منو سایت
تاريخ:بيستم و يکم ارديبهشت 1389 ساعت 12:09   |   کد : 351
مصاحبه
رسانه ملي رويکرد غلطي به فرهنگ دارد
مصاحبه با شهرنوشت

مصاحبه با شهرنوشت. ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۹

رسانه ملي رويکرد غلطي به فرهنگ دارد

بي ترديد در دوران مدرن صدا و سيما به مثابه بخش مهمي از ساختار فرهنگي جوامع، نقش قابل توجهي را در عرصه فرهنگ سازي براي افراد جامعه ايفا مي کند. به نظر مي رسد ناميدن عصر حاضر از سوي بسياري از جامعه شناسان و متخصصان علم ارتباطات به عنوان عصر اطلاعات و ارتباطات نشان از وجه مميزه اين دوران با دوره هاي قبل از خود دارد. عصري که در آن در واقع نشانه هاي ارتباطي ساختار زندگي کنشگران اجتماعي را شکل مي دهند. به عبارت ديگر هر چند صنعت نيز روز به روز در حال توسعه است؛ اما آنچه که امروز اهميت دارد، ديگر کارخانه هاي بزرگ و صنعتي دوره انقلاب صنعتي نيستند که براي مردم تولد يک معجزه بودند. اگر صنعت با ظهور خود حيات عيني و مادي انساني را دگرگون کرد و به تدريج سبب جايگزيني ماشين به جاي انسان شد، امروز اين عرصه رسانه و ارتباطات است که تمام عرصه هاي زندگي بشري را تحت سيطره خود قرار داده است. تاثيرگذاري غير مستقيم رسانه ها بر ساختارهاي ذهني کنشگران و به تبع آن بر حيات مادي آنان سبب شده تا رسانه ها بتوانند کارکردهاي متکثري در جوامع داشته باشند.

در جمهوري اسلامي ايران رسانه ملي به عنوان قسمت مهمي از نظام رسانه اي کشور تاکنون فراز و نشيب هاي بسياري را طي کرده و هموراه از سوي مسولان و کارشناسان مورد توجه و انتقاد قرار گرفته است. با وجود تعاملاتي که تاکنون بين کارشناسان و مديران صدا و سيما در ايران صورت گرفته؛ اما به نظر مي رسد هنوز هم اين حوزه دچار مشکلات عمده و بنياديني است.

تعيين الگوي کارکردي صدا وسيما درهر جامعه اي در گرو فهم و تعريفي است که مديران اين حوزه از مفهوم "فرهنگ" دارند. صدا وسيما از يک سو در نتيجه پيوند آشکار خود با هنر و از سوي ديگر از آنجا که جزيي از نظام فرهنگي جامعه تلقي مي شود، مجبور است تا تکليف خود را با مفهوم فرهنگ روشن کند. از جمله انتقاداتي که بسياري از جامعه شناسان به صدا وسيما دارند، در همين جا خود را نشان مي دهد.
در همين رابطه با دکتر محمد رضا جوادي يگانه، استاديار و عضو هيات علمي دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه تهران به گفت و گو نشسته ايم.

وي، معتقد است:" اساسا ما در صدا و سيما رويکرد غلطي به فرهنگ داريم. رويکرد ما رويکردي باز نيست و هيچ گاه به آغوش خطر نمي رويم. به واقع مي شود گفت ما رويکردي استريليزه به فرهنگ داريم."
موضوع باز بودن فرهنگ مساله اي است که از بعد از انقلاب اسلامي مسولان با آن رو به رو بوده اند و در واقع بحث تازه اي نيست. دکتر جوادي البته به جاي آن که به مانند بسياري از روشنفکران اپوزيسيون عدم باز بودن فرهنگ را با نگاهي تک بعدي صرفاً به نظام سياسي کشور مربوط بداند، مي گويد:"اصولا جامعه ما ظرفيت انتقاد را ندارد. از همين رو است که ما در اغلب فيلم ها وسريال ها "مساله محوري" نمي بينيم. چرا که مساله در ذات خود انتقاد را به همراه دارد و چيزي را در جايي به هم ميزند و اين يعني بحران، که فرهنگ عمومي ما تاب پذيرشش را ندارد." اساساً انتقاد ناپذيري ايرانيان جزو خلقياتي است که ريشه تاريخي دارد. بسياري از پژوهشگران از جمله محمد علي جمال زاده در" خلقيات ما ايرانيان"، محمد علي کاتوزيان در کتاب "ايرانيان" و ديگران، تاريخي بودن چنين صفاتي را در ميان ايرانيان نشان داده اند. از سوي ديگر نگاهي به آثار ادبي کهن ايران نشان مي دهد که ادبا در غياب جامعه شناسي و جامعه شناسان امروزي به ثبت چنين رفتارها و خلقياتي از ايرانيان پرداخته اند. تاريخ بيهقي و قابوس نامه نمونه هاي خوبي براي اين مساله اند.

دکتر جوادي که اکنون معاونت پژوهشي دانشکده علم اجتماعی دانشگاه تهران را نيز بر عهده دارد، ادامه مي دهد:" ساختار صدا و سيما بر دو بخش عمده متکي است. يکي مديران و ديگري اصحاب هنر. واقعيت اين است که تصميم گيرندگان ما آشنايي با هنر ندارند. به عبارت ديگر نوعي دو قطبي شکل مي گيرد. در يک سو مديراني قرار مي گيرند که در حوزه هنر نامطلع اند و در سوي ديگر اصحاب هنر که اين گروه حداقل ادعاي فهم هنري را دارد. در اينجا است که دو موضع ضعف و قدرت رو در روي هم قرار مي گرند. از اين رو مديران ترجيح مي دهند به جاي نگاه باز به مسائل فرهنگي در فيلم ها و سريال ها، به سبب ضعف نظري خود در برابر اصحاب هنر، روند احتياطي را در پيش بگيرند."
عدم تعامل درست صدا و سيما با کارشناسان فرهنگي سبب شده است تا مديران صدا و سيما ضعف نظري خود را نپذيرند و به جاي داشتن سير صعودي روز به روز شاهد طي شدن يک روند نزولي در برنامه ها باشيم.
دکتر جوادي يگانه از آنجا که خود عضو شوراي عالي فيلم وسريال سيما است و از نزديک در جريان روند امور قراردارد، انتقادهايي ملموس و عيني و نه انتزاعي از ساختار موجود صدا و سيما مي کند و مي گويد:" مساله مشخص است. مسائلي که در فيلم ها و سريال هاي ما مطرح مي شوند هيچ گاه مسائل روز نيستند. هميشه چند سال از جامعه عقب ترند. و البته اين خاص صدا وسيما نيست؛ بلکه به کليت هنر مربوط مي شود. دليلش هم اين است که مسائل روز بسيار حساسيت زا هستند. براي مثال مشاهده مي کنيد که انتقادهايي که گاه به برخي اصناف در فيلم ها مي شود بلافاصله واکنش هاي آنان را در پي دارد." دکتر جوادي اعتقاد دارد:" نتيجه چنين روندي اين مي شود که ما موضوعات جدي در فيلم ها و سريال ها نداريم و فقط گاهي يک پوسته جديت درآنها ديده مي شود. به عبارت ديگر تلويزيون ما مي شود تلويزيون اوقات فراغت."

وجود مفاهيمي که اغلب به جاي فرهنگ سازي، فرهنگ سوزي را در پي دارند نيز از ديگر آسيب هاي فيلم و سريال هاي صدا وسيما است. دکترجوادي يگانه با تاکيد بر دوري از چنين مفاهيمي مي گويد:" الان مدتي است که رهبر معظم انقلاب فرمونده اند که در فيلم ها از پرداختن به مثلث عشقي(وجود يک شخصيت مرد درچالش با دو زن و يا برعکس) و اشرافي گري اجتناب شود؛ اما ما همچنان شاهد وجود چنين مفاهيمي در فيلم ها و سريال ها هستيم. مفاهيمي که تبعات اجتماعي بسياري را در پي دارد."

شکنندگي فرهنگ عمومي در ايران از يک سو و ضعف نظري مديران از سوي ديگر به واقع سبب شده است تا صدا و سيما به جاي آن که پيشرو فرهنگ عمومي باشد، خود را تابع و پيرو آن بداند. جوادي در اين باره اظهار مي دارد:"وقتي مساله بومي نداريم و يا به هر دليلي به آن نمي پردازيم و از طرفي به سبب ضعف نظري مديران در فيلم ها وسريال ها، براي روايت گري براي کارگردان محدوديت ايجاد مي شود، مجبور مي شويم به کپي برداري از فيلم هاي خارجي روي بياوريم، آن هم مطابق سليقه مردم."

سرايت بيش از حد فيلم هاي خارجي به ويژه فيلم هاي هاليوودي در تلويزيون ايران موضوع ديگري است که ذهن کارشناسان را مشغول کرده است.

دکتر جوادي با اشاره به پيچيده بودن چنين فيلم هايي مي گويد:"متاسفانه مسولان و مديران ما فهم درستي از فيلم ها ندارند. مثلا فکر مي کنند اگر در فيلمي رييس جهمور امريکا کشته مي شود اين فيلم عليه امريکا است، درحالي که در واقع در بسياري موارد مفهوم کاملا متفاوت است. ما صرفا برخي صحنه هاي اين فيلم ها را حذف مي کنيم و بعد آن را در معرض نمايش عام قرار مي دهيم و هيچ توجهي به پيامدهاي آن نداريم، در حالي که اصولا مخاطبان چنين فيلم هايي مخاطبان عام نيستند". اصولا مخاطب شناسي مساله اي است که امروز در دنياي مدرن و در ساخت و تهيه برنامه اهميت بسياري براي آن قائل مي شوند. اين مساله به قدري اهميت دارد که حتي رشته اي خاص در دانشگاه به آن اختصاص داده شده است. در بسياري از کمپاني هاي فيلم سازي دنيا بخش مخاطب شناسي وجود دارد که به طور فعال مشغول به کارند. روشن است که مخاطب شناسي صرفا به معناي اين نيست که اين فيلم يا سريال براي کودکان است يا بزرگسالان؛ بلکه چنين فرآيندي متکي بر پژوهش هاي نظري و آماري در راستاي شناخت دقيق ويژگي هاي مخاطبان و بررسي مساله تاثير گذاري در مخاطب است. جوادي يگانه در اين باره مي گويد:" ما منطق و فهمي از مخاطب نداريم. در واقع شناخت صدا و سيما از مخاطبان بسيار سطحي و اندک است. از سوي ديگر متاسفانه مسولان هنوز ضرورت مخاطب شناسي را درک نکرده اند و همين سبب مي شود تا در تصميم گيري ها و ساخت برنامه ها دچار اشتباه شويم."

همان گونه که اشاره شد اصلاح صدا وسيما به سبب پيوندش با فرهنگ در گرو درک درستي از اين مفهوم است. جوادي نيز اعتقاد دارد که راه حل اصلي، بازبيني مجدد در مفهوم فرهنگ است. از سوي ديگر ناپايداري و تغيير سياست هاي فرهنگي در کشور به هنگام تغيير دولت نيز معضلي است که ضروت تدوين شکلي از "سياست هاي فرهنگي ملي" را آشکار مي سازد. جوادي در اين باره مي گويد: "البته چنين سياست هايي بايد بازتر باشند و حداقلي. ما بايد حوزه سينما و تلويزيون و مخاطبان آنها را از هم تفکيک کنيم. از سوي ديگر در چنين سياست هايي بايد نه فقط يک معيار که معيارهاي متفاوتي براي تصميم گيري وجود داشته باشد. اين به اين معني است که ما بايد ساحت هاي مختلفي را براي افراد مختلف جامعه در برنامه ها تعريف کنيم."

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان