منو سایت
تاريخ:سی ام آذر 1392 ساعت 19:51   |   کد : 582
يادداشت
شوق مداوم، پشيماني بي ­پايان. يادي از راه­پيمايي اربعين
منتشر شده در سایت شفقنا

جوادی یگانه، محمدرضا (1392) «شوق مداوم، پشیمانی بی پایان» پایگاه بین المللی همکاری های شیعی (شفقنا). بیست و نهم آذر. (اینجا)

شوق مداوم، پشیمانی بی ­پایان

یادی از راه­پیمایی اربعین

كوفه را به نشانه تمام جهان تشيع بگير، كه تنها قومي بودند كه در شش ماه خروج اباعبدالله الحسین از بيست و هفت رجب تا ده محرم به نداي او پاسخ مثبت دادند و از او دعوت كردند كه امامشان شود. نه از يمن خبري بود و نه از مكه و مدينه اثري. از بصره هم كه حسين، خود نامه براي قبايل پنج­ گانه آن نيز نوشت، هيچ ياري كننده­ ای جز يزيد بن نبيط و دو پسرش به ياري نيامدند. تنها كوفه بود و كوفيان نیز در ميانه راه، امام را تنها گذاشتند و به کربلا نرفتند. و اكنون ما «كوفيان عالم»، به ياد مسيري كه بايد ميرفتيم و نرفتيم، مسير كوفه و نجف تا كربلا را پیاده طي ميكنيم. درست است كه ابن زياد تمام راه­ ها را بسته بود، ولي مگر مسلم بن عوسجه و حبيب ابن مظاهر از همين مسير نبود كه به اردوگاه امام پيوستند و مگر وقتي راه آنهمه دشوار شده بود، سي ياور كوفي امام در شب عاشورا از طريق لشگر عمر ابن سعد به سپاه حسين ملحق نشدند. راه دشوار بود و مسير پر از مامور بود و حصين بن نمير با چهار هزار سپاهي مامور كنترل راه بود و هزار دشواري ديگر، ولي در هر حال، راهی بود، و اكنون شيعيان افتان و خيزان اين مسير را طي مي كنند، نه از كوفه كه از کاظمین و بصره و عماره و مرز چزابه و شلمچه، تا بگويند كه مي ­بايد اين مسير را از همه جا مي ­آمديم و نيامديم. باید از همه جای عالم خود را به کربلای حسین می­ رساندیم. شيعه در خسران عام عدم ياري حسين و اینکه نشست تا حسین را کشتند، سالانه عدم ياري امام را به ياد خود مياورد. و سه روز فرصت دارد تا بدون هیچ آدابی، تنها و در خود، به آن کوتاهی فکر کند و پیشمانی خود را در هیات این پیاده ­روی نشان دهد. که شاید امروز آماده­ تر از سال 61 هجری باشیم. و بسیار می ­بینی که از عماره آمده ­اند که ششصد کیلومتر است و از بصره که هفتصد کیلومتر است و ده ­روزه آمده­اند و با پای زخمی. و خوزستانی ­هایی که از شلمچه پیاده آمده­ اند. و سفر، برای آنها از خانه تا حرم است، خانه هر جا که باشد، تا خیمه حسین. و فقط در این چند­ساله نیست که این راه پیمایی را دارند، که دیرگاهی است ازین جام هلالی مستند و سابقه ­ای چند سده ­ای دارد. و در زمان صدام هم که راهپیمایی اربعین مجازات مرگ داشت، از کنار فرات مخفیانه می ­رفتند و این سنت را زنان عراقی در یاد و خاطر فرزندانشان زنده نگاه داشتند، که صدام کاری به هیات و جلسات زنانه نداشت و این است که تعداد زنان در این مسیر هموزن مردان است و زنان در اینجا، نه حاشیه هستند و نه پشت سر مردان و نه حتی همراه مردان. خودشان موکب دارند و محل استراحت و جابجا وضوخانه.

و اگر شیعه در کوفه می ­دید که عثمانیان و ابن الوقت ­ها، به هر وسیله ­ای برای قتل حسین آماده می­شوند و واکنشی نشان نداد، و در مقابل اسب ­هایی که برای قتل حسین نعل می ­شد و لگام زده می ­شد، چشم خود را غافلانه بست، اكنون و در این راهپیمایی شوق­آلود اما از سر پشیمانی، هر كسی به حد وسع خود موكبي راه انداخته است. آنکه دارد (و این داشتن را از کنار گذاشتن منظم بخشی از درآمدش در سال به دست آورده)، محل استراحت و خواب و شام فراهم کرده، و آنکه هم كه ندارد يك پارچ و يك ليوان آب در دست، به پيادگان آب تعارف ميكند تا گلويي تازه كنند و ديگري يك بسته دستمال كاغذي در دست گرفته تا گرد و غبار از چهره بزدايند و آن یکی، يك شيشه عطر در دست دارد. و آنكس كه هيچ ندارد خستگي زايرين را با مشت و مال آنها، از تنشان بيرون می كند. و اين خدمات بسيار متنوع است. جعبه­های دارو و دستگاه ماساژور و اينترنت و تلفن راه دور رايگان. حتي وليچر و كالسكه زائرين را درست ميكنند و چه به موقع، یکی در ميانه راه و دیگری در نزديك انتهاي راه كه همه وسايل فرسوده شده ­اند و احتمال خرابي زياد است؛ و در آن هم انواع وسايل دست دوم کالسکه و ویلچر و چرخ ساک ريخته شده و هم ابزار تعمير هست و هم تعميركار در دسترس است.

و شيعه اي كه بعد از چهارده قرن به استنصار حسين پاسخ مي ­دهد، بايد كه پاي در راه بنهد و هيچ نپرسد، كه همه چيز آماده است و اگر هم نبود، باز هم نبايد دغدغه راه داشت كه دوست خود روش بنده پروری داند. و چقدر اعراب زيبا به حسين اعتماد ميكنند. یک ­لا پیراهن و دست خالي با يك دمپايي در پاي به راه مي افتند. هر چه بود ميخورند و هر جا رسيد استراحت ميكنند و نبود هم، مساله­اي نيست. و در اين مسير كودك خردسال و پيرمرد تفاوت ندارند، و زنان كه چه بي­مهابا تنها مي روند و مسير براي زنان امن است و نگاه خائن نيست. و این انبوه بیکران رونده، هیچ مشاجره­ ای با هم ندارد.

ایکاش ما نیز در مقابل مروت عربی، با اعراب با فتوت ایرانی عمل می­کردیم، نه با رندی ایرانی. و ماييم كه هنوز اعتماد نداريم به ارباب و خادم، كه زودتر ميرويم و جا ميگيريم در موکبی که امکانات بیشتری دارد یا سرمای کمتری، براي همسفر و همدرس و همكار و همشهري. و همه اين «هم» ها، اينجا رنگ باخته و همه زائرند. و شعار مواكب اين است كه خدمت به زائرين حسين شرف ماست و انصافا كه افتخار ميكنند به خدمتكاري و التماس ميكنند كه سر سفره آنها بنشيني. و هر چه بگويي بر چشمشان جاي داري و هيچ نميگويند، نه اعتراضی و نه غری زیر لب و نه حتی تغییر حالتی در چهره. اينجا بيشتر از زائر، خادم است و لذاست كه همه چيز هست. و باز هم چقدر تفاوت هست ميان ما كه بيشتر سر سفره حسين نشسته ­ايم و میهمان بوده ­ایم و اينها، كه بيشتر به خدمت زائرین حسین کمر بسته­ اند.

***

راه نجف به کربلا سه ­روزه است و اکثرا صبح هفدهم صفر از نجف راه می­افتند و ظهر نوزدهم به کربلا می رسند. هر روز این سفر سه ­روزه ويژگي خاصي دارد. روز اول شگفتي مواكب است و عظمت جمعيت. روز دوم استقامت است و طي طريق، و از صبح روز سوم شوق وصال است و تنفس در هواي كربلا. يكباره آن جمعيت در خود و روان، بدل می­شود به جمعي مشتاق. يكي چفيه خود را پهن كرده و به مردم التماس ميكند از آن بگذرند تا متبرك شود و ديگري خاك كف خيابان را جارو ميكند و برميدارد براي سرمه چشم. بعد از دو روز پياده روي پاي همه خسته است و قدم ها كندتر از ابتداي مسير است، ولی شوق در همه موج می زند.

***

اعراب اکثرا موکب دارند (وكب يعني جماعتي كه به آهستگي حركت كند، و موكب يعني قافله يا كاروان) و چه نام ­های زیبایی دارد مواکب، موکب فاجعه سامرا، و موکب قطیع الخنصر (انگشت کوچک). و همه این جمعیتِ روان و آنهمه خادم، از صبح اربعین به صورت دسته­ های عزاداری از باب قبله حرم امام حسین وارد می شوند، از معبری که در میان صحن برایشان باز شده، عزاداری­ کنان می­گذرند و از بین­ الحرمین به حرم اباالفضل میروند و از باب قبله آن حرم خارج می­شوند. و هر دسته­ای شعاری دارد و پرچمی و نوحه­ ای که آماده کرده­ اند. و از کشورهای مختلف هستند، سوریه و عراق و لبنان و عربستان و بحرین. عکس کسی کمتر هست، و اگر هم هست از مراجع برجسته نیست. اما از ایران هیاتی نبود، علیرغم اینهمه زائر. یکی دو هیئت از آذربایجان بود چوب به دست و از همدان. اما یکی دو هیات بزرگ دانشجویی هم بود که اصرار داشتند علاوه بر پرچم و پلاکارد، عکس هم داشته باشند و اعراب هم معترض به آن و مدتی هم متوقف شده بودند به همین دلیل ظاهرا.

ایرانی ها کمتر در قالب هیات سفر می کنند. در مسیر، آنها که کوله­ ای بر دوش دارند یا ساکی به دنبال، بیشتر ایرانی هستند. و این حرکت ­های فردی، آنها را بیشتر تماشاچي مي كند تا فعال و مشاركت­ كننده؛ و البته در تعامل کمتر با ساير شيعيان که از همه جاي جهان آمده ­اند: آلمان و آمريكا و بحرين و سوريه و يمن و عربستان و هند و... بايد سادگي و بي ­آلايشي و غم فردا نداشتن و نگران اینکه شب کجا بخوابیم نبودن و تعميم دايره خودي به همه را از آنها ياد گرفت. هر كس كه در اينجاست شيعه است و ميهمان اباعبدالله. و بايد ياد گرفت موكب گرفتن و عزاداري كردن را. و باید یاد گرفت عربی را در حداقل ­ها، تا بتوان صحبتی کرد و حتی اعتراضی، و مهمتر اینکه عربی نوحه خواند، یا ترکیبی از نوحه­ های عربی و فارسی داشت. در صحن اباعبدالله یکی از این دسته­های بزرگ ایرانی، می خواندند «یا ایها المسلون اتحدوا اتحدوا» و این لابد تنها شعار عربی ای بود که بلد بودند که هم به کار حج می ­آید و هم در عراق بگویند.

هیات بخشی از حیات ایرانی است که از آسیب غیریت­ گرایی ­های سیاسی به دور است و مزیت نسبی ماست. و اگر به جای دسته ­های بزرگ دانشجویی که اکثرا رویکرد غالبشان سیاسی است، هیات­ ها معرف اصلی ایرانیان باشد، هم عزاداری ­های هماهنگ ­تری دارند، و هم عزاداری ­هایشان به جای ارشاد دیگران، غم و اندوه خودشان است، در اربعین در حرم حسینی. و باید بپذیریم که بزرگترین اجتماع جهان از آن شیعیان است، ولی نه در ایران، و مرکز تشیع در همین فاصله نجف تا کربلا است و ما هم باید مشارکت داشته باشیم، ولی اولین قدم مشارکت، مدیریت نیست.

***

تمام این مسیر، فقط رفتن است، که همه جا کربلاست و از بام خانه هم می توان به حسین سلام داد، اما در راه بودن است که راه­ پیمایی اربعین را می­سازد. همیشه در راه بودن یا همیشه چشم انتظار رفتن، ماندن....

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان  
 


 
 
مخاطب
 
تاريخ: اول دی 1392 ساعت 20:22
پاسخ
0
0
  توضيحات: ..و ما رایت الا جمیلا