوم اجتماعي دانشگه تهران و انجمن ايراني
مطالعات فرهنگي و ارتباطات و شوراي فرهنگ عمومي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، دي
1384
1- در منفي بودن عملکرد شرکتهايي نظير گلدکوئست،
تقريبا بين مسئولين و صاحبنظران اجماع وجود دارد. مواردي چون خروج ارز از کشور،
تلاش افراد براي کسب ثروت بدون فعاليت اقتصادي موثر و مفيد، و غيرشرعي و غيرقانوني
بودن اين رفتار از جمله اين ديدگاه هاست. البته مهمترين زيان آن براي خود افراد، زيان
شخصي ناشي از احتمال کم کسب ثروت از طريق گلدکوئست و به هدر رفتن وقت و تلاش مداوم
آنها است که تاکنون بوفور در باره آن بحث شده است.
اما، عملکرد رسانه ها (بويژه صداوسيما)، قوه
قضاييه و مجلس در برخورد با اين موضوع، چندان حسابشده و معقول نيست. با حساسشدن
جامعه به دنبال طرح آن در روزنامه کيهان، برخوردهاي مقطعي و احساسي با گلدکوئست
صورت گرفت و فعاليت در گلدکوئست غيرقانوني اعلام شد. اکنون هم هر چند روز يكباردر روزنامهها ميخوانيم که
تعدادي در اين رابطه دستگير مي شوند يا اموال وابسته به آنان ضبط مي شود.
قضايي کردن مساله گلدکوئست نادرست است. چون در
گلدکوئست کلاهبرداري وجود ندارد و افراد با تصميم، و نسبتا آگاهانه وارد آن مي
شوند، نمي توان با استفاده از اهرم قانوني يا نظارت هاي ديگر مثل مسدود کردن سايت
ها، با آن برخورد کرد، بويژه که افراد شرکت کننده، تنها به خود زيان مي زنند و
زيان هاي ديگري که در ابتدا به آن اشاره شد، در قياس با اين مساله چندان مهم نيست.
شايد بايد از طرق گوناگون افراد را به سمت فعاليت مولد سوق داد، و الا تا زمينه
تمايل به کسب ثروت سريع وجود دارد، راه هايي چون گلدکوئست به سرعت مورد توجه واقع
مي شود.
2- تقريبا در تمام مخالفت ها با گلدکوئست، بر موضوع
فريب و کلاهبرداري انگشت گذاشته مي شود، بگونه اي که افرادي که در اين شبکه وارد
مي شوند، ناآگاهاني تصور مي شوند که بسادگي فريب خورده اند. بسياري از آنچه در
رسانه ها، در باب گلدکوئست گفته مي شود، بگوش افراد عضو آن هم مي رسد. با اينحال،
اين شبکه همچان در حال گسترش است و آمارهاي غيررسمي، از تعدادي بالاي يک ميليون
نفر عضو آن در ايران سخن مي گويند. آيا اين تعداد ناآگاه و ساده لوح در جامعه وجود
دارد، يا اينکه نگاه افرادي که به گلدکوئست وارد مي شوند، در باره اين مساله
متفاوت از چيزي است که بيان شد. به نظر اين قلم، ورود و تداوم فعاليت در گلدکوئست،
براي افراد منافعي (واقعي يا تصوري) دارد، که باعث مي شود در مقابل اين فشارهاي
قضايي و رسانه اي، مقاومت کنند.
نكته ديگر اينكه پيام هاي ارائه شده در مخالفت با
گلدكوئست، در مواجهه با افرادي است که در مرحله پيش از انديشيدن قرار دارند، يعني
چون به آنها توجهي نمي شود و آنها را داراي رفتارهاي دور از عقلانيت فرض مي كنند،
آنها هم به هيچ وجه در مورد پيام هاي ارائه شده، تامل نمي کنند.
3- گلدکوئست، از معدود بازاريابي هاي شبکه اي است
که بر پايه توجه به نوع خاصي از شرکت کنندگان بنا شده است و با ساير بازاريابي هاي
شبکه اي از اين لحاظ تفاوت هاي عديده دارد. ورودي آن، آنقدر ارزان نيست که همه
بتوانند بيايند و موضوع عوامانه شود، آنقدر هم گران نيست و تعداد قابل توجهي از
افراد مخاطب اين شرکت، با مقداري سختي و تقلا، با دامنهاي از يک تا سه UV مي توانند در آن شرکت کنند؛ و تنوعي از خريد
را دارد، از سکه تا مسافرت. شيوه ورود و بالا رفتن افراد، و توقف و خروج آنها از
چرخه نيز حساب شده و معقول است. امروزه فرهنگ جديدي در ميان گلدکوئستي ها ايجاد
شده واژگان خود را هم دارد: فان، پرزنت، فلو، ليدر، سايکل، فلش (سقف درآمدي)، تي سي...
طراحان،
موفقيت افراد را در گلدکوئست به پيگيري و تلاش شخصي آنها پيوند مي زنند. از
ابتداي تصميم براي عضويت، تاکيد مي کنند که در آن احتمال شکست هست، و افراد با
آگاهي قبلي (يا تصوري از آگاهي) تصميم به ورود به گلدکوئست مي گيرند.
شيوه کسب درآمد در آن نيز، نسبتا پيچيده است و
افراد از اينکه درگير چنين کاري مي شوند، چندان احساس غبن يا شرمساري نمي کنند،
بويژه که عنوان پرطمطراقي چون بازاريابي شبکه اي را هم بدنبال مي کشند. موضوعاتي
چون: فعاليت بر پايه اينترنت، دست هاي دوگانه، و تلاش براي موفقيت زيردستان که
لازمه موفقيت فرد است (و همين مي تواند خودخواهي نهفته در رفتار گلدکوئستي ها را
رنگ جمع گرايانه اجتماعي و خيرخواهانه بدهد؛ يعني من به کساني که با آنها رابطه
دوستانه دارم، لطف مي کنم و آنها را وارد گلدکوئست مي کنم وقصد دارم آنها را هم از
اين ثروت سريع الحصول بهره مند کنم.)، عقلانيت موجود در گلدکوئست را افزايش مي
دهد.
4- گلدکوئستيها، بويژه آنان که بيشتر موفقند،
ويژگي هاي خاصي دارند:
- عقلانيت ابزاري: شايد حسابگري و عقل کاسبکار
داشتن و دورانديشي و عقلانيت ابزاري، مهمترين ويژگي گلدکوئستيها باشد. اصول
انديشه گلدکوئست توجه به محاسبات مادي و ابزاري
است. دقت کردن بر اينکه چه کساني مي توانند از طريق فرد عضو شوند (دوستان
نزديک، فاميل و آشنايان، دوستان دانشگاه و محل کار، همسايگان، ... و بالاخره
دوستان دوران دبستان) و نگارش اسامي آن، حساب دست ها را نگه داشتن، دقت کردن در
ريز فعاليت ها و تلاش براي بيشتر کردن سود از نشانه هاي آن است.
- منظم و برنامه ريزي شده بودن رفتار اقتصادي:
شيوه وارد کردن اعضاي تازه کاملا حساب شده است؛ مخفي کاري و نگفتن ماجرا تا جلسه
پرزنت، ساده بودن مراسم و پرهيز از آفات رفتارهاي مخفي، مانند تلاش براي استفاده
از جذابيت هاي جنسي در جلسات خصوصي.
- برانگيختن آرزوها: يکي
از مهمترين راه ها براي ورود کشاندن افراد به تلاش بي وقفه در گلدکوئست، به پرواز
درآوردن مرغ خيال آنهاست؛ اگر 200 ميليون درآمد داشته باشي، يا هفته اي چند هزار
دلار، چه مي کني؛ آنها را بنويس؛ ديگران آرزوهاي دورو دراز خود را فراموش کرده
اند؛ تو نکن. وقتي فرد به اين نتيجه برسد، يا ديگران در اثر آموزش ها و القائات او
را به اين نتيجه برسانند که وي با بسياري از ديگران متفاوت است و ديگران موفق نشده
اند چون تلاش نکرده اند، و او مي تواند به سرعت موفق شود و ثروت کسب
کند، او ديگر احتياط ها و توصيه هاي اطرافيان يا رسانه ها را جدي نمي گيرد. چون به
اين نتيجه رسيده است، که ديگراني که مخالفت مي کنند او را نمي فهمند يا انسان هاي
سنتي هستند که هرگز جرات نکرده اند از چنبره رفتارها و سنت هاي خود خارج شوند و
بلندپروازي داشته باشند.
- سختکوشي: آنچه ماکس وبر در اخلاق پروتستان
(وبر، 1373: 52) به نقل از بنيامين فرانکلين در باب «ايمان يانکي» ذکر مي کند،
مشابه همين نگاه به سخت کوشي است. معمولا کساني که در گلدکوئست وارد مي شوند واين
جادو آنها را مي گيرد، بسيار کوشا و پرتلاش مي شوند. افرادي که در نظام هاي رايج
کسب ثروت در ايران چندان موفق نبوده اند، اکنون با گرفتار شدن در اين «تب طلا»،
تقريبا شبانه روزي کار مي کنند، از صبح زود تا پاسي از شب، تمام وقت آنها با دست
خودشان مي گذرد، حتي تفريحات و استراحت انها (فان) هم در اين محيط و در اين انديشه
مي گذرد. اين نغيير رفتاري در اين افراد محسوس است.
- خودنمايي: چون اساس کسب ثروت در گلدکوئست بر
جلب اعتماد ديگرانِِ آشنا و کشاندن آنها به اين وادي است، افراد بايد با نشانه هاي
بيروني نشان دهند که با کار در گلدکوئست، به سرعت به ثروت دست يافته اند، خريد
موبايل گرانقيمت، خريد خودرو و در مراحل بالاتر پيش خريد خانه از اين موارد است.
اين نمايش ثروتمند شدن، حتي به قيمت دروغ گفتن هم انجام مي شود.
- استفاده از اصول بازاريابي: آنچه در سي دي هاي
آموزشي و سايت هاي گلدکوئستي ها و آموزش هاي حضوري (معمولا در جلسلت پرزنت، افراد
ديگر هم حضور دارند و با تجربه تر ها نه تنها فرد متقاضي را پرزنت مي کنند، بلکه
به ديگران هم شيوه پرزنت کردن را ياد مي دهند) به گلدکوئستي ها ياد داده مي شوند،
بر اساس اصول بازاريابي است: جاي پا باز کردن (foot
in the door)، دانه پاشيدن (lowball)، در باغ سيز نشان دادن (bait-and-switch) در محظور قرار دادن، در دهان کسي را بستن (foot-in-the-mouth)،
برخي از روش هايي است که در گلدکوئست استفاده مي شود. ( کريمي، 1379)
- خودمداري: رفتارهاي جمع گرايانه و پيوندهاي
اجتماعي در گلدکوئستي ها (در عين ظاهر جمع گرايانه گلدکوئست) کم است، بويژه نسبت
به ديگراني که مي خواهند بر شانه آنها سوار شوند، که اکثر آنها هم از آشنايان و
نزديکان آنها هستند. به همين ترتيب پيوندهاي ملي و ديني آنها نيز پايين است.
7- شايد موفق ترين تيپ گلدکوئست، کسي است که منبع
درآمدي ثابتي در کنار گلدکوئست دارد، مثلا کارمند باشد يا دانشجويي که درهر حال،
آينده خود را با مدرکي که مي گيرد تامين ميکند. البته ذات گلدکوئست با اين محافظه
کاري ها در تعارض است و لذا افرادي که دانشجوهستند، در درس بشدت افت مي کنند و
تمام وقت خود را در گلدکوئست مي گذرانند يا به اين نگاه مي رسند که تلاش در
گلدکوئست نتيجه بخش تر است. کارمندها هم بتدريج از تلاش مداوم و موفقيت ذره ذره و
پلکاني دست برمي دارند و به موفقيت ناگهاني مي انديشند.
5- اما تلاشهاي فراوان و همهجانبه
گلدکوئستيها، در اکثر اوقات به نتيجه نميرسد و فرد به سود کلان مطابق انتظارات
اوليه، كه حصول سود كلان در كوتاهمدت بود، هرگز نميرسد. يا با توجه به وقتي که
ميگذارد و هزينه اي که مي کند (از قبيل اجاره آفيس)، حتي سود هم نمي برد و تنها
به حداقلي از دستمزد دسترسي پيدا مي کند.
چون اساس برنامه ريزي بر سود بردن شرکت است نه فرد.
6- فرد عضو گلدکوئست اكنون چه مي کند، اقرار به
شکست و برگشتن از گلدکوئست، يا تلاش مجدد فرو رفتن بيشتر در اين وادي؟ پذيرش شكست
و بازگشت از گلدكوئست، هر چند معقول ترين راه مي باشد، اما افراد به سمت آن نمي
روند. عضويت پر سروصدا (براي جلب ديگران و افزايش اعتماد به نفس فردي) و فعاليت
هاي شبانه روزي، اكنون اجازه بازگشت را به فرد نمي دهد. ماهيت زنجيره اي عمل
(ميلگرام، 1381: 191) و تاثير رفتارهاي قبلي بر عمل بعدي، فرد را در چارچوب بقا در
گلدكوئست مقيد مي كند. فرد براي قطع عضويت در گلدكوئست، ابتدا بايد اقرار كند كه
فعاليت هاي قبليش اشتباه بوده است. اما براي ادامه عضويت؟ تنها بايد فعايت هاي
قبلي خود را تكرار كند و نياز به تاييد و توجيه مجدد ندارد.
7- اكنون وي، با علم به خاطي اوليه، راهي جز
ادامه ندارد و لذا تلاش خود را شدت مي
بخشد. چون ماندن و فعاليت هاي سطح بالاتر
نياز به منبع درآمد دارد و فرد بدليل كار همه جانبه درگلدكوئست از آن محروم
است، يا براي بازپرداخت پول وروديه، قرض مي گيرد. برخي بر روي موبايل خود يا
نزديكان وام مي گيرند، و ناتواني در بازپرداخت، باعث از دست دادن موبايل مي شود.
راه ديگر، تلاش براي يافتن اطرافيان دورتر و کمتر شناخته است و همين باعث دور شدن
از اجتماع مي شود.
درگيري هر چه بيشتر افراد عضو درگلدكوئست، باعث
كارآفريني مشاغل جانبي، از قبيل اجاره آفيس به بهاي گرانتر (چون غيرقانوني است) ،
وام دادن روي موبايل و ...شده است.
6- برخي از تاثيرات درازمدت تر عضويت فرد
گلدكويست، پس از يك دوره از تلاش را مي توان چنين برشمرد.
- فرد با تلاش در گلدكوئست، اكنون مهارت در دلالي
و بازاريابي پيدا كرده است. تلاش جدي و مداوم براي ورود افراد تازه به يك فعاليت
غيرمولد (غيرقانوني و غيرشرعي) مي تواند به او امكان تلاش در عرصه هاي ديگري كه
مرتبط با بازاريابي و جلب مشتري است بدهد.
- شخصيت دروغ پرداز و غيرمطمئن از نظر جامعه: چون
فرد در مدت تلاش در گلدكوئست، سعي كرده به هر قيمت عضو تازه جلب كند، در اين مسير
خودنمايي و بزرگ نمايي موفقيت ها و صادق نبودن در ميزان درآمد كسب شده، ديگران را
نسبت به خود بي اعتماد كرده و اين مساله مي تواند آينده وي را خدشه دار كند.
نكته مهم در اين تاثيرات شخصيتي و كسب مهارت ها،
آن است كه اين مهارت ها در جاي خود مثبت است. اما چون گلدکوئستي ها در درازمدت نمي توانند عدم موفقيت خود را به
تصميم اوليه خود برگردانند، لذا ناخودآگاه، تقصير را در عدم تلاش جدي خود در
بازاريابي مي دانند، و اين يعني شخصيت ناکام، ناراضي و نااميد از خود که نمي تواند
به مهارت هاي خود از گلدکوئست اتکا کند.
به زبان ديگر، چون طراحان، هنگام ورود اعضاي
تازه، موفقيت آنها را در گلدکوئست به پيگيري و تلاش شخصي آنها پيوند مي زنند، اين
اعضا نمي توانند نزد خود، افراد ديگري يا شركت گلدكوئست را مقصر بدانند و همين به
افسردگي و انزواي شخصيتي منجر خواهد شد.
منابع
- کريمي، يوسف (1379) .روان شناسي اجتماعي:
نظريه ها، مفاهيم و کاربردها. تهران: ارسباران. ويرايش سوم.
- ميلگرام، استانلي (1381) .اطاعت از اتوريته:
يك ديدگاه تجربي. ترجمه مهران پاينده
و عباس خداقلي. تهران: اختران.
- وبر، ماکس (1373) .اخلاق پروتستان و روح
سرمايه داري. ترجمه عبدالکريم رشيديان و پريسا منوچهري کاشاني. تهران:
انتشارات علمي و فرهنگي.