منو سایت
تاريخ:بيستم و هشتم مهر 1388 ساعت 08:16   |   کد : 307
مقاله ديگران
كار به همين آساني نيست / حسين فتاح پور
نقدي بر مقاله جمهوري اسلامي در برابر ايده هاي اصيل آغازين و ايده هاي راديكال



كار به همين آساني نيست

چند نكته درباره مقاله جمهوري اسلامي در برابر ايده هاي اصيل آغازين و ايده هاي راديكال
نوشته حسين فتاح پور
منتشر شده در مجله پنجره. شماره
۱۵

مقاله دكتر محمدرضا جوادي يگانه در ويژه نامه تحليل انتخابات شماره گذشته، با بازتاب هاي متعددي مواجه شد. حسين فتاح پور در اين نوشته، نقدي بر آراي مطرح شده در آن مقاله ارايه كرده است.


گفتند مشغول استخراج پرونده اي هستيد درباره جناب فرج دباغ، همين عبدالكريم سروش خودمان، كه چرا فلان حرف را زده يا ناراحت از شكست جبهه سياسي «گوگوش تا سروش» سر بازار نامه نگاري رفته و براي تجديد حيات تئوريسين فراموش شده ليبرال - دموكراسي، خودش را به در و ديوار كوبيده. كه چه بشود؟ كه بگوييد خوشحاليد كه گفته ما بيست سال است تلاش مي كنيم بگوييم پاي دين و عدالت بايد از حكومت كه هيچ، از زندگي عادي مردم هم كوتاه شود و حداكثر از حد دو مثقال ته ريش و پنجاه گرم تسبيح و انگشتر و خواندن درست و غلط مثنوي مولوي تجاوز نكند؟
يا ناراحت شده ايد كه از عصبانيت شكست دوباره نظام سرمايه داري سياسي در ايران، نه به روي حاكمان كه پاچه از مستضعفان صاحب رأي دريده است؟
زياد خودتان را آزار ندهيد؛ از ماست كه برماست و اگر چنين روزي را در جمهوري اسلامي مردم ايران مي بينيد، حاصل كم كاري و تعارف هايي است كه با خودمان و ديگران داريم. اگر به موقع در همان دوره كه نگران بوده ايم از اهالي خشونت به حساب آييم، توي دهن جناب تئوريسين مي زديم، حالا نگراني از فراموش شدن دايمي در جنبش هاي رنگي جديد، آقاي سروش را به اين واكنش هاي عصبي نمي كشاند. عيبي ندارد، زياد هم دير نشده و اگر حال و حوصله جبران مافات داريد، لااقل به حرف هاي دو پهلويي ميدان ندهيد كه اساسا مردم ساكن سرزمين مبدأ انقلاب اسلامي را آدم حساب نمي كنند. پرونده درآوردن براي حرف و حديث هاي مربوط به عبدالكريم سروش پيشكش.
غرض، مقاله سه چهار صفحه اي «تبيين تئوريك مباني عبور از رأي اكثريت» است كه در همين شماره اخير چاپ كرده ايد. نويسنده معتقد است مردم ايران در دويست سال گذشته كلا دنبال توسعه بوده اند و بعد از جنگ هاي ايران و روس در دوره قاجار، كمتر طعم پيروزي را چشيده اند.
كيف كرديد؟ يعني انقلاب اسلامي و فصل هاي فراوان جنگ هشت ساله، به سادگي از تاريخ مردم اين سرزمين حذف مي شود. بند به بند، مطلب نويسنده جالب تر و بامزه تر مي شود و مدت كوتاهي بعد از يك انتخابات تاريخي و به يادماندني، پياده نظام جريان روشنفكري هوس مي كند از خير عنوان «جمهوري اسلامي» بگذرد و رأي مردم را به نظريه حكومت اسلامي امام خميني حواله دهد. انگارنه انگار كه همان مرد بزرگ، حاضر نشد حتي يك كلمه از عبارت «جمهوري اسلامي» كم شود يا تغيير كند.
در مقاله اي كه چاپ كرده ايد، نوشته شده كه مردم ايران در دو قرن اخير، پي توسعه بوده اند و در به در دنبال تجدد، در سي سال گذشته به سوي قالب «جمهوري اسلامي» رفته اند.
چند سال پيش، تلويزيون سريالي نشان مي داد كه شخصيت «بامشاد» آن، گاه به گاه و هروقت كسي كار سبكي انجام مي داد، مي گفت: «من لذت مي برم اين جوان ها را مي بينم كه اين جوري زحمت مي كشند.» حالا ما هم لذت مي بريم اين روشنفكران جوان را مي بينيم كه اين همه زحمت مي كشند آرمان انقلاب اسلامي را از اساس نبينند، چه رسد بخواهند واكنشي به آن داشته باشند. تلاش مدام نويسنده اي كه سعي عظيمي مي كند دم خروس و قسم حضرت عباس را با هم تلفيق كند، جا به جا بيرون مي زند كه «راهگشاي برون رفت از بحران فعلي باشد.»
دوستان بزرگوار، آقاي دكتر، كدام بحران؟ قاطبه ساكنان سرزمين ايران لااقل در اين حوزه كه شما مي گوييد، با بحراني مواجه نيستند. انتخاباتي برگزار شده و در آن رأي داده اند و نتيجه آن را مثل اقسام مختلف آن در سي - سي ويك سال گذشته، حاصل رأي خود به كانديداهاي مختلف مي دانند. شك داريد؟ كمي هم با مردم مواجه شويد. آدم هاي كوچه و بازار كه تنوع عجيبي دارند و... واقعا چه كساني در بحران هستند؟ آن هايي كه در دوره هاي متوالي اخير، با رأي مردم از صدر حكومت حذف شده اند و كساني كه دوست داشته اند پسر شجاع سيستم باشند، اما ناگهان سيستمي در اطرافشان نديده اند.
مرحوم سيدعباس معارف را مي شناسيد؟ علاوه بر ورود به حوزه هاي فرهنگ و فلسفه و حقوق و ادبيات، ورود مفصلي به حوزه اقتصاد داشت و مي گفت در نظام سرمايه داري، با يك عده بورژوا روبه رو هستيم - و مصداق هايي براي آن مي شمرد - با يك سري خرده بورژوا و نمونه هايي معرفي مي كرد - و جماعتي گشنه بورژوا، توضيح مي داد كساني هستند كه با حداقل وضعيت حيات، به سر مي برند و تمام قد از نظام سرمايه داري دفاع مي كنند. چون آن مدل را برمبناي تصويري كه از آن مي شناسند، دوست دارند. حالا چه اتفاقي افتاده كه آدم هاي خاصي چپ مي روند و راست مي روند و از «بحران فعلي» حرف مي زنند و دنبال راه برون رفت براي آن مي گردند؟ نمي دانيد؟
جابه جاي متن، نويسنده محترم تأكيد كرده كه «مردم اكنون معترض هستند». واقعا در فاصله چهار ماه بعد از پايان انتخابات، آن تعداد از ايرانيان كه مطلق كلمه «مردم» به آن ها اطلاق مي شود، معترض هستند؟ پس لابد بقيه آن هايي كه - صرف نظر از رأيي كه داده اند - اعتراض نمي كنند، مردم نيستند. جاي تبريك ندارد كه جماعت خوش سخن ذوب در آيين روشنفكري، نمونه هاي عملي «مزرعه حيوانات» جورج اورول را به صورت عيني به ما نشان مي دهند؟
باور كنيد دارد. نويسنده با زيركي بارها از تقلب در انتخابات و تجاوز به زندانيان حرف مي زند و حاضر نيست يك كلمه طرف اكثريت مردمي را بگيرد كه تبليغات نخبگان نظام سرمايه داري را قبول ندارند و به زندگي عادي شان مشغولند. چرا؟ چون از منظري كه او به بحث نگاه مي كند، اصلا حرف زدن درباره حقانيت آدم هاي صاحب رأيي كه مدل آرماني او را نمي پسندند، موضوعيت ندارد و مهم نيست و اين نكته به صراحت گفته مي شود، نه كنايه. به اين جمله طلايي و به ياد ماندني توجه كنيد «اعتراض ، مستقيما به اساسي ترين خواسته امروز جامعه ايراني - و توضيح مي دهد - حداقل بخش هاي روشنفكرانه و در تهران بدل شده است.»
شما چطور اين واژه ها را مي خوانيد و ذوق نمي كنيد؟ اين معادله را دوباره بخوانيد: جامعه ايراني = بخش هاي روشنفكرانه و در تهران. بعد تأكيد مي كند كه «اكثريت مردم معترض راه خود را مي روند.»

جناب دكتر چند روز پيش، در جلسه اي كه براي كتابي از مرحوم نادر ابراهيمي در فروشگاه انتشارات معارف بر پا شده بود، خيلي تلاش كرد نشان دهد دفاع هشت ساله مردم ايران در جنگ، از شلوغي هاي بعد از انتخابات كمتر اهميت دارد و اگر محصول فرهنگي زيادي درباره جنگ توليد نشود، زياد هم مهم نيست. بعد هم كه اعتراض جماعت حاضر را ديد و مثال هايشان را كه «شما مي دانيد مثلا در دزفول چقدر توپ و بمب و موشك ريختند؟» خيلي جدي تأكيد كرد كه «مگر دزفول چقدر از تهران است؟»
خداوكيلي كيف مي كنيد؟ ادامه مقاله را بخوانيم: «معترضان امروزي، بيشتر از نخبگان جامعه ايران هستند، دانشگاهيان، تحصيل كردگان، دانشجويان و طبقه متوسط شهري و اين دسته بيشتر در تهران هستند» و بعد با كشفي بديع نوشته شده: «شكاف مركز - پيرامون توسط دولت نهم دامن زده شد...» و ادامه يافته كه نقطه هاي قوت جمهوري اسلامي به خطر تبديل شده اند.
راهپيمايي 22 بهمن در پيش است و دهه اول محرم و... .
شب هاي قبل از انتخابات اخير رياست جمهوري، عده اي مثلا ساعت يك و دو نيمه شب، در بزرگراهي كه راهش را بسته بودند يا در ميدان هاي اصلي شهر، غير از آن كه آهنگ «جيگيلي مال مني اي ول!» پخش مي كردند، حركات موزون و نمايش هاي ديگر فرهيختگي و تحصيل كردگي و نخبگي از خود بروز مي دادند، شعار مي دادند: «هر كي كه بي سواده، با احمدي نژاده» به نظر مي رسد اين توهم هنوز هم بدجوري جدي است.
يك سئوال؛ دوستان بزرگوار ستاد معروف خيابان قيطريه تهران كه بلافاصله پس از پايان رأي گيري، ايستگاه هاي اتوبوس همان خيابان و كيوسك هاي تلفن و روزنامه فروشي ها و... را رديف كردند، يك وقت از همين قماش نباشند؟ مي شود گفت: «البته طبيعي است كه عده اي فرصت طلب هم پيدا مي شوند تا جنبش اكثريت معترض را كه «مردم ايران» حساب مي شوند و خب بيشتر هم در تهران هستند، به انحراف بكشند». خوب شد؟ پيدا كردن راهي به مباني تئوريك عبور از رأي اكثريت به همين سادگي است. آسمان و ريسمان و تهديد به آشوب و فرض گرفتن همه آرزوهاي از بين رفته و بعد راه فراري به شيوه شايد و ممكن است و «اين موضوع بحث ما نيست» و از اين جور حرف ها. اگر نان گندم نخورده باشيم، دست ديگران ديده ايم و ياد گرفته ايم.
در همان جلسه بررسي كتاب نادر ابراهيمي، آقاي نويسنده دوباره و چندباره از يكي - دو هفته شلوغي هاي تهران ياد كرد و گفت چه آثار هنري قوي و مؤثري از سوي هنرمندان ساخته شده است و به به، و به شعرهاي شمس لنگرودي بيش از همه مباهات كرد و... البته كه حرجي نيست. چند سال پيش در جلسه اي مهم! دو سه نفر از دوستان علاقه مند به سامانه روشنفكري، به روزنامه اي كه گزارش جلسه بررسي كتاب «سفر به گراي 270 درجه» احمد دهقان را چاپ كرده بود، نگاه مي كردند و پوزخندهايي كه اسم كتاب را هم نمي دانند! «مدار صفر درجه است، نه سفر به گراي 270 درجه!» دوستان، كتاب برگزيده بيست سال ادبيات پايداري را كه از چاپ هاي متعدد گذشته و بحث هاي فراوان در فضاي ادبيات كشور راه انداخته، نديده بودند. حالا دوست تازه ما شعر هاي فراوان جريان جوان سبك هندي ادبيات ايران در حمايت از جنبش مستضعفان عليه سرمايه داري سبز را نديده- يا دوست ندارد ببيند - و دلش به چند شعر و كليپ يوتيوبي خوش است كه ديده و به همين دليل، اين چند روز را مهم تر از هشت سال جنگ تمام عيار همه جانبه عليه ملت ايران مي داند.
يكي دو نكته بانمك ديگر را هم بخوانيم و بگذريم. نويسنده نوشته «اصلاح جمهوري اسلامي با انقلاب اسلامي ايده اي است كه توسط مهندس موسوي دنبال مي شود» و معتقد است شرايط پس از انتخابات به آشوب كشيده شده، چون كانديدايي، از دولت هاي قبلي انتقاد كرده و چون مخالفان نتوانسته اند در روزنامه هايشان دولت را نقد كنند و اصلا از خيمه شب بازي رسانه اي آقاي «من رييس جمهور ايران هستم» و قطعي بودن انتخاب داماد لرستان حرفي به ميان نمي آيد.
واقعا متشكريم كه فرصتي به اين اندازه به آقاي دكتر مي دهيد كه هرچه مي خواهد بگويد و راحت، پا روي حق اكثريتي بگذارد كه به سادگي از ميدان ديد بيشتر رسانه ها حذف مي شود و هر كار كند، از «دانشگاهيان، تحصيل كردگان، دانشجويان و طبقه متوسط شهري» و حتي بچه هاي تهران به حساب نمي آيد، چون به شريعت سرمايه داري - روشنفكري اعتقاد ندارد.
در روزهاي قبل از انتخابات رياست جمهوري دهم، يك سي دي تبليغاتي از سوي ستاد تبليغاتي سبزها توزيع مي شد كه يك فايل مفصل صوتي بود و در آن گفته مي شد چون ما رسانه نداريم، اين را به عنوان برنامه راديويي در ماشين هايتان گوش كنيد.
آدم هاي مختلف و نسبتا مشهوري از حاميان كانديداي سبزها در اين برنامه حرف مي زدند و جالب ترين نكته آن كه مخاطب خود را اولا به شركت در انتخابات دعوت مي كردند كه يك مشت (...) و (...) دوباره همين آقا را انتخاب نكنند و به جاي اين نقطه ها، كلمه هاي توهين آميزي استفاده كردند. در بقيه پروژه تبليغاتي هم از اين كارها كرده بودند و اين مدل هنوز ادامه دارد.
يك قاعده حداقلي عقلي وجود دارد كه اگر كسي مثلا از هواداران تيم فوتبال پرسپوليس باشد و به تيم مقابل يا هواداران آن توهين كند، جماعتي روي زمين هستند كه استقلالي به حساب مي آيند و وقتي اهانت مي شنوند، ناراحت مي شوند و چون آدم به حساب مي آيند، نمي پذيرند آن ها را از حوزه هواداران فوتبال كنار بگذاريد و اعتراض مي كنند.يعني به اين آساني نمي شود اكثريت جدي و قاطع مردم و رأي حدود 25 ميليون رأي آن ها را با استيل «موضوع بحث ما اين نيست» و «حالا كه اين طور شد، از لج اكثريت اصلا جمهوري اسلامي نمي خواهيم» و اين حرف ها نديده گرفت و كنار زد.
دوستان، بزرگواران، آقاي دكتر، اين بيست و پنج ميليون نفر غيب كه نمي شوند و اگر اين همه به آرمان ها و آرزوها و ايده هايشان اهانت كنيد، نكند ناگهان از سكوت تأمل برانگيزي كه مي گوييد، بيرون بيايند و تصميم انتخاباتي شان را در حوزه هاي ديگر هم عملي كنند

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان