منو سایت
تاريخ:بيستم و دوم فروردين 1388 ساعت 09:33   |   کد : 269
يادداشت
انتقاد علني از هواداران، رويه اي فراموش شده
نگاهي به نقد موسوي به طنز عليه فاطمه رجبي

مقدمه: در باره حضور مهندس موسوي در انتخابات، نقدهاي زيادي مطرح شده كه معروف ترين آنها نقد دوم فاطمه رجبي (اينجا) است (سايت فاطمه رجبي). ابراهيم نبوي طنزي در باره نقد فاطمه رجبي نوشت (اينجا) و يك مطلب ديگر كه احتمالا از اوست (اينجا). مهندس موسوي پاسخي به نقد ابراهيم نبوي داد (اينجا). البته هم ابراهيم نبوي (اينجا)اين نقد را انتخاباتي خواند و هم سايت رجا (اينجا) نبوي را منتسب به موسوي دانست و هر دو به نوعي اين رفتار را فاقد مباني اخلاقي دانستند.اين يادداشت، كه در سايت قلم (اينجا) منتشر شده، بازخواني اين رفتار مهندس موسوي بر تكيه بر اصولي است كه با هدف احياي آنها به ميدان آمده است. مطلب سايت رونوشت(اينجا) را هم ببينيد.



انتقاد علني از هواداران، رويه اي فراموش شده

نگاهي به نقد موسوي به طنز عليه فاطمه رجبي

تجربه نزديك سالهاي اخير نشان داده كه كساني كه در راس قوه اجرايي بوده اند، حاضر نشده اند از برخي اقدامات نادرست اطرافيان خود، علني و به نام ياد كنند و آن را محكوم كنند. البته در مجامع غيررسمي گلايه ها كرده و در مجامع رسمي نيز گاه به صورت تلويحي پاسخ داده اند، ولي «دوستان» را نرنجانده اند. و نرنجاندن دوستان باعث شده تا كساني كه دل در گروي آرمانهاي آنان داشتند، رنجيده و نااميد شوند و احساس كنند كه كسي كه به «حلقه اطرافيان» وارد شد، از آنچنان مصونيتي برخوردار است كه توان بي اعتنايي و پشت پا زدن به اصول را هم دارد. و نتيجه آن مي شود كه اصول فدا مي شود و اطرافيان اصالت مي يابند. در اين فضا است كه مي توان يك فرد را از مجموعه اطرافيان وي شناخت.

رويه پرهيز از رنجش اطرافيان بر حفظ اصول، در دوره هاي اخير بر روساي جمهور حاكم بوده است. چنانچه در دوره قبلي انتخابات، صدماتي كه وابستگان و اطرافيان برخي نامزدها به او زدند بسيار بيشتر بود از تلاش رقيب براي كاهش راي وي.

در دوره اصلاحات نيز وقتي داستان حضرت يوسف در قران، در روزنامه هاي اصلاح طلب مورد ترديد واقع مي شد و وقتي آن طنزپرداز محترم (كه بعدا در دادگاه ادعا كرد ما شوخي كرديم شما چرا جدي گرفتيد) همه چيز را با نيش قلم خود لودگي به هم مي بافت و سردار رانندگي و سازندگي مي گفت و خاتمي را شاه سلطان حسين مي خواند و وقتي روزنامه اي كه پيام نوروزي فرح را منتشر مي كرد، در همان روزنامه سند دوم خرداد را به مسابقه مي گذاشت، نديديم كه خاتمي كلمه اي صريحا و به نام، از اين تخريب ها تبري جويد؛ هر چند كه آزردگي از اين رفتارها در سخنان او مشهود بود. اما گلايه اي نكرد و حاضر نشد دوستان (يا كساني كه ادعاي دوستي مي كردند ولي بيشترين لطمات را به پروژه اصلاحات زدند) را آزرده سازد. اكنون نيز اگر به ليست انتقادات از دوم خرداد مراجعه كنيد، بيشتر آنها سخنان نسنجيده و نادرستي است كه هواداران گفته اند و به نام خاتمي تمام شده است، و از يك منظر درست هم هست، چون خاتمي شفاف موضع نگرفته است. كسي كه تلاش دارد هيچكس را از خود آزرده نكند، همه از او متوقع هستند و هيچ وقت هم راضي نخواهند شد.

اگر خاتمي نشان مي داد كه روحش از اين تندروي ها آزرده است،L احمدي نژاد كه حتي به اشاره و تلويح نيز نشان نداده كه از اينهمه تندروي ها آزرده باشد. هيچ نشانه اي از ناراحتي احمدي نژاد موجود نيست وقتي كه مشاوران او، مرجعيت شيعه را به كناري مي گذراند و از گردن زدن روحانيون توسط امام زمان (عج) ياد مي كنند؛ وقتي فاطمه رجبي، هاشمي و خاتمي را عامل دشمن مي داند؛ وقتي احمدي نژاد با پيامبران مقايسه مي شود؛ و وقتي مشايي اسراييل را دوست ملت ايران مي نامد و همه هزينه صرف شده بابت هولوكاست را به هدر مي دهد. اين رفتارها از سوي رييس دولت نقدي نمي شود و حتي پس از نقد رهبري از سخنان مشايي نيز، كسي عذرخواهي نمي كند نه مشايي و نه احمدي نژاد. و واكنشي علني از دوستان آنها نيز بر نمي خيزد.

***

اما موسوي؛ موسوي حمايت شده كسي است كه از مردم و خانواده شهدا «بخاطر تحليل هاي غلط اين روزها» عذرخواهي مي كند، چون كسي كه در دهه فجر شصت و هفت، انقلاب را شكست خورده خوانده بود، در آن موقع قائم مقام رهبري بود. و موسوي اين روزها به هر مناسبتي خود را منتسب به كسي مي داند كه بارها اعلام كرده بود «من با هيچ كس و هيچ مقامي عهد اخوت نبسته ام» و نشان داده بود كه علني نقد مي كند. و نيز نقد را از دوستان و نزديكان خود شروع كرد و در نامه علني از رييس شوراي عالي قضايي خواست كه كار قضايي را اولويت اول خود بداند و به رييس قوه مجريه در باب برخي نظرات در نماز جمعه تذكر داد و از نخست وزير بخاطر استعفا، علنا انتقاد كرد. و از نماينده اول تهران بخاطر تعريف از امام، بلافاصله پس از آن سخنان، گلايه كرد و واكنش نشان داد.

و بزرگ بود آنكه هرگز ملاحظه خود و اطرافيان خود را نكرد و آبروي خود را با خدا معامله كرد و انقلاب را بر همه چيز ترجيح داد؛ و بزرگ ترين بود آنكه فرمود مرد را به حق بسنجيد و نه حق را به مرد.

و جالب اينكه موسوي اين روزها نقد مي شود كه چرا مورد گلايه امام در سال 67 واقع شده كه خود نقدكنندگان، در سابقه اصولگرايي خود، هر چه دارند نقد خاتمي است و كلمه اي در نقد دولت احمدي نژاد ندارند و او را قديسي همتراز يوسف پيامبر مي دانند.

***

اما پاسخ مير حسين به طنز ابراهيم نبوي نشانه آن است كه موسوي «هنوز اصول را گم نكرده است». آنچه فاطمه رجبي نوشته، ناجوانمردي است؛ ولي طنز ابراهيم نبوي در نامه اي كه به وي نوشته (و در ذكر احوال)، در برخي مواقع هتاكي است و با استفاده از طنز، موضع سياسي بحث را جنسي كرده، و موسوي در همين ابتداي انتخابات نسبت به اين رفتار موضع مي گيرد؛ موضعي كه هيچ عقل سياسي اي صراحت آن را نمي پذيرد. و در زمانه اي كه بيشترين اتكاي موسوي به آراي اصلاح طلبان است، دفاع از فاطمه رجبي و گلايه از ابراهيم نبوي، يعني ريزش آرا. ولي موسوي براي گفتماني تازه آمده است، نه براي پيروزي به هر قيمت. و آنانكه كه معتقدند موسوي گفتمان تازه اي ندارد و صرفا رونوشتي از احمدي نژاد (يا خاتمي) است، اين رفتار موسوي را با رفتار احمدي نژاد مقايسه كنند، مشخصا در باب سخنان فاطمه رجبي.

«زنده باد مخالف من» بخشي از آزادانديشي است و «مرده باد آنكه مخالف من را مرده مي خواهد» بخشي ديگر از آن و البته بخشي متعالي تر و ديرياب تر. يعني من اجازه مي دهم مخالفم نظرش را بدهد، و بعلاوه اجازه نمي دهم كه اطرافيانم او را آزار دهند و خودم ساكت بمانم.

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان