منو سایت
تاريخ:بيستم و سوم آذر 1387 ساعت 18:00   |   کد : 233
مقاله
ايران؛ ديگري هويتي ايرانيان
چكيده ارائه شده به همايش ملي جوانان و هويت ايراني: همسازي عناصر ديني و ملي

چكيده ارائه شده به همايش ملي جوانان و هويت ايراني: همسازي عناصر ديني و ملي

پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات اجتماعي جهاد دانشگاهي. 29 آبان 1387



در ادبيات هويت، هويت همواره با ديگري و غير تعريف مي شود، يعني «من كيستم/چيستم» با «من كه نيستم/چيستم» يا «ديگران كيانند» تعريف و مشخص مي شود. هويت ملي ايرانيان نيز در چند سده گذشته غيريت هايي داشته است. برخي صاحب نظران برآنند كه غير اساسي هويت ايراني، اعراب و تركان بوده اند و در چند دهه اخير نيز غرب به غير هويتي ايرانيان تبديل شده است. البته در دوران مشروطه و حوالي آن، برخي از كساني كه اعراب را ديگري هويتي ايران مي دانسته اند، كساني بودند كه به اسم اعراب، در صدد حذف اسلام از هويت ايراني بوده اند. اما تمايز ميان اعراب و اسلام از ديرباز در ايران موجود بوده است و هم اكنون نيز، موجود است و بيشتر آن نيز، محصول نگاه هاي برتري جويانه اعراب است.

به نظر نگارنده، پس از شكست انقلاب مشروطه و عدم دستيابي به توسعه (عليرغم حذف نسبي اعراب به عنوان ديگري هويتي از هويت جمعي ايرانيان)، و بويژه بعد از شهريور بيست و ايجاد نوعي ناكامي و سرخوردگي در روشنفكري ايراني، ديگري هويتي ايران، بجاي اعراب يا غرب، خود ايران بوده است. يعني انچه ما نمي خواهيم، ايران است و ما مي خواهيم هر چه باشيم، بجز آنكه اكنون هستيم. (اين امر حداقل در مورد روشنفكران و تحصيل كردگان صادق است.) نشانه اين امر نيز روي آوردن شيفته وار ايرانيان است به هر چه غير باشد و ديگري باشد و حرف تازه اي باشد در مقابل گذشتگان. نشانه ديگر آن، نسل سوم مهاجران (و متقاضيان مهاجرت) ايراني است كه هم ميزان بالاي تمايل به مهاجرت در آنان نگران كننده است، و هم كنده شدن آنان از هويت ايراني و آداب ايراني.

در اين مقاله تلاش مي شود تا مدعاي اصلي آن كه نگاه منفي هويتي به ايران است، در برخي سفرنامه هايي كه ايرانيان پس از شهريور بيست نوسته اند و نيز در آثار صادق هدايت بررسي شود.

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان