منو سایت
تاريخ:يازدهم اسفند 1393 ساعت 23:44   |   کد : 618
سکوت نخبگان عالم اسلام واقعه کربلا را شکل داد
گفتگو با شفقنا
 منتشر شده در سایت شفقنا (اینجا) 21 آذر 1393

شفقنا- بررسی دلایل تحول ارزش های یک جامعه از همنشینی پیامبر(ص) با بلال حبشی تا بازگشت نظام طبقاتی و ارزش های نظام قبیلگی، از خلیفه رسول الله بودن حاکم مسلمانان تا خلیفة الله خواندن آنها، از درود بر خاندان پیامبر در نمازها تا کشتن و اسارت آنها و دلیل تشابه رفتار بنیادگراهای امروز در متهم کردن برخی به بی دینی و خشونت به کار رفته در اعمال آنها زمینه ساز گفت وگویی با دكتر محمدرضا جوادي يگانه دانشيار گروه جامعه شناسي دانشگاه تهران شد.

این جامعه شناس که ریاست پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات را نیز به عهده دارد، در پاسخ به پرسش های خبرنگار شفقنا مسوولیت رخ دادن حادثه کربلا را از دوش مردم کوفه بر می دارد و بار اتهام را متوجه عالمان و نخبگان آن دوره می کند که با وجود دانستن حق، سکوت کردند و آن را فریاد نزدند. او دلیل اصلی این امر و استحاله جامعه آن مقطع و تغییر ارزش ها را رواج دنیاگرایی و ورود مال حرام در جامعه می داند و می گوید: کاربردی ترین پیام حادثه کربلا برای جهان امروز اسلام، آزادگی است. مشکلات و نگرانی برای زن و فرزند دلیلی برای سکوت نیست.

متن گفت وگوی شفقنا با دکتر جوادی یگانه را بخوانید:

*براساس مستندات تاریخی در طول حدود نیم قرن فاصله پس از رحلت پیامبر(ص) تا رسیدن به حادثه عاشورا تحولاتی در ارزش های جامعه آن دوره رخ داد. مشاهده می شود جامعه آن دوره در این زمان کوتاه به همان ارزش های گذشته خود و این بار با قالب و رنگ اسلامی بازمی گردد. به گونه ای که نه تنها نواده پیامبر خود را با این عنوان نمی شناسد بلکه او و خاندان او را خارج از دین و لایق مرگ، خشونت و اسارت می داند. چگونه است که این تحول در یک جامعه رخ می دهد؟

جوادی یگانه: باید شواهد بیشتری آورد. جامعه عرب همواره دارای قواعدی خاص و ویژگی های قبیله ای بوده است. در ویژگی های قبیله ای نیز بیعت اهمیت فراوانی دارد. بعد از رحلت پیامبر(ص)  بعضی از مسلمانان برخلاف گفته پیامبر در غدیر و  توصیه ایشان به ولایت و حکومت حضرت علی(ع)  در ماجرایی در سقیفه با فرد دیگری بیعت می کنند. جدای از اینکه بیعت آنها برخلاف نیت پیامبر(ص) بوده است، بعد که مورد اعتراض واقع می شوند و اهل بیت(ع) به آنها مراجعه می کنند، حرف آنها این است که دیگر بیعت کرده اند. به این مفهوم که بیعت، عنصر مهمی در فرهنگ عرب جاهلی است؛ افرادی که بیعت کرده اند، شاید تا قبل از آن اعتراضی کنند اما بعد از آن معمولا سکوت می کنند. این بخشی از ارزش های جامعه جاهلی است که در جامعه بعد از پیامبر هم بازتاب پیدا می کند. در حالی که ایده ای که پیامبر مطرح می کند، این است که باید خلیفه مسلمانان را نصیحت کرد. این موضوع بعد از او در خلفای اولیه نیز وجود داشته است و در زمان حضرت علی(ع) ایشان نیز توصیه بیشتری بر نصیحت علنی خلیفه مسلمانان داشتند. در زمان عمر، او این مساله را مطرح می کند که «اگر مرا دیدید که کج می روم چه خواهید کرد؟» یکی از اعراب که هنوز از تربیت های پیامبر دور نشده بود هم می گوید که «اگر از تو خلافی ببینیم، با همین شمشیر کج راستت می کنیم» یعنی تو را اصلاح می کنیم. این فضایی است که موجود بوده است. افراد مشابه ابوذر دیگر در دستگاه معاویه مشاهده نمی شوند، هرچند ابوذر همچنان انتقاد می کند و تبعید می شود اما در این فضا به هر حال ابوذری بوده است. بر این اساس ویژگی های قبایلی جامعه عرب، ویژگی هایی مهمی است. ابن خلدون در مقدمه نظریه عصبیت خود آنها را مرتب و منظم کرده است که اصل آن عصبیت است، همبستگی و حمیت گروهی است یعنی فارغ از اینکه حق با کیست، به دنبال گروه باشیم. این ویژگی قبیله ای است که در آینده نیز جلو می آید و ظاهرا از زمان عثمان به بعد به حدی می رسد که بنی امیه همه منصب ها را می گیرند و مناصب میان آنها دست به دست می شود.

*پیامبر(ص) تلاش هایی کرده بودند که به طور مثال نظام طبقاتی پیشین از میان رفته بود یا تغییراتی دیگر از جمله نقد از خلیفه مسلمانان که شما هم به آن اشاره کردید. چه می شود که این رفتارها و این ویژگی های قبیله ای به این سرعت بازگشت می کنند؟

جوادی یگانه: پیامبر مبنای برتری را دیگر قبیله نگذاشته بوده است اما تغییر جامعه زمان می برد. پیامبر(ص) ده سال حکومت کردند، اگر این رویه ادامه پیدا کرده بود و ائمه(ع) بودند، طبیعتا جامعه به تدریج به این فضا عادت می کرد اما نیست. جامعه، جامعه ای است که هنوز ارزش های اسلامی در آن جامعه پذیر نشده است و به همین دلیل جامعه به عادت های قبیله ای بازمی گردد که علت های اصلی آن را برخواهم شمرد. حادثه کربلا حادثه ای چند بعدی و بسیار پیچیده است که می توان آن را «پدیده اجتماعی تام» خواند یعنی از هر منظری می توان به آن نگاه کرد. بخشی از آن این است که بنی امیه حکومت را گرفتند و آن را از حکومتی که خلیفه قبلی یا عده ای از اصحاب، خلیفه بعدی را انتخاب می کرد یا اینکه مردم بیعت می کردند به حکومتی سلطنتی و بدون هیچ کدام از این ویژگی ها تبدیل کردند. معاویه یزید را به عنوان پسر خود به سلطنت منصوب کرد. اصولا این روند از جانب معاویه به این فضا می رود. علت اصلی را جای دیگری می گویم. از آن طرف مشاهده می شود که سیاست های دنبال شده توسط معاویه و بنی امیه معمولا سیاست های مبتنی بر ارعاب است. البته کسانی از بزرگان جهان اسلام که قابل خریدن بودند، خریداری می شدند و اگر این گونه نبود، کشته می شدند، گفته می شد به تیر غیب گرفتار شده اند یا جنیان آنها را کشته اند، به هر حال با روشی از جمله تبعید یا کشته شدن حذف می شدند. بر این اساس در دوران معاویه مخالفان تطمیع، تهدید یا حذف می شدند. آنچه مشاهده می شود این است که این جامعه تغییر کرده است. جامعه ای که با پیامبر بیعت می کنند، 60-50 سال بعد از بیعت با پیامبر(ص) پسر دختر پیغمبر خدا را می کشند، در حالی که دلیلی هم برای آن ندارند. اباعبدالله(ع) در روز عاشورا می گوید «چرا مرا می کشید؟ برای چه با من می جنگید؟» اما هیچ دلیلی وجود ندارد. جامعه توسط حاکمان جور و به شیوه استبدادی اداره می شود یعنی در جامعه ای که هنوز ارزش های قبیله ای، ارزش های مسلط است، یک قبیله به قدرت رسیده، عصبیت بیشتری هم دارد و حکومت را اداره می کند. همه اینها موجود است اما شما را به یک داده تاریخی ارجاع می دهم. دو سه سال پیش از اینکه امام حسین(ع) قیام کنند، ایشان به حج مشرف می شوند. در منا از بزرگان اسلام درخواست می کنند که جمع شوند؛ بیش از هفتصد نفر جمع می شوند. صد نفر از مهاجران و بقیه از صحابه و همینطور تابعین هستند یعنی امام حسین(ع) بزرگان عالم اسلام را جمع و خطبه بسیار مهمی را در منا قرائت می کنند. امام حسین(ع) در اینجا هنوز قیام نکرده است اما دلایل آن در اینجا گفته می شود که من این دلایل را دلایل اصلی می بینم. امام(ع) در حضور این هفتصد نفر ابتدا همه آن آیات و روایاتی که در شأن خود، برادر، پدر و مادر او از پیامبر روایت شده یا در قرآن آمده است را ذکر می کند و شهادت می گیرد که آیا چنین است؟ همه شهادت می دهند یعنی ابتدا برتری خود را نشان می دهند. بعد از آن به آنها جملاتی با این مضمون می گویند که «شما به عنوان بزرگان اسلام، حق خود را تمام و کمال گرفته اید یعنی ایستادید، حق خود و بیش از حق خود را گرفتید اما در برابر حقوق ضعیفان ساکت شدید». حضرت در شروع به آیاتی از قرآن اشاره کردند که عالمان یهودی را مورد نکوهش قرار می دهد که بزرگان یهودی یعنی عالمان دینی مردمان را باز نمی دارند. بعد با این تعبیر می گویند که «شما هم همانطور هستید، جماعت معتبری هستید، مردم شما را بر خود مقدم می دارند و حاکمان دوست دارند که کنار شما باشند. با این وجود حق خدا را ضایع کرده اید، حق ناتوانان را هم ضایع کرده اید اما حق خود را دنبال کردید. از هیچ مالی نگذشتید هیچ وقت خود را به خطر نینداختید». حضرت عالمان اسلامی را خطاب می کند که «شما می بینید که پیمان های خدا شکسته شده و نگران نمی شوید با اینکه برای یک نقض پیمان پدران خود به هراس می افتید. می بینید که پیمان رسول خدا(ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لال ها و از کار افتاده ها در سرزمین های اسلامی وانهاده شده اند و کاری نمی کنید». تمام اینها این است که خدا شما را به نهی و تناهی مامور کرده است یعنی شما را مامور کرده است که هم به تنهایی و هم در جمع با یکدیگر نهی کنید اما شما خود را به غفلت زده اید». این هنوز دوره معاویه و قبل از مرگ اوست و حضرت در خطاب به بزرگان اسلام سخنانی با این مضمون می گوید که «شما عدالت را دنبال نکردید، ساکت شدید که دیگران ظلم کردند. شما به خاطر منافع شخصیتان سکوت کردید». این فضای موجود است بنابراین مشاهده می شود که دلایل متعددی وجود دارد. ما که نمی خواهیم از عملکردی که بالاخره وجود دارد، دفاع کنیم اما چه چیزی باعث می شود که جامعه اسلامی به انحطاطی برسد که پسر دختر پیامبر خدا را جلوی چشمان او بکشند و کسی حرف نزند؟ همه برای این است که انسان هایی که می دانستند، سکوت کردند. حضرت در روز عاشورا بارها آنها را ارجاع می دهد به برخی از آنها که شما می دانستید و اگر نمی دانید از ابوسعید خضری و زید بن ارقم و ... بپرسید. در اینجا امام(ع) در حال شهادت گرفتن از بزرگان قوم است؛ هیچ نمی خواهد و تنها سخن او این است که «بدانید که شما عالمان دینی به خاطر عالم بودن و برجسته بودنتان نزد مردم محترم هستید و به این خاطر حقی دارید که آن حق را دنبال نکردید و به دنبال منافع خود رفتید. از حقوق خود دفاع کردید اما آنجایی که حقوق محرومان ضایع شد، ساکت شدید، آن جایی که قوانین الهی معطل ماند، ساکت شدید». این آن علت است. قیام حضرت هم بر این اساس است. می گویند که مثل من با مثل یزید بیعت نمی کند. هر کسی باید این فضا را داشته باشد بنابراین در حضور همه علل دیگر، آنچه منجر به قیام شد، سکوت نخبگان عالم اسلامی بود. کسانی که می دیدند، می دانستند اما ساکت شدند تا اباعبدالله در برابر چشمان آنها شهید شد یعنی دانستن حق و فریاد نکردن آن منجر به قیام شد.

*در اینجا با سنگین  تر دانستن مسوولیت نخبگان و عالمان، انگشت اتهام را از توده جامعه برمی دارید؟

جوادی یگانه: چه کسی مسوول آگاه کردن توده جامعه بوده است؟ من جایی دیگر تحلیل کرده ام که حداقل از جامعه کوفه اتهام را برمی دارم. شیعه در کوفه اکثریت نبوده بلکه اقلیت بوده است. کوفه دارای حدود شصت هزار نیروی جنگی بوده است یعنی مرز جنگجو و اصولا پادگان بوده است. نظام اداره آن هم پادگانی بوده و قبیله ای نبوده است. بخشی از هر قبیله یا اینجا زندگی می کرده است بنابراین شهر به معنای رایج آن نبوده است. حداکثر تعداد شیعیان در کوفه نیز هجده هزار نفر بوده است؛ کسانی که با مسلم بیعت می کنند. به این معنا که کوفه هرگز در اختیار شیعیان نبوده است کما اینکه مسلم بعد از بیعت با این هجده هزار نفر خروج نمی کند و باز هم مخفی می ماند. بر این اساس مردم معمولی شیعه در زمان عاشورا در حد توان خود تلاش می کنند. در مقاله پارسال نشان دادم که مردم شیعه در حادثه کربلا حضور نداشتند و دستان آنها به خون امام حسین(ع) آغشته نشده است. شیعه نبوده که امام حسین را کشته است بلکه شیعیان دست از یاری حضرت کشیده اند. چه کار کردند؟ عمر سعد روزانه هزار لشگر به کربلا می فرستاد و سیصد نفر می رسیدند. وقتی سیستم به صورت نظامی اداره می شود، آن تعدادی که غایبند، غایب جنگی به شمار می روند بنابراین این افراد، آن درآمدی که از مالیات داشتند از دست می دادند. در حادثه کربلا مردم شیعه تلاش بسیاری کردند و اتفاقا کمترین اتهام متوجه آنهاست در حالی که بیشترین اتهامات متوجه علمای عام عالم اسلام است چون شیعیان که با امام حسین بودند، علما هستند که ساکتند.

*چرا؟ چه شرایطی باعث سکوت علما می شود؟

جوادی یگانه: منافع. دقیقا آنچه امام حسین(ع) در روز عاشورا می گوید. می گوید که «به خاطر اینکه شکم های شما از حرام پر شده است، دیگر سخن مرا نمی شنوید». دقیقا به خاطر منافع است که در برابر حقی که می دانند، سکوت می کنند. این تعهدی است که خدا از آنها گرفته است که «شما باید در مقابل ظلم سکوت نکنید» همه سکوت کردند وگرنه مردم که در حد وسع خود تلاش کردند، آنچه بیش از همه باعث شد که حادثه کربلا شکل بگیرد، سکوت نخبگان عالم اسلامی و همه آنهایی است که می دانستند. مردم مدینه می دانستند؛ سال بعد از حادثه کربلا که به دربار یزید رفتند، می گویند که «ما هر لحظه احتمال می دادیم از آسمان عذاب بر سرمان نازل شود». مشاهده می شود که یزید همواره حضور بزرگان عالم اسلام و صحابه را محترم می دارد، چرا صحابه این را می دیدند و ساکت بودند؟ بنابراین صحابه مقصر هستند، کسانی که دیده اند مقصر هستند یعنی دقیقا آن مسوولیتی که خدا از آنها خواسته و حضرت اباعبدالله به آنها یادآوری می کند که «شما وظیفه دارید بیان کنید» بیان نمی کنند.

*به نظر شما نقطه آغاز آن استحاله در درون جامعه، بدعت ها، تزویر و تلاش های معاویه بوده است یا ماجرای سقیفه؟

جوادی یگانه: من استحاله اصلی را رواج دنیاگرایی می دانم که این در زمان عثمان آغاز شده است و نقطه آغاز بسیار شدید آن در زمان عثمان بوده است.

*نمی توان گفت که نقطه آغاز تغییر درون جامعه، سقیفه و اوج آن در زمان عثمان بوده است؟

جوادی یگانه: نقطه آغاز انحراف در جامعه اسلامی سقیفه بوده است اما با این روالی که تاکنون گفته شد، اگر مشکل اصلی را در سکوت عالمان دینی بدانیم، آنها از زمان سقیفه سکوت کردند اما مشکل دیگر در مال حرامی است که به تدریج وارد جامعه اسلامی شده است و دنیاگرایی که توسط علما دنبال شده است. این دنیاگرایی شدید از زمان عثمان آغاز می شود. البته بخشی از آن هم مربوط به دوران عمر است که در تقسیم غنایم اصلا برابری مورد نظر اسلام را دنبال نکردند و اشراف و قریش و دیگران بسیار متنعم شدند و همین تنعم باعث شد که چشم خود را بر حقیقت ببندند. عوامل متعددی وجود دارد و من عواملی را مطرح می کنم که از نظر خودم برجسته تر است. یکی از بهترین راه ها برای فهم حادثه عاشورا این است که به خود منبع بازگردیم و ببینیم خود حضرت اباعبدالله چه چیزی را مهم می داند، آنچه که ایشان مهم می داند، بیشتر با این فضا سازگار است.

*امام حسین(ع) در جایی فرموده اند که «آزاده باشید»، در جایی دیگر فرموده اند که «من برای اصلاح امت جدم قیام کردم»؛ این انقلاب، آزادیخواهی و اصلاح چه اشتراکی دارند  که در حرکت چند بعدی امام حسین(ع) کنار هم قرار می گیرند؟

جوادی یگانه: من می توانم موارد بسیار دیگری را برای شما بیاورم. هر کسی وقتی مردم به او اقبال می کنند، موظف است که بر آن اساس عمل کند. مردم کوفه نیز به حضرت امام حسین اقبال کردند اما سوال این است که اگر مردم کوفه نامه نمی نوشتند، چه کار می کرد؟ خروج حضرت از حکومت و بیعت نکردنشان با یزید مربوط به بسیار قبل تر از آن است که مردم کوفه نامه بنویسند. در مدینه و بلافاصله بعد از مرگ معاویه بیعت نمی کنند بنابراین امام حسین(ع) می گوید که من بیعت نمی کنم، هر کسی هم می توانست این کار را بکند. مردم به امام حسین نامه نوشته اند که بیا و وقتی این اتفاق می افتد، او می رود. پس از اولین مواجهه ها با حر، امام(ع) می گوید که «نمی خواهید برمی گردم»؛ نه اینکه ایشان کوتاه بیاید، خیر! امام حسین با یزید بیعت نمی کند اما به جای اینکه بیاید و بجنگد، حرف خود را می زند بنابراین عنصر اصلی قیام امام حسین «امر به معروف و نهی از منکر» است. «افضل الجهاد کلمة عدل عند امام جائر»؛ امام حسین(ع) هم می توانسته اند به برخی از این تغییر ارزش ها در جامعه اشاره کند که چرا علنی فسق می شود؟ چرا علنی این کار و آن اقدام می شود؟ اما امام حسین به جای این می گوید که حاکم مستبد، حاکمی که بر سر کار است، این حاکم، حاکم جور است و باید با او برخورد کرد. این را مطرح می کند و می گوید که من بیعت نمی کنم، هر چه شد شد. آنها بیعت می خواهند و امام حسین بیعت نمی کند. مقوله انقلاب و جنگ یک مقوله ثانوی است. مقوله اصلی این است که امام حسین بیعت نمی کند و حرف حقی که دیگران نمی زنند، می زند.

*این بیعت نکردن امام و زدن حرف حق، متاثر از آزادیخواهی ایشان یا آزادگی ایشان است؟

جوادی یگانه: حضرت امام حسین می گوید «من با یزید بیعت نمی کنم». چرا؟ به این دلیل که وی دستورات اسلام را علنی زیر پا می گذارد بنابراین هر آزاده ای وقتی می بیند که ظلمی صورت می گیرد و حاکم مسلمانان ظلم می کند، باید در مقابل آن بایستد. بر این اساس روح حماسه است اما عنصر اصلی نهضت امام حسین، امر به معروف و نهی از منکر است. حضرت در وصیتنامه خود نیز بیان می کنند که «من طلب خروج نکردم که شورش کنم بلکه قیام کردم برای طلب اصلاح در امت جدم» بنابراین اصل عنصر حرکت امام حسین(ع) اصلاح طلبی است.

*با این تاکید که امام حسین(ع) در برابر حاکم جائر ایستادند و بپا خاستند، این سوال مطرح است که مگر در زمان معاویه آن ظلم وجود نداشت؟ به نظر می رسد آن ظلم در زمان معاویه هم وجود داشت اما با تزویر وی به نوعی پوشانده شده بود...

جوادی یگانه: چرا زمان معاویه قیام نکردند؟ به این دلیل که بعد از اینکه حضرت امام حسن(ع) در جنگ شکست خورد، عهدنامه ای با معاویه دارند. عین ماده اول عهدنامه این است که «حکومت به معاویه واگذار می شود، به شرط آن که براساس کتاب خدا و سنت پیامبر و سیره و روش خلفای شایسته اقدام کند». ماده دوم؛ «خلافت بعد از معاویه از آن حسن بن علی است و چنانچه برای او حادثه ای پیش آید و او موفق نشود، حکومت از آن حسین است و معاویه حق ندارد برای خود جاشینی تعیین کند». این دو بند اصلی عهدنامه امام حسن با معاویه است. علاوه بر آن امام در زمان حکومت معاویه سکوت نمی کنند، اعتراض می کنند، نامه می نویسند که براساس این بند حق نداشتند که شیعیان آزار ببینند و براساس بند سوم حق نداشتند در قنوت نماز به حضرت علی(ع) دشنام دهند که می دهند. معاویه همه بندها را زیر پا گذاشته است بنابراین اعتراض می کنند اما توافقی با معاویه داشتند که آن توافق به جای خود باقی است و به هر حال بخشی از آن باید به توافق عمل کنند. این فضا موجود بوده و عهدنامه امام حسن با معاویه نیز بر این اساس بوده است. امام حسین(ع) هم تابع همان عهدنامه است.

*مساله ای مطرح است که حرکت های افراطی امروز شباهت های بسیاری با حرکت هایی افراطی دارند که در آن مقطع تاریخی در عاشورا رخ داد. آنجا هم به نام دین، کسانی را سر بریدند که مسلمان بودند. این تشابه رفتار گروه های بنیادگرای امروزی مانند  داعش با رفتار کسانی که در آن زمان امام را به بی دینی متهم کردند، چیست و چرا این تشابه وجود دارد؟

جوادی یگانه: اصولا داعش نسبتی با اسلام ندارد. اتفاقا همان نقدی که اباعبدالله دارد، امروز هم مطرح است. از آنجایی که بخشی از جهان اسلام به درست یا غلط در این ماجرا احساس می کند که حمله اصلی داعش متوجه شیعیان و مسیحی هاست؛ می گوید فعلا که به ما نرسیده است و سکوت می کند. دقیقا همان موضوعی که در حادثه کربلا به عنوان مشکل مطرح است. عالمان جهان اسلام که می دانند و می بینند که این اصلا جزو اسلام نیست، چرا ساکتند؟ به خاطر منافع. آنها که می بینند و می دانند نباید سکوت کنند. آنچه امروز در جهان اسلام مشاهده می شود، باز هم ناشی از سکوت مطلق علمای اسلام است که بیان نمی کنند که این جزو اسلام نیست، در اسلام، ترور وجود ندارد، کشتن زن و دختر بی گناه مردم در اسلام پذیرفته نیست، نمی توان کسی را وادار به اسلام کرد و اگر اسلام نیاورد او را کشت! اینها اقداماتی است که داعش در حال انجام آن است و این فضایی که نشان می دهند مسلما اسلام نیست. چرا ما نمی توانیم بگوییم؟ برای اینکه علمای اسلام نمی آیند بگویند که این جزو اسلام نیست.

*در حقیقت تشابه در این رفتار را در تشابه ریشه های ایجاد کننده آن که به نظر شما سکوت نخبگان و عالمان است، می دانید؟

جوادی یگانه: شکل گیری داعش جریان غلطی است که در حال لذت بردن و دنبال کردن از خشونت است. داعش خشونت عریان را رسانه ای می کند و روی این سر بریدن ها نیرو جذب می کند. جایی که دقیقا ما فکر می کنیم نقطه ضعف داعش است و گاهی ساده لوحانه آن را بازنشر می کنیم. مساله این است که ما باید روش های خود را از داعش متمایز کنیم. آغاز این نشانه ها را در یکی دو سال پیش می توان مشاهده کرد که مثلا فرد نادانی به پیامبر توهین کرده است، بعد حمله ای که در لیبی یا جاهای دیگر به سفارت آمریکا صورت می گیرد و سفیر کشته می شود. نباید روش های ما با روش های داعش شباهت داشته باشد، باید روش های ما از روش های نزدیک به داعش جدا باشد. رفتار آنها اسلام نیست اما باید بر تفاوت های خود با آنها تاکید کنیم که در یک سیستم اسلامی قرار نیست بی گناه ها هم کشته شوند و غیرنظامیان، ابزار سیاست قرار بگیرند. باید بر اینها تاکید و خط و مرزهای خود را با داعش مشخص کرد و گفت که این اعمال جزو اسلام نیست.

*امروز به ویژه از طرف نسل جدید که روایت عاشورا را از نوحه ها و منابر می شنوند این سوال شنیده می شود که امام حسین(ع) چرا خانواده خود را همراه بردند؟ این در حالیست که اگر نطق حضرت زینب در کاخ یزید نبود، اصلا معلوم نیست که بعد از 1400 سال، تصویری که امروز از کربلا داریم برای ما جود داشت، آیا می توان دلیل این اقدام حضرت اباعبدالله را به همین مساله نسبت داد؟

جوادی یگانه: وقتی که عبدالله بن عباس از امام حسین(ع) در مورد دلیل رفتن ایشان می پرسد، می گوید که خواب دیده ام که پیامبر می گوید که «ان الله شاء ان یراک قتیلا» بعد این را مطرح می کند که چرا اهل بيت و بچه ها را همراهتان مي بريد؟ پاسخ می گیرند که «ان الله شاء ان يراهن سبايا» خدا خواسته آنها را اسیر ببیند. ما در همه دنیا جنگ داریم. به طور مثال مشاهده می شود که وقتی پدر جلال الدین خوارزمشاه فرار کرد و در حمله مغول ها می ایستد، زن و فرزند خود را در رود سند غرق می کند برای اینکه خیالش جمع باشد و بجنگد. این که هنر نیست. طبق دستور شرع نمی توان انسانی را با این دلایل کشت. امام حسین(ع) با وجود اینکه برای خانواده اش احتمال خطر می داد، این کار را انجام داد. این رفتار نشان می دهد که زن و فرزند و نگرانی برای آنها دلیلی برای سکوت نمی شود. بیشتر از این است که به وسیله قومی که به هیچ چیز پایبند نیستند، اسیر شوند؟ به هیچ چیز پایبند نبودن را می توان سال بعد در مکه و مدینه و در واقعه حرا دید که واقعا به هیچ اصلی پایبند نبودند. حادثه کربلا تصویری ترین نمایش شیعه است. نقدی که بعضی علما نسبت به غلط بودن دهه گرایی هایی که رایج شده است دارند، به این دلیل است که اصلی ترین مراسمی که باید دنبال کرد، حادثه کربلاست. قرار بوده است وجهه و نمایش بیرونی شیعه با حادثه کربلا باشد، نه با رویه های دیگری که اخیرا ایجاد شده است. علمای سلف صالح ما چندان این رویه را دنبال نمی کردند. نمایش و صحنه ایست که روی هر بخش آن کار شده و هر کسی نقش خود را به خوبی ایفا کرده است. کسی که می خواند «امیری حسین و نعم الامیر»، فکر کرده است و این جمله را می گوید و برای خود یک تصویر و آرمان می سازد. بخشی از آن آرمان این است که همیشه می توان گفت آن کسی که دست و پای ما  را بسته، خانواده و مصالح خانواده است. چه چیزی این توجیه ما را رد می کند؟ اینکه امام حسین(ع) با زن و فرزند به کربلا رفت و حاضر نشد به خاطر اینکه ببیند زن و فرزندش بعد از او امنیت دارند یا نه! پا روی حق بگذارد و سکوت کند.

*کاربردی ترین بعد و پیام این تصویری ترین نمایش شیعه که ابعادی از آن را مورد توجه قرار دادید، برای جهان اسلام خشونت زده امروز چیست؟

جوادی یگانه: کاربردی ترین پیام آن آزادگی است. به این معنا که من حرف حق خود را می زنم، هر چه شد، شد. قرار است که زن و فرزندم اسیر یا کشته شوند، بشوند؛ من از حرف حقم کوتاه نمی آیم. در جای دیگری حضرت می گوید که اگر قرار باشد من حرف خود را بزنم، می روم در بیایان ها اما حرفم را می زنم. اصلی ترین سخن این است که قرار نیست به خاطر مشکلات سکوت کنند.

گفت وگو از شیما مفیدی راد- شفقنا

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان