منو سایت
تاريخ:سيزدهم آذر 1394 ساعت 11:48   |   کد : 7722
خودشیفتگی تاریخی ایرانیان
عبدالرضا نواصری
 به نقل از سایت فرارو. 29 مهر 1394 (اینجا)


خلقیات ما ایرانیان از دیر باز و بخصوص در یک صدساله اخیر برای اندیشمندانی که در علل عقب ماندگی جامعه ایرانی تحقیق نموده‌اند موضوع بحث و توجه قرار گرفته است. بخشی از این خلقیات مانند سازگاری و صبوری و مهربانی و دین داری و قدرت انطباق و ابتکار و میل به پیشرفت و... رمز ماندگاری ایرانی در طول تاریخ علیرغم فراز و نشیب‌های حوادث جاری بر این سرزمین بوده است. و ایرانی توانسته در این پهنه سخت اقلیمی تمدن خود را حفظ کند و در این جهان سهمگین هنوز زنده و پایدار باشد. 

به طوری که وجود همین عناصر مثبت اخلاقی باعث گردید که ملت ایران در این یک صد ساله اخیر با ایجاد سه انقلاب و نهضت بزرگ خواست و اشتیاق خود را در کسب ازادی و استقلال و پیشرفت نشان دهند. و یا در جنگ هشت ساله با عراق با نشان دادن جلوه‌هایی از ایثار و از خود گذشتگی و فرهنگ شهادت از تمامیت ارضی سرزمین ایران دفاع کنند. 

از سویی دیگر وجود خلقیاتی از قبیل دروغ و تلون مزاج و نفاق و دورویی و بازی با زبان و غرور و خود شیفتگی و گذشته گرایی همراه با وهم و خیال و غلو و... که ناشی از نا‌امنی و استبداد زدگی و شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی در طول تاریخ می‌باشد باعث گردیده که جامعه ایران علیرغم شوق و تلاش به پیشرفت و توسعه هنوز در مدار توسعه نیافتگی گرفتار باشد. 

از میان این اسیب دیدگی اخلاقی خصلت خودبینی و خودشیفتگی و گذشته گرایی همراه با وهم و خیال و غلو در حوادث تاریخ شاید یکی از اساسی‌ترین دردهای مزمن و عمیق جامعه ایرانی است که باعث گردیده «درهای امنیت و سلامت و آقائی و سعادت به رویمان بسته بماند.» 

خودبینی و خودشیفتگی هم می‌تواند فردی باشد و هم جمعی که در حالت فردی شخص خود را از دیگران بر‌تر و شایسته تحسین و ستایش دانسته و دیگران را تحقیر و کوچک می‌پندارد. 

در کتاب «راهنمای تشخیصی و اماری اختلال‌های روانی» – ویراست چهارم شخصیت انسان خود شیفته چنین توصیف شده است شخصی که دچار این اختلال است دست کم پنج تا از این ظوابط تشخیصی زیر را دارد: 

*خود را بسیار با اهمیت می‌داند. 

*مدام در خیال موفقیت و قدرت و ذکاوت یا زیبایی بی‌حد و حصر است. 

*خود را استثنایی و ویژه می‌داند. 

*نیاز به تمجید و تحسین بی‌اندازه دارد. 

*حق به جانب است. 

*میل به استثمار دیگران دارد. 

*قادر به هم دردی با دیگران نیست. 

*اغلب به دیگران حسادت می‌کند یا گمان می‌کند که دیگران به وی حسادت می‌کنند. 

*رفتار و برخورد متکبرانه دارد. 

در حالت جمعی خود شیفتگی و خودبینی که متاسفانه بخش بزرگی از جامعه ما دچار آن هستند در قالب توهین به ملت‌های دیگر و تحقیر انان به نمایش گذاشته می‌شود. مانند حملات‌ نژاد پرستانه به اعراب به بهانه حوادثی مانند حادثه فرودگاه جده و یا حادثه منا و یا اختلاف سیاسی دولت ایران با یک دولت عربی (که ربطی به ملت‌ها ندارد) و یا باخت یک تیم ورزشی ایرانی به یک تیم ورزشی عربی علیرغم اینکه پنج درصد از هموطنان ما عرب می‌باشند. و در جنگ تحمیلی دوازده هزار شهید در دفاع از میهن تقدیم نموده‌اند. 

یا ترک ستیزی رایج در دوران پهلوی اول و دوم و یا حملات‌گاه و بیگاه به مهاجرین افغانی که با ما اشتراک زبانی و دینی و تاریخی دارند و این توهین‌های نژادی در جامعه ما چنان به راحتی اظهار می‌گردد که در جوامع توسعه یافته مظهر‌نژاد پرستی و راسیسم تلقی گردیده و گوینده ان طبق قانون مجرم شناخته می‌شود. 

بطور مثال در کشور امارات متحده عربی که قریب ۱۰۰‌نژاد و قومیت کنار هم با صلح و مدارا و تسامح زندگی و فعالیت اقتصادی دارند هر گونه توهین به ادیان و نژاد‌ها و باورهای افراد محکومیتی معادل پنج سال زندان و جریمه‌ای معادل ۲۵۰ هزار درهم دارد. 

آن‌چه که باعث تاسف می‌گردد بیان این اظهارات توهین امیز توسط بخشی از سیاسیون و نخبگان جامعه می‌باشد. مانند کاکا سیاه خواندن اوباما رئیس جمهور امریکا توسط دکتر جواد لاریجانی در نشست اعضای جامعه اسلامی مهندسین و سوسمار خور خواندن عرب‌ها توسط دکتر دینانی در مصاحبه با خبر انلاین و همچنین تکرار همین توهین به عرب‌ها ... و یا این ادعا که ما همواره بهترین بوده و هستیم و خواهیم بود و تمدن‌های دیگر تاریخ بقای گذشته و کنونی خود را مدیون و نبوغ ایرانی هستند! و هیچ تمدنی بالا‌تر از ما نبوده و ایرانی در مرکز عالم قرار داشته است!. 

متاسفانه این خصلت نکوهیده خودشیفتگی و خودبینی همراه با گذشته گرایی با وهم و خیال در سالهای اخیر توسط گفتمان هویتی ناسیونالیسم باستان گرایانه که در یک دهه اخیر خود را بازتولید نموده است در سطح جامعه تبلیغ و تزریق می‌گردد. 

امتزاج و ترکیب این خصلت خودشیفتگی همراه با گذشته گرایی غلو امیز از طریق این گفتمان هویتی با توجه به ترکیب قومی ملت ایران و جغرافیای سیاسی ناارام منطقه که پذیرای جنگ‌های نژادی و فرقه‌ای است می‌تواند برای تمامیت ارضی و وحدت ملی میهنمان خطرناک باشد. 

گفتمان مصیبت خیزی که در تاریخ خود جز کینه و دشمنی و جنگ و اوارگی محصولی برای ملت‌ها نداشته است. ونمونه عینی ان را می‌توان در سوریه و عراق و یمن و لیبی و یوگسلاوی سابق و رواندا و ... مشاهده نمود. 

با توجه به اینکه اغراق و غلو وخودشیفتگی همراه با گذشته گرایی با وهم و خیال اساس گفتمان ناسیونالیسم نژادی است ضروریست که این ناهنجاری اجتماعی و فرهنگی مورد نقد و بررسی قرار گیرد. 

*نمود‌های عینی خود شیفتگی در جامعه
خود شیفتگی و خود بزرگ بینی در جامعه ما ریشه در تاریخ دارد به طوری که با مراجعه به متون تاریخی و کتب ادبیات وسخنان و نوشته‌های بعضی از سیاسیون و روشنفکران و فضای مجازی این ناهنجاری اجتماعی و فرهنگی را می‌توان مشاهده نمود. 

۱-دکترمصطفی ملکیان در ماهنامه مهرنامه شماره ۴۲ نمود‌های خود شیفتگی تاریخی را چنین توضیح می‌دهد: 
 «خود شیفتگی همیشه فردی نیست و بعضی اوقات می‌تواند جمعی و فکری باشد فردوسی که می‌گفت» هنر نزد ایرانیان است و بس «و یا نظامی گنجوی که می‌گفت» همه عالم تن است و ایران جان «خود شیفتگی گروهی داشتند. خود شیفتگان به دور خود دیوار می‌کشند و امکان گفت‌و‌گو را از بین می‌برند.» 

ایشان همچنین در شماره ۳۳۴۷ روزنامه اعتماد معتقد است این سخنان ظاهرشان خیلی فریبنده است ولی باطنشان باعث ایجاد مرز بین انسان‌ها می‌شود و هر چیزی که بین انسان‌ها مرز بگذارد یک جنایت بالقوه در حق انسان هاست. 

۲-اکثریت هم وطنان ما بر این باورند که ملت ایران با هوش‌ترین ملت دنیا است. در صورتیکه طبق تحقیق دکتر محسن رنانی درکتاب اقتصاد سیاسی و مناقشه اتمی (ص ۹)، ملت ایران در ردیف ملت‌های با هوش زیر متوسط رتبه بندی می‌شود. و این در حالی است که بخشی از جامعه زرنگی را با باهوشی یکسان تلقی می‌کنند. 
 «عجیب است مردمی که متوسط بهره هوشیشان ۸۴ است (در مقایسه با دامنه نرمال ۹۰ تا ۱۰۹) و در طبقه ملت‌های دارای «هوش زیر متوسط» قرار می‌گیرند خود را «با هوش‌ترین» ملت دنیا می‌دانند و از تکرار این باور فریب لذت می‌برند و غره می‌شوند و با همین خود فریبی پی در پی فرصت‌های تاریخی را به ملت‌های رقیب واگذار می‌کنند.» 

۳-شاید یکی از نادر‌ترین ملت‌های دنیا هستیم که اکثر سیاست مداران آن در هنگام اظهار نظر در خصوص مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نسخه‌های شفابخش جهت دنیا تجویز می‌کنند. 

بطور مثال شاه ایران در دهه پنجاه شمسی با بالارفتن قیمت نفت در مصاحبه با روزنامه نگاران خارجی از سر خود شیفتگی ضمن سخن از قدرت خدایی خود درس دموکراسی به کشورهای غربی می‌دهد. 

همچنین در فاصله سالهای ۸۴ لغایت ۹۱ با بالا رفتن قیمت نفت و کسب ۷۰۰ میلیارد دلار درامد ارزی در دولت نهم و دهم رئیس محترم دولت وقت سودای تغییر و مدیریت جهان را به جهانیان اعلام نمود.: 
«ماموریت تغییر مدیریت جهان بر عهده ملت ایران گذاشته شده است.» (فرارو۲۹ /۲/۹۲) 

«بیش از ۱۰۰ سیاست مدار دنیا در گفتگو با من این توقع یعنی مدیریت جهان را بیان کردند و ان‌ها می‌گویند ایران پتانسیل مدیریت جهان را دارد.» (خراسان رضوی۲۴ /۱ ۸۷) 

این ادعا‌ها در حالی بیان می‌شد که رئیس محترم دولت نهم ودهم در پایان دوره خود و در نتیجه مدیریت ایشان نرخ تورم به ۴۲ درصد و رشد اقتصادی منفی ۶ درصد و نرخ بیکاری بالای ۲۴ درصد به اقتصاد کشور تحمیل گردید. 

براستی چرا صدر اعظم المان خانم مرکل با ۳۹۱۱ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی و درامد سرانه ۴۸۰۰۰دلار و صادرات ۱۵۰۰ میلیارد دلار سودای تغییر جهان و مدیریت جهان را ندارد.؟ 

۴-یکی دیگر از نمودهای خود شیفتگی جمعی ما این است که تمام اختراعات بشری را به ایرانیان بخصوص ایران دوره باستان ربط می‌دهیم.! واساسا از نظر ما همه چیز ریشه ایرانی دارد. 

اصولا پدیده‌ای در جهان نیست که یا اصل ان را و یا ریشهٔ ان را ما کشف نکرده باشیم. اخرین مورد کشف شده هم کراوات می‌باشد که خبر مسرت بخش ان! توسط سید صادق خرازی سفیر پیشین ایران در فرانسه در روزنامه شرق شماره ۲۴۱۸ اعلام گردید.: 
«کراوات از بخش صحرایی و کویری جهان یعنی فلات ایران به اروپا رفته است مردم دستمالی را به عنوان کراوات می‌بستند تا هنگام بادهای موسمی جلوی بینی بگیرند. مردم ایران مبدع کراوات بوده‌اند کراوات مال ایرانی‌ها بوده است.» 

شاه هم در مصاحبه با اوریانا فالاچی در اکتبر ۱۹۷۳ همه دستاوردهای غرب را ناشی از ایرا ن باستان می‌داند.: 
«فراموش نکنید تمام ان چیزهایی که شما (غرب) امروز دارید ما سه هزار سال پیش به شما یاد داده‌ایم.» 

همچنین تمام مفاخر ادبی و هنری و سیاسی و دینی سایر ملت‌ها را جزو ذخایر فرهنگی خود قلمداد می‌کنیم. و انگاه که ملل همسایه بزرگان ایران زمین را به خاطر زبان و یا مذهب از خود می‌دانند اشفته می‌شویم. 

۵-از عواملی که باعث عدم همکاری ما با همسایگان و دیگر کشورهای منطقه می‌شود گفتمان خود شیفته‌ای است که تاریخ ان‌ها را جعلی و حقیرشمرده و از موضع خود بزرگ بینی ضمن کوچک شمردن دیگران خود را مرکز عالم می‌پندارد:

«ما در دهه‌های اخیر در منطقه‌ای قرار گرفتیم با کشورهایی که تازه ایجاد شده‌اند و این کشور‌ها نه کشورهایی به معنای دقیق کلمه هستند بلکه جعل‌های تاریخی هستند و تاریخ ندارند و از همه مهم‌تر تاریخ ملی ندارند. هر کدام از کشورهای اطراف ما چه در شمال و بخشی هم در شرق و غرب ما اگر بخواهند تاریخ خودشان را بنویسند جز اینکه این تاریخ را در ذیل تاریخ ایران بفهمند چاره‌ای ندارند.» (سید جواد طباطبایی در مراسم رو نمایی از تاریخ جامع ایران) 

دکتر ناصر فکوهی در کتاب صد ویک پرسش از فرهنگ (ص ۲۶۲) برخورد از موضع خود شیفتگی با ملت‌ها و فرهنگ‌های مختلف را چنین نقد می‌کند.: 
«بسیار بسختی می‌توان پذیرفت که بسیاری از فرهنگ‌ها وملت‌هایی که ما ان‌ها را بسیار از خود عقب‌تر می‌شماریم بسیار از ماجلوترند ولی چاره‌ای جز این نیست و بهای نپذیرفتن این موضوع در جازدنی است که می‌تواند ده‌ها سال ادامه یابد. 

گفتمان خود شیفته‌ای که به جای تمرکز بر حال خود را غرق رویاهای شکوه‌مند و افتخار امیز گذشته واینده می‌کند به سادگی می‌تواند به گفتمانی خود دست کاری کننده ودر ‌‌نهایت خود ویرانگر بدل شود.» 

ابراهیم‌‌ رها در کتاب طنز گونه چه قدر خوبیم ما! در خصوص این روحیه تفاخر و کوچک شمردن همسایگان از طرف ما ایرانیان چنین می‌نویسد.: «ما کلا یک تفاخر بی‌ربط به همسایگانمان داریم که نه به بنیهٔ اقتصادی و توان صنعتیمان می‌خورد نه به اطلاعات و اگاهیمان از گذشته و مفاخرمان و نه به هیچ چیز دیگر. فقط خوشمان می‌‌اید بگوییم از ان‌ها بهترییم. نه تنها بهترییم که ان‌ها خلبان خاک برخاسته از بند کفشمان هم نیستند. چرا؟ چون کوروش...» 

*زمینه‌های تاریخی بروز و رشد خودشیفتگی در رفتار سیاسی جامعه ایرانی 

مهندس مهدی بازرگان در کتاب سازگاری ایرانی شرایط تاریخی زیست و معیشت و جدا زیستی ایرانی را عامل رشد این خصلت اخلاقی می‌داند.: 
«کمی پراکندگی منابع اب و کمی زمین‌های دارای اب کافی منتهی به استفاده یا اختراع سیستم ابیاری خاصی بنام قنات گردید. 
قنات ایران در دشت‌های پهناور ولم یزرع و غیر مسکون نقاط مجزای خرم و ابادی همچون ستارگان اسمان بوجود اورد که نامش «ده» است. واحد ده یک کشورک تمام عیاری است که در وسط بیابان جدای از نقاط دیگر جهان برای خود استغنا و نیمه استقلالی دارد. اتکای به خود ونزدیکان وبی نیازی از غیر در زارع ده نشین ایرانی از یک طرف ایجاد روح استقلال و بی‌اعتنائی به مردم کرده است. واز طرف دیگر عدم احتیاج، عدم ارتباط وعدم اتحاد را اورده است...

اگر زراعت ایران در محدوده‌های مجزا و مستقل «ده» که متکی به «قنات» ومحصور در قلعه است و حالت گسترده متصل و مرتبط دشت‌های اروپا را می‌داشت چنین وضع و اثر خاص کمتر پیش می‌امد و ایرانی اصالتا خودبین و انفرادی الطبع یا تکزی نمی‌شد. خودبینی و خودخواه بودن واخلاق اجتماعی نداشتن به مقدار زیادی ناشی از ده نشینی و جدا زیستی است. (ص ۳۶ و ۳۷). »

جلال ال احمد در اثر خود بنام غرب زدگی بروز اخلاق بزرگ پنداری در جامعه را نتیجه القاءات مستشرقین و حکومت‌ها با هدف غفلت و خواب کردن مردم می‌داند.: 

«بدبختانه ما هنوز هم گوشمان به این به به گویی‌های مغرضانه ماموران وزارت خارجه بیگانه اخت است که هر به چند سال یک بار مستشرقی یا سفیری یا مستشاری به این سو می‌ایند. و در اخر کار طومار وهن اوری درست می‌کنند که بله شما سرتان سرشیر و دمتان دم فیل، یعنی ما که از دوره خسرو انوشیروان مالیخولیای بزرگ نمایی داشته‌ایم و به تعارف دلباخته بوده‌ایم... (ص ۳۴ چاپ اول). »

همچنین علی رضا قلی نویسنده کتاب جامعه‌شناسی خودکامگی ساختارهای اقتصادی وسیاسی از جمله نظام اقتصادی معیشتی و غارتی و قبیلگی نهادی شده در تاریخ گذشته ایران را که منجر به تداوم نظام استبدادی وناامنی گردیده عامل بروز این فرهنگ می‌داند. ایشان در مصاحبه‌ای در ۲۱ / ۱۰ /۹۲ در خصوص خود بیزاری و خود شیفتگی در بخشی از جامعه چنین می‌گوید.: 
«این ویزگی در مااست که به تاریخ گذشته ببالیم که از جهاتی شاید به ان بتوان بالید ولی در مجموع ودر کل از بسیاری جهات مخصوصا از لحاظ روند سیاسی جای بالیدن ندارد... از همه کلیتر اینکه هزار سال حکومت ایلات و عشایر بر ارکان اجتماع چه جای بالیدن دارد؟ وادامه جنگ وجدال وغارت دائمی تا کار را به وابستگی تمام سیاسی رساند وحاکمیت را جبار وقانون ناپذیر کرد و امنیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که حداقل توقع تشکیل اجتماع است، غیرقابل دسترس شد و بالطبع بهره وری منابع ونیروی انسانی به حداقل ممکن رسید وراه پیشرفت بسته شد. 

این تنها چیزی است که به طور کلی از این گذشته بجا مانده است. بخش‌های زیادی از تاریخ ایران بسیار تلخ و پرداختن عمیق به ان فوق العاده ازار دهنده است.»

*نتیجه گیری
خود شیفتگی و خودبزرگ بینی و غلو در تاریخ گذشته که در بخشی از فرهنگ عمومی جریان دارد باعث گردیده که جامعه ایرانی نتواند با جامعه جهانی و حداقل منطقه پیرامونی خود همکاری، تفاهم و پیوند داشته باشد و در جذب مدرنیته و توسعه پایدار که نیازمند فرهنگ خاصی از قبیل نگاه انسانی به دیگران، عدم کوچک شمردن ان‌ها، تعقل و علم گرایی، تواضع، نظم و برنامه ریزی، عبور از فرهنگ معیشتی ورانتی، شایسته سالاری، خود انتقادی و... است تاکنون ناموفق باشیم و تا زمانی که در خلقیات و شخصیت فرد ایرانی تحول صورت نگیرد امکان رسیدن به توسعه پایدار متصور نیست. 

با تغییر ساختارهایی که منتهی به چنین خلقیاتی شده‌اند و همچنین با نقد ان بخش از فرهنگ خود که دارای عناصر منفی است می‌توان در مسیر پیشرفت و توسعه و ساختن فرهنگ انسانی گام گذاشت.‌‌ 

همان گونه که دردهه ۵۰ میلادی المان و ژاپن با برخواستن از خرابی‌ها وخاکستر جنگی که رهبران ان‌ها بادمیدن روح خودشیفتگی، خود بزرگ بینی و برتری نژادی در ملت‌های خود ان را اغاز کرده بودند توانستند با درس گیری از گذشته خود و عزم ملی و طرد گفتمان ناسیونالیسم نژادی به پیشرفت و توسعه و دمکراسی دست یابند و پس از ان‌ها در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی کشورهایی مانند چین، هند، کره جنوبی، مالزی، برزیل، ترکیه و... این مسیر را طی نمودند. 

جامعه ایرانی هم می‌تواند با نیروی جوان و تحصیل کرده، تفاهم و توافق ملی و عقلانیت این مسیر را طی نماید. رسیدن به توسعه پایدار یکی از درمان‌های عمده معایب ملی ماست. 

پرداختن به گذشته و خاطره تاریخی شاید از جهتی جهت ساختن مفهوم ملت و هویت بخشیدن به موجودیت ان بخصوص در مقابل سایر ملت‌ها ضروری باشد، اما با گفتمان هویتی ناسیونالیسم باستان گرایانه نژادی که خصلت موزائیک گونه و فرهنگ چند لایه جامعه ایرانی را به همراه بخش بزرگی از تاریخ انرا نادیده می‌گیرد نمی‌توان هویت ملی ایرانی را تعریف نمود. 

زیرا دراین گفتمان هویتی بخشی از جامعه ایران خارج از دایره تعریف هویتی ان‌ها قرار می‌گیرند. که طبیعتا این امر جهت وحدت سرزمینی و ملی میهنمان خطرناک می‌باشد. 

هویت ایرانی شالوده واحدی ندارد و عوامل مختلفی از تاریخ وفرهنگ ایرانی، مذهب اسلام وتمدن اسلامی، فرهنگ و تمدن مدرن و فرایندهای جهانی شدن در شکل گیری ان موثر می‌باشند. 

دکتر تورج دریایی استاد تاریخ ایران باستان درخصوص تغییر مفهوم ایرانشهری در طول زمان در ماهنامه مهر نامه شماره ۶ چنین می‌گوید.:  
«به اعتقاد من مفهوم ایده ایرانشهری در طول زمان تغییر یافته است. ما باید بر این نکته توجه داشته باشیم که ایران یک ایده است و همیشه در حال تحول و تغییر بوده است. 

ایران ایده‌ای است که همواره مردم با زبان‌های مختلف، ادیان و روحیات متفاوت در ان زندگی کرده‌اند. جذابیت ایده ایران در همین انعطاف پذیری ان و ادغام شدن و پیش رفتن ان با زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف و تازه است. 

نمی‌توان امروزه دیدگاه اوستا در باره ایرانشهر را مد نظر قرار داد و منش ایرانشهری دوره ساسانی را جاری وساری کرد.... خطا انجاست که مثلا در دوره پهلوی ایرانی را مترادف اریایی می‌دانستند که این دید امروز پذیزفتنی نیست... در طول زمان و با مستقر شدن اسلام و بعد رفت وامد اقوام مختلف در فلات ایران ایرانی بودن وجوه مختلفی را می‌پذیرد... 

ایده ایران ایده تمام اقوامی است که در طول زمان وارد فلات ایران شده‌اند و با یکدیگر ادغام شده و هویت تازه و ایرانشهر جدیدی را به وجود اورده‌اند. 

اشتباه است اگر بخواهیم به گذشته بازگردیم و تلاش کنیم تا ایده‌های موجود در گذشته را استوار کنیم. مسئله این است که ایده‌های گذشته باستانی اصلا با جامعه امروز ما همخوانی ندارد. جامعه قرن بیست و یکم ایران به رغم شبا هت‌هایی با جامعه قرن ششم ساسانی اما تفاوت‌هایی بزرگ با ان دارد وب هتر است که این تفاوت‌ها مد نظر قرار گیرند.»

دکتر ناصر فکوهی تداوم تاریخی ایران رابیش از همه مدیون تداوم یک موقعیت سیاسی می‌داند و معتقد است:«ایران پیش از هر چیز و به ویژه درادبیات وزبان پیش مدرن ما یک ایده سیاسی است و نه یک زبان و یک فرهنگ به مفهوم نوعی یکپارچگی فرهنگی یا اجتماعی، در فرهنگ باستانی «ایرانیت» مفهومی بیشتر اسطوره‌ای است و نه مفهومی برپایه یک قرارداد اجتماعی که طبعا جز در دورانی مدرن و بر اساس انقلاب‌های اجتماعی و دولت‌های ملی نمی‌توانسته است وجود خارجی داشته باشد. 

این نکته است که متاسفانه هنوز برای بسیاری از کسانی که به فرهنگ ایرانی و باستانی این کشور می‌نگرند روشن نشده است و ان‌ها را دچار نوعی زمان پریشی یعنی انتقال شیوه هایاندیشه و مفاهیم و ساختارهای‌شناختی امروزی به گذشته‌های دور می‌کند. 

امری که نه تنها از نظر علمی غیرقابل دفاع است، بلکه زیان بار نیز هست، زیرا ممکن است سبب تشدید توهم‌ها و شکل گیری ایدئولوژی‌هایی‌گاه خطرناک در قالب بیگانه ترسی‌ها وحتی خودمحوربینی‌های‌نژاد پرستانه و شوینیستی شود و در چرخه‌های پیچیده هویتی و فرهنگی کشوری همچون کشور ما منشا تنش‌هایی شود که نه نیازی به ان‌ها هست و نه گرهی را از هیچ یک از مشکلات ما می‌گشایند و درست برعکس موقعیت کنونی و اتیمان رابه شدت تهدید ودر معرض خطرات بی‌فایده قرار می‌دهند. »(صد ویک پرسش ازفرهنگ ص ۳۳۰). 

جامعه امروز ما نیازمند پرداختن به وضعیت حال و درد‌های اکنون خویش است، جامعه‌ای که اقتصاد ان با یک عطسه در قیمت‌های نفت دچار سرما خوردگی و عوارض ناشی از ان از قبیل تورم دورقمی، رکود، بیکاری، نرخ پایین سرمایه گذاری، فساد ورانت می‌شود ایا فرصتی دارد که خود را به خواب‌ها و رویاهای گذشته مشغول کند و حال واینده خود را فراموش کند.؟ 
 

منابع: 
۱- بازرگان، مهدی، سازگاری ایرانی، سهامی انتشار 
۲-حاج سید جوادی، سید کمال، انگاره‌های گزافه، انتشارات کویر، ۹۳ 
۳-سریع القلم، محمود، اقتدار گرایی ایرانی درعهد قاجار، نشر فرزان ۹۰ 
۴-فکوهی، ناصر، صدو یک پرسش از فرهنگ، انتشارات تیسا، ۹۴ 
۵-کاتوزیان، محمد علی، ایرانیان، نشر مرکز، ۹۱ 
۶-مقالات دکتر مهرزاد بروجردی، تورج دریایی و تورج اتابکی در ماهنامه مهرنامه، شماره ۶ 
۷- مقالات علی رضا قلی 
۸- مقالات دکتر سریع القلم 
۹- ارغنده‌پور، کریم، در جست‌و‌جوی جامعه بلند مدت، نشر نی، ۹۳ 
۱۰- ر‌ها، ابراهیم، چه قدر خوبیم ما!، انتشارات مروارید ۹۴ 

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان