منو سایت
تاريخ:سی و يکم خرداد 1388 ساعت 10:49   |   کد : 279
يادداشت
ترميم اعتماد به سيستم در شنبه پس از انتخابات
نگاهي به بيانات رهبر انقلاب در نماز جمعه تهران
منتشر شده در آينده نيوز. یک شنبه۳۱ خرداد۱۳۸۸.

1- بيانات رهبر انقلاب در نماز جمعه، بار ديگر اهميت جايگاه و نقش رهبري را در اقناع افكار عمومي، هدايت جامعه و مديريت كشور نشان داد. اين قلم قصد دارد تا يك بخش از بيانات ايشان را بسط دهد و آن اهميت اعتماد به سيستم يا حاكميت (به عنوان بخشي از اعتماد تعميم يافته) است.

2- صرف نظر از آمار اعلام شده، بر اساس شّم و مشاهده از رفتار مردم در هفته منتهي به انتخابات (كه در اين متن، دلايل آن بسط داده خواهد شد)، معتقدم كه اكثريت جامعه ايران به احمدي نژاد راي دادند (و بايد به اين انتخاب مردم احترام گذاشت). البته لازم است كه به پرسش هاي جدي طرح شده در باب انتخابات پاسخ داده شود و در اين پاسخگويي، شعور جامعه و اطلاعات (درست يا غلط) موجود در جامعه نيز در نظر گرفته شود. اقناع، مقوله اي است پيچيده و نيازمند برخورد عميق و هوشمندانه با افكار عمومي و نيز رهبران افكار است.

3- هر چند مي توان در باب عملكرد پس از اتمام راي دادن مردم (شمارش آراء و نحوه اطلاع رساني در باره آراء) و نيز عملكرد در حين راي دادن (مانند نحوه نظارت و نحوه توزيع حوزه هاي راي گيري براي جلوگيري از تضييع وقت مردم در حين راي دادن) نكاتي را مطرح كرد، اما تجربه سالهاي طولاني انتخابات در ايران، نشان مي دهد كه مساله دستكاري در آراي مردم، در روز راي گيري و پس از آن اصلا مطرح نيست (و از اين نظر، انتخابات، سالم است)، بلكه هر تغييري در جامعه و افكار عمومي، قبل از راي گيري رخ مي دهد. كما اينكه بسياري از نقدهاي در باره انتخابات نيز به دوره پيش از انتخابات برمي گردد؛ كه مساله اعتماد خدشه دار شده به سيستم نيز به همين بازه زماني باز مي گردد. هر چند پس از آن (و با مسائل طرح شده در باره نتايج انتخابات) نيز، اين اعتماد بيشتر خدشه دار شد، ولي خدشه هاي وارد شده به سيستم پس از انتخابات، ادامه خدشه هاي قبلي بود و لذا باز هم مي توان در همان دوره پيش از انتخابات، آن را بررسي كرد.

4- آنچه باعث برتري راي احمدي نژاد شد، علاوه بر رويكرد عدالت محور دولت و نيز سياست خارجي تهاجمي، تشديد همزمان سه شكاف اجتماعي بود. اين سه شكاف، باعث ايجاد قطب بندي جدي در جامعه شد و اين قطب بندي، هم مشاركت بالا در انتخابات را ايجاد كرد و هم نتيجه را رقم زد. اين شكاف ها، كه محصول مناظرات و نظرات و تبليغات هر دو طرف رقيب و نيز حضور خياباني هفته آخر پيش از انتخابات بود، عبارتند از:

- شكاف مركز-پيرامون: شكاف اول، شكاف ميان مركز و بخش هاي نخبه جامعه (در معناي پارتويي آن) است با همه كساني كه كمتر دسترسي دارند. شكاف ميان نخبگان و عامه، تهران و شهرستانها، ثروتمندان و فقرا، مراكز ثروتمند شهري با حاشيه شهرها، شهر و روستا، و ساير شكاف هايي از اين دست.

- شكاف سنت-تجدد: حمايت بخش هاي متجددتر جامعه از يك نامزد (بويژه در تظاهرات خياباني و شبانه هفته اخير)، باعث نگراني بخش هاي سنتي تر جامعه شد و آنها ناگزير به سوي ديگر رانده شدند. اين، به معناي آن نيست كه همه دينداران، طرفدار رقيب بودند، بلكه بحث از نمايش هاي ديني و غير ديني دو نامزد و طرفداران آنها است،L كه به نوعي جامعه را به دو قسمت نسبتا متمايز تقسيم كرد.

- شكاف دولت- ملت: به نظر برخي، شديدترين تضاد در جامعه ايران، تضاد دولت و ملت است و مردم اساسا نوعي معارضه تاريخي با حاكميت (به دليل طول دوران استبداد شاهي) دارند. راي مردم به دو رييس جمهور گذشته، دورترين راي به حكومت بود (البته در قطب هاي متفاوت). نوع رفتار انتخاباتي احمدي نژاد و تعامل رو در روي او در اين چهارساله با مردم كوچه و بازار، اين احساس را در مردم تقويت كرد كه احمدي نژاد مي خواهد كه كار كند و ديگران نمي گذارند. و اين «ديگران»، حاكميت است، و نخبگان است و شهري ها هستند و مجلس است و قوه قضاييه است و مراجع هستند و مافياي ثروت و قدرت است و... البته انصاف بايد داد كه رويكرد (و نه لزوما رفتار) احمدي نژاد نيز دل مردم عادي را به دست آورده است.

5- اين شكاف ها،L برخي در سالهاي اخير حاصل شده و برخي ديگر، حاصل دو رويكرد تاريخي معارض است كه سابقه اي دو سده اي در تاريخ معاصر ايران دارد. اما انقلاب اسلامي ايران، توانست بر اين شكاف ها غلبه كند و انقلاب ايران، بر اين اساس، انقلابي بود غير طبقاتي و بيرون از منازعات طبقاتي و شكاف هاي رايج در جامعه ايران. لذاست كه انقلاب اسلامي، هم با انقلاب مشروطه تفاوت دارد و هم با جنبش ملي شدن صنعت نفت، كه در آن دو، تعارض هاي چندگانه در جامعه موجود بود. شاهد آن نيز اين است كه برخي كودتاي 28 مرداد 1332 را كودتا مي دانند و برخي ديگر اعتراض جامعه به رفتارهاي مصدق.

6- ميراث امام خميني در مديريت تعارضات در جامعه ايران و نيز نزديك كردن قطب هاي معارض به يكديگر، كه قوت انقلاب اسلامي بود، باعث شد تا اعتماد عمومي به حاكميت نزد مردم حاصل شود. اين اعتماد، نه فقط در رفراندوم جمهوري اسلامي بود، بلكه در گذار از بحران هاي دهه شصت بود، و در حضور ميليوني پس از قطعنامه در جبهه بود و در ماجراي عزل قائم مقام رهبري بود و در تشييع جنازه امام نيز بود. رهبر انقلاب نيز در خطبه هاي نماز جمعه اشاره كردند كه اعتماد مردم به حكومت و حاكميت، بالاترين سرمايه نظام است و البته بخش عمده سرمايه اجتماعي نيز اعتماد است. ايشان بيش از ساير موارد، نگران اين اعتماد بودند كه خدشه دار نشود و به آن آسيب نرسد و ادبيات نظري نيز نشان مي دهد كه اين موضوع، در يك حكومت اهميت اساسي دارد.

7- اعتماد به سيستم لزوما به اين معنا نيست كه تمام كساني كه در انتخابات اخير شركت كردند، لزوما به جمهوري اسلامي اعتقاد دارند، بلكه آن عده اي كه تاكنون شركت نكرده بودند و اين دوره شركت كردند، مردمي بودند كه اولا باور كرده اند كه جمهوري اسلامي ماندني است و وعده هاي خارج نشينان براي تغيير حكومت، فكاهه اي بيش نيست. ثانيا در اين نظام، به اين باور رسيده اند كه راي آنها مي تواند موثر باشد (يعني هم رايشان واقعي است و در انتخابات تقلب نمي شود و هم مي تواند تغيير ايجاد كند) و لذا در انتخابات، ميان نامزدها، كسي را انتخاب كردند كه بيش از بقيه به آنها و افكارشان سازگار بود.

8- يكي از عواملي كه راي بالاي غيرمنتظره دكتر احمدي نژاد را ايجاد كرد، همين آراي خاموش بود. يعني آن گروهي كه تاكنون راي نداده اند و اكنون راي دادند؛ بخشي از آنها نيز به احمدي نژاد راي دادند. مخالفان و ناراضيان در طبقات بالاتر، براي تغيير در (و نه بر) جامعه و نظم مستقر به موسوي راي دادند، اما قسمتي از بخش هاي پايين تر و مردم حاشيه شهرها و روستاها و شهرهاي كوچك (كه درصدي از آراي خاموش بودند) به دلايل مشابه به احمدي نژاد راي دادند.

9- چنانچه رهبر انقلاب نيز اشاره كردند، يك طرف انتخابات، گذشته نزديك (چهارساله) را زير سئوال برد و طرف ديگر، گذشته ميان مدت (بيست و چهار ساله) را انكار كرد. هر دوي اين رويكردها، اعتماد به سيستم را خدشه دار كرد. مسير جامعه ايران، مسيري است رو به جلو، و لذا بايد دولت نهم از دولت سوم موفق تر باشد و خطاهاي دهه شصت را تكرار نكند، و چندان خرق عادت نيست كه جامعه پس از بيست سال، پيشرفت داشته باشد. و تشكيك در اين موارد، بخشي از خدشه وارده به اين اعتماد است.

10- از منظري ديگر مي توان اين موضوع را با عنايت به مساله مشروعيت بررسي كرد. مشروعيت-بخشي از نظر يورگن هابرماس تلاشي است براي معتبر ساختن و تاييد ادعايي كه يك نظم مستقر و حاكم در زمينه مشروعيت دارد (يعني اين ادعا كه شايسته است به رسميت شناخته شود و از آن اطاعت شود)؛ اين تلاش عمدتا در جهت نشان دادن اين نكته است كه نهادهاي موجود و نيز نهادهايي كه اين نظم در پي ايجادشان است، توانايي آن را دارند كه از طريق بكارگيري قدرت سياسي، ارزش هايي را كه براي حفظ هويت جامعه حياتي اند، تحقق بخشند و حفظ كنند. وفاداري عمومي از جانب توده هاي مردم نيز منوط است به توانايي دولت يا سيستم اجرايي در برآورده كردن خواسته هاي مردم، يا دقيق تر، در استنباط مردم از اينكه دولت توان برآورده كردن اين خواسته ها را دارد. خلاصه اينكه، مشروعيت يك نهاد سياسي، توانايي آن نهاد در تامين منافع همگاني است؛ مشروعيت-بخشي تلاشي است براي نشان دادن اينكه يك نهاد به چنان هدفي دست خواهد يافت يا بهترين ابزار دستيابي به آن است؛ و مساله مشروعيت زماني است كه احساس شود يك نهاد در اين زمينه ناتوان است.

11- احساس كارآمدي حكومت، كه اعتماد به نظام و سيستم را ايجاد مي كند، فهم (درست يا نادرست) مردم است از اينكه حكومت مي تواند خواسته هاي مردم و منافع همگاني را برآورده كند و آنچه در فرايند انتخابات و مناظرات ايجاد شد، اين حس بود كه حكومت قصد ندارد يا نمي تواند اين منافع را برآورده كند. يعني يا حكومت با مردم صادق نيست و به دنبال منافع مردم نيست؛ يا حكومت صادق است ولي عده اي نمي گذارند كه به هدف خود برسد. در هر حال احساس عمومي از حكومت و توان آن در دسترسي به اهداف جامعه، مساله اي است كه بايد به آن توجه ويژه شود و موانع بروز اين احساس برطرف شود.

12- اكنون، در «شنبه پس از انتخابات» بايد به فكر ترميم اعتماد سيستمي و احساس كارآمديِ خدشه دار شده بود و تلاش كرد تا جامعه از حالت دوقطبي به سمت نوعي وفاق حركت كند. در اين مسير، طبيعي است كه مسالمت ها و دلجويي ها و اقناع ها، از سوي حكومت و طرف پيروز باشد و پذيرش ها از سوي طرف شكست خورده؛ و اين روند بايد تدريجي باشد. شفافيت ها و ارائه اطلاعات فراوان و نيز گسترش فضاي نقد و نظر (كه رهبر انقلاب بر آن تاكيد كردند) مي توان يكي از شيوه هاي اقناع باشد.

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان