منو سایت
تاريخ:دوم شهريور 1394 ساعت 00:28   |   کد : 4668
سر بر آوردن اجتماع ایرانی از شادی‌های جسته و گریخته: نگاهی دیگر به جشن‌های هسته‌ای
سر بر آوردن اجتماع ایرانی از شادی‌های جسته و گریخته: نگاهی دیگر به جشن‌های هسته‌ای
یادداشت منتشرشده در کتاب: جستارهایی در ایران پساتوافق
 
 

 

سر بر آوردن اجتماع ایرانی از شادی‌های جسته و گریخته

نگاهی دیگر به جشن‌های هسته‌ای

 

 

تصوّر رایجی وجود دارد که مدرنیته، گذار (در معنای تکاملی و ضروری آن) از اجتماع یا جماعت (community) به جامعه (society) است. البته از نظر وبر این گذار با قفس آهنین همراه است و دورکیم نیز آنومی را نتیجة آن دانسته است. اما زیمل و تونیس، رابطة میان اجتماع و جامعه را رفت و برگشتی می‌دانند و لزوماً جامعه را برتر از اجتماع و صورت نهایی و تکامل‌یافتة زندگی انسانی نمی‌دانند. فریزبی و سه‌یر در کتاب جامعه (1374: 31) از ماکس شلر یاد می‌کنند که با اشاره به آثار تونيس مي‌گويد:

«جامعه مفهومي انضمامي نيست كه بخواهد همة «جماعت»هاي خوني‏، سنّتي و تاريخي را متّحد سازد. برعكس،‏ آوار و زبالههاي بازمانده از هم ريختگي دروني جماعت‌ها است. هر جا وحدت زندگي جماعتي، سيطره‌اش را از دست بدهد،‏ و نتواند افراد را جذب و همسان سازد، و آنها را به صورت اندام‌هاي زندة خود تبديل كند، با «جامعه» روبروييم كه وحدتي بر اساس توافقي صرفاً قراردادي است. هر جا قرارداد و اعتبار آن از ميان برود، حاصل امر يك «تودة» كاملا سازمان‌نيافته است».

جامعه، در فقدان جماعت، آواری است که تنها با توافقی قراردادی، و به دلیل نیاز، مردم را کنار هم نگاه می‌دارد.

یکی از مشکلات اساسی جامعة ایران کم بودن روابط اجتماعی و جماعتی است. مردم در جوامع شهری در ایران امروز، روابط ارگانیک با هم دارند و به هم نیاز دارند، این روابط، روابط جامعوی است؛ به همدیگر به عنوان شهروندانی که نقش‌هایی را در جامعه ایفا می‌کنند، نیاز دارند و از این رو، با هم کنار می‌آیند و همزیستی دارند. شهروندان، در خارج از محیط ایفای نقش، در مواقعی هم که همدیگر را می‌بینند، با بی‌توجهی مدنی (به تعبیر گافمن) نشان می‌دهند که همدیگر را نمی‌شناسند، ولی دشمن همدیگر هم نیستند و کاری به کار هم ندارند و اجازه می‌دهند که دیگران به مسالمت از کنارشان رد شوند. این‌ها، به معنای فقدان روابط یا روابط حداقلی است.

همچنین، روابط اجتماعی و چهره به چهره نیز در گروه‌های کوچک خانوادگی و دوستی وجود دارد. اما بجز روابط جامعوی با شهروندان ناشناس، و روابط اجتماعی با آشنایان، با کمبود روابط اجتماعی با «دیگران ناشناس» در جامعه روبرو هستیم.

البته این نوع روابط در اجتماعات مذهبی وجود دارد. هر چند مساجد و هیئت‌های عزاداری صوری از اجتماع هستند، ولی نوعاً مردمی که در مسجد و هیئت حضور دارند، اشتراک نگرشی و رفتاری فراوانی دارند و در بیشتر موارد، این روابط، شکل‌گرفته در طول زمان است. اعضای یک هیئت عموماً ثابت است و در مسجد نیز نمازگزاران اکثراً همسایه، یا هم‌چراغ (واحدهای صنفی کنار هم) هستند. در ایّام عاشورا، ولی، تقریباً تمام مردم در هیئت‌هایی عموماً محلّه‌ای، با هم تعامل دارند. در محرّم روابط محلّه‌ای شکل می‌گیرد، ولی باز هم در سطح محلّه محدود می‌ماند. البته نتایج طرح ملّی سرمایه اجتماعی نشان می‌دهد که میزان روابط با همسایگان، بسیار کمتر از فامیل و خویشاوندان است. و از این رو، شکل‌گیری روابط محلّه‌ای می‌تواند مفید باشد. این مسئله از آن رو اهمّیت بیشتری دارد که سیاست‌های شهری در سال‌های اخیر، محلّات را در شهرهای بزرگ از بین برده و به تبع آن هویت محلّه‌ای را نیز کاهش داده است. و مهاجرت‌های درون‌شهری روزافزون نیز باعث شده تا این روابط، باز هم کمتر شود.

آنجا که اجتماعات عامّ مذهبی شکل می‌گیرد، در ماه محرّم است و ماه رمضان. در عزاداری محرّم، در مراسم‌های غیرمحلّه‌ای هیئت‌های بزرگ و مساجد معروف، نوعی از اجتماعات مذهبی شکل می‌گیرد. همچنین در مراسم احیاء و در نماز عید فطر. آنجا که مردم با هر نوع نگرش و پوشش، به صورت خانوادگی (در مراسم احیاء) در خیابان کنار هم احیاء دارند، کمتر با هم اشتراک دارند و عموماً ناشناس هستند (تجربة شخصی از مراسم احیای مساجد بزرگ و غیرسیاسی در تهران مؤیّد این امر است). این اجتماع، اجتماع ناب است، اما باز هم در آن روابط چهره به چهره نیست، مردم کنار هم یک رفتار مشابه مذهبی انجام می‌دهند، ولی با هم تعامل چندانی ندارند.

کجاست که مردم با هم، به صرف همشهری بودن، یا ایرانی بودن، تعامل چهره به چهره دارند، تقریبا هیچ. یا «با هم» نیست یا «چهره به چهره» نیست یا با «افراد ناشناس، همشهری‌ها، ایرانی‌ها» نیست. و دقیقاً همین موارد است که نهادهای امنیتی و انتظامی از شکل‌گیری آن جلوگیری می‌کنند، یا نگران حوادث احتمالی در آن هستند؛ در زندگی‌های شبانه (night life) و در کارناوال‌ها و شادی‌های جمعی، و در هر بیرون آمدن مردم کنار هم، و در حضور خانوادگی در ورزشگاه‌ها.

گاه و بیگاه که نشانه‌هایی از این حضور اجتماع ناب دیده می‌شود، مانند شرکت در تشییع جنازة مرحوم پاشایی، برچسب می‌خورد و جلسات کارشناسی متعدّد برای شناخت آن شکل می‌گیرد، و این‌ها، هم نشانة کمیاب بودن این پدیده است و هم خطرناک تلقی شدن آن. امّا همین اجتماعات است که ترس مردم را از هم می‌ریزد و آنها را با هم دوست نگاه می‌دارد، و زندگی را و دیگران را تحمل‌پذیر می‌کند. و از خودمداری افسارگسیخته جلوگیری می‌کند. ولی تقریباً هر حضوری خارج از محدوده‌های استاندارد و شناخته‌شده، و کنترل‌پذیر، با محدودیت روبرو شده است. اوّلین جشن‌هایی از این دست، شادی پس از پیروزی‌های فوتبال، از سال 1376 به بعد بود که به سرعت برچسب اقدام علیه امنیت ملّی خورد و با آن مقابله شد. حضورهای گاه و بیگاه‌های جوانان، چه در مسابقات فوتبال و والیبال، چه جشن‌های شهری مانند پارک آب و آتش، و چه در «دور دور کردن»‌های شبانه نیز همواره مایة نگرانی مسئولان بوده است. و این دومی، دلایل آشکار دیگری نیز برای مخالفت داشته است، هم به دلیل نمایش اشرافیت در آن و هم برای تظاهرهای غیرمذهبی در آن.

جشن پس از توافق هسته‌ای نیز از نشانه‌ای از این دست است. مردم می‌خواهند که بیرون از خانه و روابط با دیگرانِ شناخته‌شده، با همدیگر، با همشهریان خود رابطه داشته باشند، همدیگر را بیشتر بشناسند، و تعامل مختصری با هم داشته باشند. و برای آن گاه و بیگاه بهانه پیدا می‌شود.

نقدهایی چون شمال شهری بودن آن، یا رقص و پایکوبی برخی در آن، خرده‌گیری‌هایی از نوع جزئیات است. اولاً که در جامعه الگوهای مقبول برای شادی‌های خیابانی وجود ندارد و هرگز به آن توجّه نشده است. ثانیاً تجربة چندسالة حرکت‌های جمعی، مکان‌های مشخصی را در تهران برای اینگونه شادی‌ها پیش‌بینی می‌کند، که همة آنها شمال شهر تهران است. به‌علاوه تصاویر این شادی، حاکی از حضور موتورسواران و تماشاگرانی است که براساس آن، ثروتمندانه بودن این شادی تأیید نمی‌شود. اما اصل آن است که جامعه (لااقل بخش‌هایی از آن) نیاز به چنین اجتماعاتی را احساس می‌کند، و برای آن باید برنامة دائم باشد، نه بهانه‌های هر از گاهی. فستیوال‌هایی که منظّماً در کشورهای جهان برگزار می‌شود، و حضور مردم در آن از پیش برنامه‌ریزی شده و البته گاه این حضور در خیابان‌های شهرهای بزرگ، میلیونی است، نمونة قابل الگوگیری است که با مقتضیات فرهنگی جامعة ما سازگار شود. 

 

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان