منو سایت
تاريخ:دهم دی 1387 ساعت 13:14   |   کد : 237
مقاله
کاريزماي رئيس جمهور آمريکا در سينماي هاليوود
با تاكيد بر فيلم روز استقلال. منشتر شده در راه، ارگان جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران

کاريزماي رئيس جمهور آمريکا در سينماي هاليوود

با تاكيد بر فيلم روز استقلال

محمدرضا جوادي يگانه

اين گفتار،متن سخنراني اي است كه در نيمه آبان 1385 توسط جهاد دانشگاهي دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار شده و اكنون در نشريه راه ارگان معاونت فرهنگي جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران صفحات 14و 15 منتشر شده است.

سوال ما اين است که رئيس جمهور آمريکا و نهاد رياست جمهوري آمريكا؛ چه تصويري را در سينماي آمريكا داشته؟ به نظر مي رسد اين يك تصويرِ كاريزماتيك است. مقدمه اي راجع به كاريزما مي گويم و بعد درباره تصويرش صحبت مي کنيم - در ديدگاه عقلاني ـ سنّتي و ديدگاه كاريزماتيك، ديدگاه كاريزماتيك جدا از ديدگاه عقلاني كه در جوامع سنتي و اروپايي است. يعني حالتي که در خصايص و ويژگيهاي يك فرد بنا مي شود که ويژگيهاي شخصي يك فرد را مشخص و اثر مي كند. به نظر بنده رئيس جمهور آمريکا براساس ويژگيهاي عقلاني به تدريج نهاد رياست جمهوري و شخص رئيس جمهور را داراي ابعاد کاريزماتيک مي کند.

كاريزما چگونه ايجاد مي شود؟ درست همانند اينکه بپرسيم يک فرد چرا جذاب است؟ جذابيت را نمي شود بيان کرد، ولي يك فردي جذاب مي شود. كاريزما هم چيزي است كه نمي شود بيان كرد. يك نفر چون زيباست، چون سخنران خوبي است. چون سخنور خوبي است. چون شجاعت بسيار زيادي دارد. چون برنامه ريز خوبي است. همه اين ها ويژگيهايي است كه يك فرد را داراي كاريزما مي كند. افرادي كه كاريزما هستند در قرن 20 چه مثبت و چه منفي: حداقلِ ويژگي ها را داشته اند. به عنوان نمونه هيتلر كه سخنرانيهاي بسيار جذابي داشت. به طوري كه در طنز چارلي چاپلين آنقدر جذاب صحبت مي كند كه دسته ميكروفون هم از شدت حرارت آب مي شود. او از مردمِ آلمان مردمي مي سازد خشن كه تأمل و پرسش نمي كنند. معمولاً كاريزماها در بحران و جنگ ايجاد مي شوند. قهرمانان نيستند كه در جنگها پيروز مي شوند، بلكه كساني قهرمان مي شوند كه از جنگها زنده بيرون مي ايند. همه قهرمانان نيستند كه مي توانند در جنگ پيروز شوند، چند نفري كه از جنگ بيرون مي ايند خوب قهرمان مي شوند. بنابراين در سختي ها و دشواريها اگر جوهر مردان باشد همان لحظه است كه كاريزما رخ مي نمايد.

از مواقع بحران كه بگذريم در مواقع عادي هم كاريزما ايجاد مي شود. در اين شرايط معمولاً كاريزما ايجاد مي شود. جدا از ويژگيهاي شخصي تلاش حكومتها اين است كه كاريزما را ايجاد بكنند. چگونه ايجاد مي كنند؟ همراه با تشريفات فراوان اين اتفاق مي افتد. روي جزئيات: مراسم جشن، مراسم ويژه سالگرد و ... تأکيد مي کنند. اينها چيزهايي است كه به تدريج وقتي روي آنها تأكيد مي شود، كاريزما ايجاد مي شود. بنابراين به تدريج به سمتِ آداب، و رسوم و مناسك پيش مي رود. اينكه در فلان روز فلان كار را بكنند. چه كسي اول باشد و چه كسي دوم باشد. و زيرِ دستِ راست چه كسي باشد. وزير دست چپ چه كسي باشد. چه وقتي چه كاري را بكنند. سر ميز شام هر كسي كجا بنشيند. چه كسي سمت چپ بنشيند. چه كسي سمت راست بنشيند. از كدام چاقو استفاده كند. سرِ ميز چه غذايي را سِرو كنند. پس در زمان عادي و صلح كاريزماي غيرعادّي ايجاد مي شود.

در ايجاد اين نوع كاريزما رسانه نقش جدّي دارد. ما وقتي داريم درباره رئيس جمهور صحبت مي كنيم، خبر نداريم كه چه كار مي كند. خبر نداريم پشت صحنه اش چيست. 5 يا 10 دقيقه او را جلوي دوربين مي بينيم. صحنه اي كاملاً تمرين شده که مدام رئيس جمهور تمرين مي كند كه كجا چه بگويد و چطور بگويد. پشت صحنه چه كار مي كند؟ با اطرافيانش چطور رفتار مي كند؟ اين، بحثهايي است كه ما خبر نداريم. چه كسي به ما اطّلاع مي دهد؟ رسانه. رسانه مستند و بعد فيلم مي سازد. فيلم سينمايي قصّه مي گويد و ما قصّه ياد مي گيريم.

از مثال ديگري استفاده مي كنم. جوامع به حدودِ اجتماعي و به مجازات نياز دارند. افراد را مجازات مي كنند بيشتر از آنكه آن فعاليتها را حذف بكنند. در ملاء عام مجازات كردن براي اثرگذاري بيشتر است. در قديم مجبور بودند در ملاء عام اين كار را بكنند. امروز اين نقش به عهده کيست؟ رسانه. فيلم به ما نشان مي دهند كه صحنه اعدام چگونه است. داخل اتاقِ گاز چه گونه است و صندلي الكتريكي چگونه کار مي کند، که روي ما هم اثر مي گذارد. چون فيلم است و بسيار اساسي اثر گذار است. حالا وقتي مي خواهند كه يك آدم را اعدام بكنند براي اينكه يك تصوير خشن ارائه نكنند يك آدم را مي برند داخل يك اتاق كوچك مثل يك جعبه سياه كه نمي دانيم داخلش چيست و از آن طرف هم يك جنازه مي آورند بيرون كه روي آن هم ملحفه كشيده شده. بنابراين، داخل اين جعبه سياه را چه كسي به ما خبر مي دهد؟ ما صحنه واقعي اعدام را نمي بينيم. ولي كاملاً مي توانيم تصور بكنيم كه داخل آن چه مي گذرد؛ با کمک فيلم سينمايي كه ساخته شده است.

همين نگاه را در مورد رئيس جمهور، هاليوود دارد. تلاش مي شود تصوير رئيس جمهور آمريکا تصويري كاريزماتيك باشد. اين فرايند توسط رسانه خلق مي شود. پشت صحنه يا آن چيزهايي كه نمي بينيم، و راجع به آنها كنجكاو و حسّاس هستيم را برايمان نشان مي دهند. در فيلم، تصويري نشان مي دهند كه لزوماً با واقعيت يكسان نيست. اين تصوير چه ويژگيهايي دارد؟ البته اين نيست كه رئيس جمهور آمريكا يا هر رهبري در جهان فقط كاريزما داشته باشد، يا فقط اخلاقي باشد. يا قطعاً بايد بهره اي از سنتها داشته باشد. اصرار دارند كه عقلاني بودنش در روال كارش مشهود باشد. تصويري كه سينماي آمريكا از رئيس جمهور آمريكا ارائه مي دهد تصوير فردي اروپايي، شجاع و برجسته است.

در فيلم «روز استقلال» وقتي رئيس جمهور وارد مي شود همه عقب مي نشينند. وقتي اولين حملات صورت مي گيرد رئيس جمهور کاملاً به احوال خودش مسلط است. و در لحظات سخت زودتر از همه تصميم مي گيرد. رئيس جمهور بسيار پركار است. رئيس جمهور آمريكا تمام وقت در كاخ سفيد ساكن است. در فيلم «رييس جمور آمريكا» مي بينيم كه رئيس جمهور آمريكا، در سالِ چهارم دوره اول رياست جمهوري اش عاشق زني مي شود و طبق عرفِ جامعه آمريكا رفتار مي كند. در يک سکانس در حالي که با او گفتگو مي کند مسأله اي سياسي رخ مي دهد. رييس جمهور به سرعت زندگي عاشقانه اش را كنار مي گذارد و به سمت سياست مي رود. حتي توضيح هم نمي دهد. مي گويد ببخشيد و مي رود. بنابراين رئيس جمهور فردي است بسيار پركار. از صبح تا دير وقت كار مي كند و اين تصويري است كه ساخته مي شود. رئيس جمهور شديداً به ميهن اعتقاد دارد. مهم تر آنكه رئيس جمهور فردي است كه خصايص عادي هم دارد. مي گويد اگر آدمي بسيار محبوب باشد يك خطا مي كند. به عنوان مثال وقتي دارد چايي مي خورد، چاي روي لباسش بريزد، اتفاقاً جذّاب تر مي شود. چون ما آن شخصيت را بيشتر باور مي كنيم و باورپذير مي شود. در آمريكا وقتي «كندي» كه محبوب ترين رئيس جمهور آمريكا و كاريزماتيك بوده، به اروپا حمله مي كند و شكست وحشت ناكي مي خورد؛ سال 62-61 بعد خودش مي آيد در تلويزيون و به طور رسمي مسئوليت شكست را به عهده مي گيرد. از اين پس محبوبيتش بسيار بيشتر از قبل مي شود.

يك خطاي كوچك رئيس جمهور را انساني تر مي كند. به تعبير بهاء الدين خرّمشاهي درباره حافظ مي گويد حافظ يك انسانِ كامل و كاملاً انسان بود. تصويري كه از رئيس جمهور ايجاد مي شود تصويري كاملاً سفيد نيست. يك ذرّه سياهي هم در آن هست.نکته اي كه در تصوير رسانه اي ما ايراد دارد. ما افرادِ برجسته مان را سعي مي كنيم بي نقص نشان دهيم. در فيلم روز استقلال شخصي با رئيس جمهور دعوايش مي شود. رئيس جمهور حالا كه رئيس جمهور است حاضر نيست كه با آن فرد حرف بزند،. و مي گويد با او حرف نمي زنم. تصوير نشان مي دهد که او حبّ و بغض دارد. معمولاّ رئيس جمهور فرد نخبه اي است كه خصائص انساني دارد. لکن با داشتن خصائص انساني از مقام رياست جمهوري به خاطر عشقش نمي گذرد. در فيلم روز استقلال مي بينم رئيس جمهور، بسيار خانواده دوست است. يعني عليرغمِ همه اينها هميشه دختر كوچكش همراه و در آغوش اوست. ويژگي مثبتي که خانواده همراه اوست. رئيس جمور برعكس آن سرباز سياه پوست که در فيلم نمايش داده مي شود، است. سرباز سياه پوست يك لحظه با بچه اش همراه است. رئيس جمهور معمولاً زن و بچه اش را فراموش مي كند، ولي در اين فيلم رئيس جمهور به فكر زن و بچه اش است. با اين که خانواده دوست است ولي حيطه مسئوليتش وسيع تر است. رئيس جمهور بسيار شجاع است، رئيس جمهور را ديگران راه مي برند. يعني به اين تعبير كه به نظراتِ كارشناسي اطرافيان بسيار اهميت مي دهد. در فيلم روز استقلال رئيس جمهور خيلي از اوقات نظر ديگران را مي پذيرد و حتي تابع رئيس ستاد مي شود. و به عنوان يك فرد عادي عمل مي کند. در اين فيلم، رئيس جمهور آمريكا، كاملاً مطيع است. هر چه به او بگويند اين حرف را بزن، اين را بگو، اين را نگو، اين كار را بكن، آن كار را نكن، كاملاً مطيع است. ببينيد اين پذيرفته شده است كه رئيس جمهور مطيع باشد، اما مهم تر تصوير فردِ نخبه اي است كه عادي مي نماياند. فردي كه در اكثر لحظات و در بيشتر مواقع تسليم نظراتِ كارشناسي است، يعني عقلاني عمل مي كند. با توجه به همه نکات در لحظه بحران و سختي كه همه چيز از دست مي رود؛ هيچ كس راهي ندارد و نمي تواند راهي را قبول كند. تصميمي كه آخرين اميد است را رئيس جمهور اعلام مي کند. رئيس جمهور است كه در لحظه بحراني تصميم مي گيرد كه چطور عمل كند و موفق مي شود. يعني از دست دادنِ تمامِ راهها و نجات در آخرين لحظات. پس اين فضايي است كه كاريزما را نشان مي دهند. در لحظاتي كه همه قطع اميد کرده اند، او به عنوان منجي عمل مي کند. در فيلم رييس جمهور آمريكا، رئيس جمهوري كه متن او را ديگران مي نويسند وقتي صحبتهاي آخرش را مي كند همه مبهوت هستند. اين يك نوع جاذبه است و همه به احترامش بلند مي شوند. در فيلم روز استقلال هم سخنراني اي كه رئيس جمهور آمريكا انجام مي دهد واقعاً سخنراني زيبايي است. موزيك خوبي هم روي فيلم گذاشته شده وقتي كه مي گويد امروز روز استقلال است و همه جهان جشن مي گيريم، هر كس به شيوه غيرعادي اظهار خوشحالي و شعف مي كند . يكي دستش را تكان مي دهد، ديگري هلهله مي كند. ديگر کسي در حالت عادّي نيست. اين شجاعت است. سخنراني بسيار جالب، بسيار زيبا و تأثيرگذار، در آخرين لحظات كه همه جهان و جهانيان نگاه مي کنند تصويري كه ايجاد مي شود يك نخبه عادي و فردي كامل كه او را نگه داشته اند، تا در لحظه بحران بتواند جهان را نجات دهد. سينماي آمريكا تصويري كه ارائه مي كند تصوير رئيس جمهور به عنوان فردي است برتر. باسوادترين، شجاع ترين، سالم ترين است كه «نفر اول در جنگ، نفر اول در صلح، و نفر اول در قلبِ مردمِ اين كشور»، رئيس جمهور است. سينما دارد آن جعبه سياه را نمايش مي دهد.

اگر رئيس جمهور تقلب كرد، خطا كرد، بي اخلاقي كرد يا در اثر روالي غيراخلاقي و غيرمشروع رفتار كرد و كشف گرديد چه اتفاقي مي افتد؟ نهاد (به معناي اجتماعي، نه اداري) رياست جمهوري آمريكا خودش فردِ خاطي را تنبيه يا تبرئه مي كند. بنابراين، تصويري كه ما داريم اين است كه همه سالم اند. اين در فيلمهاي مختلف هاليوود مشهود است. همه درست مي روند. هر كس در اين مسير قرار مي گيرد برترين است و اگر رييس جمهور اتفاقاً مرتكب خطا شد؛ سيستم پس مي زند و اگر آن قدر بزرگ بود خودكشي مي كند، مثل فيلم «قدرت مطلق» محصول سال 96.

اين تصويري است كه درست مي شود. تصويري سالم و پاكيزه، تصويري که نهادِ رياست جمهوري آمريكا سالم مي خواهد. يعني اصلاح رئيس جمهور، اصلاحِ نهاد. و سياستِ نهاد، نهاد، عناصر منفي را پَس مي زند و حذف مي كند. چه كسي حذف مي كند؟ توسط كساني كه از رئيس جمهور ريشه دارتر هستند يا مشهورتر. معمولاً در فيلم هاي پليسي همين نگاه سياسي را دارند. در فيلم هاي پليسي، مي بينيد كه يك خائني در نظام سياسي هست. اما چه كسي است كه او را حذف مي كند؟ يك كسي از خودِ همان نظام و نه بيرون از نظام او را حذف مي كند. كسي كه اگر در فيلم هاي پليسي هم دقت كنيد اتفاقاً پدرش هم پليس بوده، خانواده اش هم پليس است، پدرش، عمويش و همه شان پليس هستند. يعني آدمي كه از رئيسِ پليس، پليس تر است. يا به عبارتي سنّتي تر. تصوير به ما اين اطمينان را مي دهد كه سيستم درست كار مي كند. سيستم مدام مسيرش را تصحيح مي كند. اين تصويري است كه درست مي شود.

اما تصوير کاريزماتيکي که ارائه مي شود چقدر با واقعيت تطابق دارد؟ رئيس جمهورهاي آمريكا، رئيس جمهورهايي بوده اند كه تعداد زيادي شان وزير يا فرزندانِ وزراء بوده اند. رئيس جمهور آمريكا، سست و متزلزل مثل نيكلسون بوده اند، خشن و بلندقد مانند روزولت بوده اند. برخي با بهره هوشي بسيار بالا، مثل كندي. بهره هوشي پايين براي رئيس جمهور آمريكا كمترينش مالِ بوشِ پدر است. تنوّع رئيس جمهورهاي آمريكا بسيار زياد است. تصويري كه سينما ارائه مي دهد، کاملاً استاندارد است. بلند قد، زيبا، خانواده دوست، خوش صحبت، باسواد و ... در يك تصوير نمايش داده مي شود. رئيس جمهور ها، همه شان مثل هم، فاقد عاملِ احساس هستند و هيچ وقت درگير نمي شوند؛ وسوسه نمي شوند و اشتباه نمي كنند. وقتي تصوير را مي بينم قابل تطبيق با همه رؤساي جمهور است. رئيس جمهور آمريكا در اين فيلم با يادآوري برتري آمريكا بر همه بشريت مي گويد تنها ما بوديم كه ماه را فتح كرديم، حالا آمريكا از همه جهان مستقل شده است. ديگر دشمني در كُره زمين ندارد. بنابراين اگر خطري بشريت را تهديد بكند، از بيرون از زمين است و ديگر داخل در زمين نيست، يعني خطر همه بشريت را تهديد مي كند. وقتي خطر همه بشريت را تهديد مي كند، حالا رئيس جمهور آمريكا مي آيد و نجات مي دهد.

فيلم، خيلي شبيه به 11 سپتامبر است. آن صحنه اي كه ساختمانها دارند فرو مي ريزند مثل فرو ريختن برجهاي دوقلو است. آنجا فوراً انفجار صورت مي گيرد و مردم فرار مي کنند. رفتار رئيس جمهور آمريكا چيست؟ ببينيد در فيلم مقابل واقعيت است. طبق قانون رئيس جمهور آمريكا يك معاونِ اول دارد كه رئيس كنگره است. معاون اول در زمان صلح و عادي هيچ نقشي ندارد. در زمان بحران رئيس جمهور و هيئت دولت، به مكان امني برده مي شوند که مشخص است، و معاون رئيس جمهور آمريكا اداره كشور را برعهده مي گيرد.، 3 شخصيت فقط براي لحظات بحران دارند. در فيلم، رئيس جمهور آمريكا مي گويد برويد، من ميمانم. بقيه دولت آمريكا به جاي امن پناه برده اند. در فيلم رئيس جمهور آمريكا ميماند و با دشمن مقابله مي كند. در حادثه 11 سپتامبر؛ 8 ساعت از هيچ كس خبري نبود! يك تصوير درست كرده اند كه تصوير خيلي زيبايي است ولي در عمل اصلاً اين طور نيست. تصوير ديگري هم در فيلم ديده مي شود كه حتي در لحظات بحران وقتي ديويد با پدرش به كاخ سفيد نزديك مي شوند همه دارند فرار مي كنند ولي هيچ راننده اي خلاف نمي رود. همه در يك جهت مي روند. آنچه كه در واقع رخ مي دهد بحران است ولي تصويري كه ارائه مي شود تصوير بسيار پاكيزه اي است كه قطعاً واقعيت آن را نشان نمي دهد.

موضوع بعدي، رئيس جمهور، خلبان است. رئيس جمهور نجات مي دهد. رئيس جمهور پيام به سفينه مي دهد. رئيس جمهور دستور مي دهد. دستورِ شليك مي دهد. همه اش آن چيزي است كه او مي خواست. بحران هم بزرگنمايي مي شود. عليرغم اينكه همه جهان تلاش مي كنند كه خودشان را از بحران خلاص بكنند، لکن در بحران كسي كه حرفِ اول را مي زند. آمريكا است. يعني رهبرِ جهان آمريكا تصوير مي شود. حتي در فيلم «راز داوينچي» كسي كه در نهايت، راز را مي گشايد استادِ مذهبي آمريكا است. بنابراين رازِ جام مقدّس، يعني بزرگترين رازِ مسيحيت در نزدِ يك آمريكايي باقي ميماند.

اگر بخواهيم يك نقطه مثبت را هم در نقد اين فيلم بگوييم، اين است كه در اين فيلم تصويري كه از رئيس جمهور آمريكا مي سازند، تصوير واقعي اي نيست. با وجود اينكه مي گويند حرف آخر را رئيس جمهور مي زند، از همين رئيس جمهور، ساخت جايي براي نگهداري آدم هاي فضايي را مخفي كرده اند.

تصويري كه فيلم مي سازد از لحاظ جنبه تصويرسازي. قوي نيست. رئيس جمهور حدود 40 سال دارد كه معمولاً رئيس جمهور آمريكا، حداقل ده سال بزرگتر است. روز استقلال از لحاظ نمايش تصوير رئيس جمهور فيلمي فرعي و ثانوي مي باشد. بلكه آن تصويري كه در فيلم بوده تصوير واقعي اي نيست. اين نوع تصوير تصويري پاكيزه، زيبا و اثرگذار است، انتظارات را از رئيس جمهور بالا مي برد، يعني هر كسي با هر مشخّصاتي نمي تواند رئيس جمهور بشود. يعني رئيس جمهورها بايد حداقل ها را داشته باشند. تصويري كه از رئيس جمهور ارائه مي شود، بايد حداقلِ زيبايي، حداقلِ سواد، و .... که مهم مي شود بايد داشته باشد.

بايد گفت اين كاريزما و تصوير كاريزماتيك كه درست كرده اند، اين تصوير سياه و سفيد، جواب نمي دهد. تصوير معقول تري بايد باشد. تصويري كه از بوش مي بينيم. بوش پسر يكي مانده به آخرترين از لحاظ كم هوشي است. آخرينش هم كه پدرش است. بوش، حرفهاي عجيب و غريبي مي زند. تصويرها از بوش، بسيار زياد است: كتابي را پشت و رو گرفته. دوربيني را دارد مي بيند كه محافظِ لنز را برنداشته است. همين طور كلماتِ قِصارِ حكمت آميز دارد. مثلاً گفته اخيراً متوجه شده ام كه ميزانِ صادرات به آمريكا خيلي است و بيشترِ واردات آمريكايي نيست. اصلاً فرقِ صادرات و واردات را نمي فهمد. اما چرا بوش محبوب تر از كلينتون است؟ چون عادّي تر است. چون مزرعه دارد. چون مثل ما حرف مي زند. چون غلط دارد. يعني اين تصوير، كاملاً يك نوع نگاه انساني است. ولي کلينتون شبيه ترين رئيس جمهور آمريكا به کندي است.

در جمع بندي بايد گفت تصويرِ ارائه شده، تصوير اثرگذاري است. با واقعيت سازگار نيست، چه با واقعيتِ رئيس جمهورها و چه با بحران. ولي با همين تلاشها، مي بينيم كه رئيس جمهور آمريكا، ويژگي كاريزمايي دارد. انصافاً هنرِ نهاد رياست جمهوري آمريكا، و سينماي هاليوود است كه مي توانند از بوش يا حتي قبل از او كارتر يا ريگان - كه خيلي عميق نبوده اند - مي توانند كاريزما درست كنند. اين كاريزما موجود است. چيزي است كه ما مي توانيم از آن الگو بگيريم، و بهره مند شويم.

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان