منو سایت
تاريخ:بيستم و سوم مرداد 1388 ساعت 20:49   |   کد : 285
يادداشت
طاعت از دست نيايد گنهي بايد كرد
تجربه هايي كه از كودتاي 28 مرداد نمي آموزيم

طاعت از دست نيايد گنهي بايد كرد

تجربه هايي كه از كودتاي 28 مرداد نمي آموزيم


بعد از سي تير 1331، همه انقلابيون از سر صدق، هر كاري از دستشان برآمد، كردند، تا نهضت ملي شدن صنعت نفت شكست خورد. همه تلاش كردند...

*****

وقايع اجتماعي معمولا تك علتي نيستند و نمي توان براي آنها يك مبناي واحد طراحي كرد، اما گاه هم هست كه اين وقايع آن اندازه پيچيده مي شوند كه جز با ديدن يك يا معدودي از ابعاد آن، نمي توان آن را تحليل كرد يا اذهان عادي ظرفيت اين اندازه تناقض را ندارد. يكي از وقايع حوادث جنبش ملي شدن صنعت نفت و كودتاي 28 مرداد 1332 است.

كودتاي 28 مرداد آنقدر بازيگر و واقعه دارد كه كمتر تحليل جامعي از آن وجود دارد و هركسي از ظن خود يار آن شده است. به همين دليل است كه كوتاهترين راه براي فهم نحوه تحليل سياسي و تعلقات سياسي يك فرد آن است كه قضاوت وي از كودتا ديده شود. يكي دربست مصدق را مقصر مي داند و ديگر كاشاني را. يكي آمريكا را عامل مي داند و ديگري در دفاع از كاشاني تا آنجا پيش مي رود كه اصولا كودتا را انكار مي كند. يكي جبن شاه را مي بيند و يكي سلطنت مشروطه وي را. يكي تلاش مصدق را براي اخراج شاه تاييد مي كند و ديگري آن را وسيله اي براي استبداد شاه مي داند.

مجموع اين دست اندركاران چند دسته اساسي هستند:

- بيگانگان: انگلستان و بعد آمريكا. كه نفت ايران را به ثمن بخس غارت مي كردند و به هيچ عنوان نيز حاضر به دست كشيدن از اين خوان يغما نبودند. انگلستان هر چه توانست كرد تا هم نفت ايران را دست ندهد و هم عبرتي براي ساير كشورها درست كند. تلاش براي به فروش نرفتن نفت ايران، پس ندادن طلاهاي ايران توسط شوروي به تحريك انگلستان، شكايت از ايران به دادگاه لاهه، و بالاخره انجام كودتا، بخشي از تلاش هاي امريكا و انگليس است و هر دو نيز پاداش خود را از كنسرسيوم بعدي گرفتند.

- شاه و سطنت طلبان: اين دسته، به دنبال حذف مصدق بودند. شاه جوان قدرت تصميم گيري نداشت و نمي توانست در مقابل مصدق بايستد و توان حذف او را هم نداشت. شاه به اتكاي غرب و به عنوان ابزار اساسي غرب در ايران، يك بار در ماجراي 30 تير 1331 قصد تخريب اين جنبش را داشت و بار ديگر با كودتاهاي دوگانه 25 و 28 مرداد. ارتش نيز به دليل آشوب در كشور و نيز هرج و مرج (تصنعي) ايجاد شده توسط حزب توده و نيز دودستگي ميان رهبران جنبش، و در سكوت آيت الله بروجردي، به حمايت از شاه برخاست و جنبش را سركوب كرد.

- حزب توده: حزب توده به اتكاي شوروي، يكي از مشكوكترين بازيگران اين عرصه بود. حزب توده هر چه در توان داشت كرد تا مردم عادي كوچه و بازار از جنبش نااميد شوند و آن را وسيله اي براي استيلاي كمونيست ها بدانند. تظاهرات كمونيستي 25 تا 28 مرداد 32 مردم را اين نتيجه رساند كه مصدق ابزار دست كمونيست ها است و هر چه باشد شاه شيعه است. و لذا در مقابل كودتا سكوت كردند.

- مصدق: نماد آزاديخواهي ملت ايران، كه از هيچ فرصتي و هيچ ابزاري براي احقاق حقوق ملت ايران فروگذار نكرده بود، به دليل تلقي خاص خود از مديريت اجرايي و نيز حلقه اطرافيان خود، نتوانست موفق شود و نوميدانه عصر 28 مرداد تسليم كودتاچيان شد. مصدق كه در دوران رضاشاه با او به مخالفت برخاسته بود، علم ملي شدن صنعت نفت را بلند كرد و شجاعانه آن را به سرانجام رسانيد. اما مصدق اعتقاد داشت كه بايد مصلح در انجام اختيارات خود، «كاملا» آزاد باشد و ديگران نبايد در كار او دخالت كند. و از نظر او، ديگران يعني كاشاني و مجلس و مليون. نظر مصدق را ديگران نپذيرفتند و از در مخالفت با او درآمدند و مصدق نيز به حذف دوستان خود دست زد و كاشاني را راند و با رفراندوم ابتداي مرداد 32 مجلس را منحل كرد و خود تنها ماند در برابر كودتاچيان. و نتوانست فاصله خود را با حزب توده حفظ كند. از طرف ديگر، Lنه توانسته بود نفتي بفروشد و نه پيروزي در دادگاه لاهه به كار او آمده بود و لذا در كوران آشوب، كار را رها كرده بود. در فاصله 25 تا 28 مرداد هيچ كاري نكرد و آبرومندانه تسليم شد.

- كاشاني: كاشاني نيز نماد مبارزه با استعمار بود و به زندان انگليسي ها افتاده بود. كاشاني بود كه خطاهاي فاحش مصدق را ترميم مي كرد و آنگاه كه مصدق بي اطلاع مليون، استعفا داده و به احمدآباد رفته بود، كاشاني بود كه جلوي قوام ايستاد و جنبش 30 تير را رهبري كرد و دوباره مصدق را به قدرت برگرداند. اما آنقدر ميان مصدق و كاشاني فاصله افتاد كه ديگر همديگر را نمي ديدند و هواداران و فرزندان بودند كه براي آنها تصميم مي گرفتند و از نيمه دوم سال 31، همت كاشاني، كنترل و گاه مقابله با مصدق بود. لذاست كه در 9 اسفند 1331 كاشاني طرف شاه را گرفت و مانع خروج شاه از ايران شد. هر چند اين شايعه دروغ بود كه اولين چيزي كه بعد از كودتا از راديو خوانده شده اعلاميه كاشاني در حمايت از كودتا بود؛ اما در هر حال كاشاني، در اين ميانه سكوت كرد، چون ديگر رويه سابق نهضت را نمي شد دنبال كرد.

- نمايندگان مجلس، نيروي سوم، و ساير مليون: تمام كساني كه در دوران ملي شدن صنعت نفت در مقابل شاه و انگلستان ايستاده بودند، اكنون در صحنه بودند. آنها هم ديكتاتوري مصلح مصدق را نمي پذيرفتند و هم خواستار موفقيت او بودند (البته با تلقي اي كه خود از شيوه اجراي كار داشتند). لذاست كه وقتي نتوانستند با مصدق كار كنند و مصدق نيز مجلس را منحل كرد، در 28 مرداد ساكت بودند.

اگر يك بار ديگر به طرفين درگير نگاه كنيم و اجانب و وابستگان به آنها را كنار بگذاريم، مصدق مي ماند و كاشاني و مليون. اين انقلابيون و دوستداران ايران، آنقدر به هم پريده بودند و آنقدر دوستي ها به دشمني تبديل شده بود، كه كاشاني و مصدق خصم همديگر بودند و كاشاني ديگر رييس مجلس نبود و مجلس ديگر طرفدار مصدق نبود و مجلس ديگر نبود. كاشاني از طرف توده اي ها، عامل انگليس بود و مصدق از جانب كاشاني عامل آمريكا شمرده مي شد و مصدق هر چه توانست لايحه افراطي تصويب كرد و مجلس هر چه توانست با اين لوايح و با مصدق مخالفت كرد و ارتش تصور مي كرد كه ايران در حال انهدام است و مملكت بدون شاه به دامان روس ها مي افتد و... آنقدر اين فضا توسط تمام طرفين درگير تيره و تار شد كه آمريكا آمد وكودتا كرد و زد و برد و از بودجه ميليوني كه كرميت روزولت براي كودتا تدارك ديده بود، چيزي خرج نشد. چون همه خسته از اين نزاع، تن به راه حلي دادند كه هيچ يك در ابتدا طالب آن نبودند.

مصدق به جاي قانونمندي، به سياست خياباني نزول كرد و همه جا ميتينگ برگزار كرد و مردم را نه به نمايندگان آنها، كه به آنها كه جلوي مجلس جمع مي شدند (يا هواداران مصدق آنها را جمع مي كردند)، تقليل مي داد و «مستقيما با مردم حرف مي زد» چون نمي توانست نمايندگان مردم را قانع كند. و مصدق لايحه داد كه بي سوادها هم حق راي دارند و مجلس مخالفت كرد، و مصدق انتخابات مجلس را متوقف كرد چون تعداد نمايندگان مخالف او زياد شده بود، و مصدق تقاضاي اختيارات ويژه كرد و مجلس مخالفت كرد، و مصدق شوراهاي روستايي را تشكيل داد، و مصدق پست هاي سياسي را به توده اي ها واگذار كرد، و مصدق اعطاي حق راي به زنان را پيشنهاد كرد و مجلس و روحانيون مخالفت كردند، و يكي از نمايندگان روحاني ناگهان از ديدگاه هاي كاملا غيرديني و ضدروحاني موجود در رساله دكتري مصدق كه سي و پنج سال پيش در سوييس نوشته شد بود پرده برداشت، و حائري زاده مصدق را متهم به رابطه با انگليس كرد، و مصدق مجلس سنا را منحل كرد، و نمايندگان طرفدار مصدق استعفا دادند و مصدق براي انحلال مجلس رفراندوم برگزار كرد (آبراهاميان)، و ديگر كسي نمانده بود و 28 مرداد شد.



گاه مي شود كه دوستان آنچنان به جان هم مي افتند (و همه هم به دنبال آرمان هستند و كاملا خالصانه عمل مي كردند) كه خصم مشترك را ترجيح مي دهند و اين نظر زيمل است در باره تعارضات درون گروهي كه بسيار شديد مي شود و طرفين موجوديت طرف ديگر را نشانه مي روند. در ماجراي 28 مرداد، كاشاني و مصدق هر دو شكست طرف ديگر را پذيرفتند و تسلط دوباره شاه را و اجانب را، به دليل خصومتي كه از ديگري داشتند و برنده زاهدي شد و شاه ترسو و آمريكا و انگليس. و اين يعني بازي باخت-باخت.

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان