منو سایت
تاريخ:هفدهم شهريور 1396 ساعت 10:23   |   کد : 7808
آیا ایرانی ها زیاد دروغ می گویند؟
یادداشت منتشرشده در هفته نامه صدا

 منتشرشده در هفته نامه صداشماره 123. 7 مرداد 1396. صص 30-31.

این شماره در بخش کلوپ، به موضوع «چرا دروغ در جامعه ایران رواج یافته» پرداخته، که متن این بخش را در اینجا می توانید بخوانید.


 

جنگ همه علیه هم

آیا ایرانی ها زیاد دروغ می گویند؟

 

 

 

 در موج سوم پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان (دفتر طرح های ملی ارشاد، 1395) از 14 هزار نمونه در سطح شهر و روستاهای کل کشور پرسیده شده که به نظر آنها چقدر دروغ در جامعه رواج دارد. از نظر 23.4 درصد از مردم دروغ در سطح خیلی زیاد، 48.4 درصد زیاد، 19.6درصد متوسط، 6.4درصد کم و 2.2درصد خیلی کم رواج دارد.

پژوهش های تجربی اندکی در باره میزان دروغگویی مردم در ایران انجام شده است، اما باور عمومی این است که بیشتر مردم دروغ می گویند. در یک نمونه منحصر به فرد، در نظرسنجی تلفنی انجام شده توسط توسط مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهای روزنامۀ همشهری (1386) با 1200 نمونه از مردم تهران دربارۀ دروغ، اکثریت مطلق پاسخگویان، معادل 99 درصد، وجود دروغ را در جامعه تأیید کرده‌اند و بقیه (12 نفر) پاسخ دادهاند که «نمیدانم»؛ یعنی، کسی وجود دروغ را در جامعه رد نکرده است.

پیمایش های ملی وضعیتی مشابه، اما نه تا این اندازه بحرانی، را نشان می دهند. مقایسۀ یافتههای پیمایش های ملی نشان میدهد که میزان اعتقاد مردم به وجود ارزشهای اخلاقی در طول سالهای 1374 تا 1382 کاسته شده؛ و بر اساس آنها، وجود (زیاد و خیلی زیاد) صداقت از 23% در سال 1374 و 18% در سال 1379 به 9% در سال 1382 رسیده  (محسنی، 1383: 138) و در سال 1394 8.8درصد بوده است (آمار بالا).

برگردیم به آخرین یافته. جدای از اینکه چقدر مردم به این پرسش صادقانه جواب داده باشند و اینکه آیا خودشان را جزو آن هفتاددرصدی بدانند که زیاد دروغ می گویند یا کمتر از ده درصدی که کم دروغ می گویند، مهمترین نتیجه ای که از پاسخ به این پرسش می توان گرفت این است که این اعتقاد وجود دارد که بیشتر مردم دروغ می گویند یعنی «باور به رواج و گستردگی دروغ در جامعه» و این مساله ای نسبتا غیرقابل تردید است و می توان بر آن تکیه کرد و نتایج بعدی را استنباط کرد.

 

 ناامنی در روابط اجتماعی نتیجه اول چنین وضعیتی است.  وقتی فرد باور داشته باشد طرف مقابل او به او دروغ می گوید نه می تواند به گفته هایش اعتماد داشته باشد و نه به تبع، به وعده و به کردارش.  و آنگاه پرسش زیملی «جامعه چگونه ممکن است» رخ می نماید. یعنی زندگی در این جامعه چگونه ممکن است و آیا این جامعه،‌ واقعا جمعی از مردمان است که «با هم» زندگی می کنند یا تنها سکونت گاه جمع زیادی از مردم است که «کنار هم» زندگی می کنند. زندگی در چنین جامعه ای، تداعی کننده وضع طبیعی هابزی است و «جنگ همه علیه هم». و البته تفاوت آن در این است که در وضع طبیعی تکلیف هر کس روشن است، او باید متحدینی داشته باشد و غیر از آن متحدین، همه را دشمن بیانگارد. اما در وضع طبیعی که روی آن لایه جامعوی کشیده شده، فرد هر چه بر سنش افزوده می شود و تجربه بیشتر کسب می کند و جایگاه بالاتری کسب می کند، بیشتر احساس ناامنی میکند و دروغ بیشتری می گوید یا باید بگوید برای بقا.

این مشاهده را سیاحان از دوران کهن در ایران داشته اند که جوانان و نوجوانان آن خوب هستند و سنشان که بیشتر می شود رذایل اخلاقی در آنها گسترش می یابد و زونیس در پیمایش پیش از انقلاب خود دیده است که سیاسیون سطح بالا بیشتر احساس ناامنی می کنند.

اینکه چه شده چنین وضعی ایجاد شده را می توان در دوران طولانی استبداد و ناامنی دید و به گمان من علاوه بر آن، ضعف نظام اخلاقی نیز مزید بر آن است. سعدی در بوستان در باب احسان، از فردی یاد می کند که «سگی در بیابان»  را تشنه می یابد و کله را دلو می کند و آبش می دهد و ایزد هم از گناهاش در می گذرد. ولی در بند نتیجه می گیرد که «دل زیردستان را نباید شکست، مبادا که روزی شوی زیردست».

اما اگر باید مفری از این وضع پیدا کرد راه در بازگشت به اخلاق است و نظام اخلاقی. نظام اخلاقی ای که در آن دروغ در راس رذیلت ها است. اما بجای «نظام اخلاقی» و شبکه منظمی از قواعد و اولویت ها، آنچه وجود دارد بیشتر توصیه هایی در حوزه های گوناگون و گاه متناقض است که در ضرب المثل ها و اشعار و کتب اخلاقی ذکر شده است. به همین دلیل است که علیرغم تقبیح شدید دروغ در آموزه های دینی و اندیشه ایرانی، جایگاه دروغ در نظام اجتماعی به آن اندازه ناپسند نیست.

موید عدم اهمیت رواج دروغ نزد مردم، پیمایش ملی ایسپا، در بهار 1393 است که در آن بر اساس سئوالات بسته، میزان رواج دروغ در شهر و روستای پاسخگویان 3.56 (در میانگینی از 1 تا 5) و در بین وابستگان و خویشانشان 2.52 توسط پاسخگویان برآورد شده است، که در رده سوم آسیب های اجتماعی شایع (پس از فقر و بیکاری، و اعتیاد) است. اما در همین پیمایش، وقتی در سؤالی باز از پاسخگویان خواسته شد سه مورد از مسائل مهم جامعه را بیان کنند، دروغ فقط توسط 3.2درصد افراد جامعه به عنوان مهمترین مسئلۀ اجتماعی بیان شده، که بیانگر کماهمیتی آن در جامعه (رده هجدهم)، بهرغم رواج آن در جامعه است (رده های اول بیکاری با 54.8درصد، گرانی 44.4، اعتیاد 26.5 و فقر 17.4درصد است). یعنی مردم با وجود اعتقاد به رواج دروغ در جامعه، آن را چندان مساله مهمی نمی دانند.

 

 

 

 

 

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان