منو سایت
تاريخ:هفدهم آبان 1387 ساعت 20:26   |   کد : 224
يادداشت
در دفاع از دکتر عباس کاظمي

وبلاگ دکتر صدیق به نقاط ناخوشایندی رسیده است. راستش دکتر صدیق به من لطف دارد و من هر دو مطلب اخیر را (جامعه شناسی سوزن و جوالدوز و پرده پندار می باید درید) پیش از انتشار دیده ام. در باره مطلب دکتر کاظمی هم گفتم که من در اساس با این نوع نوشتن مشکل دارم، اما یکی دو نظر، در چارپوب منطق ایشان، پیشنهاد کردم که دکتر بزرگوارانه قبول کردند.

اما چون دکتر صدیق خود نیت دارند که «انجمن مجازی جامعه شناسی» تشکیل دهند و اولین قدم آن را هم با توسعه لینک های وبلاگشان برداشته اند، برای اینکه این انجمن مجازی، نیامده مرحوم نشود، یکی دو نکته هم من می نویسم.

من جزو نسلی هستم دکتر صدیق سوزنی به آن زده است، هر چند چون یهودی سرگردان دانشگاه های شهر تهران را چرخیده ام و اساتید برجسته آن را دیده ام و چندان شاگردی اساتیدی را نکرده ام که اکنون همکارشان هستم، ولی تمام آنچه دکتر صدیق در باب اعضای جوان هیئت علمی گفته، دربست در خود می بینم و «حتی آن پشه نیز قدما هستند». فقط اتهام خوش پوشی به من نمی خورد! خیلی هم ناراضی نیستم. زمانه ای بود و اقتضائاتی داشت و ما نیز اعمالی داشتیم. امروز نیز روز دیگری است.

اما فکر می کنم دکتر صدیق آینه ای جلوی چشم ما گذاشته که خود را در آن ببینیم، حتی اگر آینه محدب هم باشد باز هم می توان در آن نقاط ضعف را دید. ولی درگیر نقد شدن، مانند راننده ای است که مدام به آیینه نگاه می کند و از راه باز می ماند. حیف است از انرژی جامعه شناسی و اساتید و دانشجویان آن، که بجای حل مشکلات جامعه، به هم بپرند. انتظار از ما، اعضای جوان هیئت علمی، و همچنین صاحب جامعه شناسی زمینی این است که بی حاشیه به مسائل جامعه ایران بپردازد. مخصوصا که نویسنده وبلاگ جامعه شناسی زمینی نگاه تیزبینی به جامعه دارد و امیدواریم که اندکی فراتر از محیط دانشکده را ببیند و حداقل به مساله دانشجویانی بپردازد که در همین پست به آن اشاره کرده است.

تازه، زمانی یک سوزن به خودمان می زنیم، که سال ها باشد جوالدوزی به دیگران زده باشیم. در ضمن این چه خودی است که فقط دامن دیگران را می گیرد! فقط وقتی قرار است سوزن بخوریم، ما می شویم خود؟


اما آنچه دکتر صدیق در باره دکتر کاظمی گفته، منصفانه نیست. عباس کاظمی، همدرس سال های دانشجویی، دوست دوران بعد و همکار فعلی من است، که علیرغم تفاوت نظرها و گرایش ها، خوشحالم که او را می شناسم و با او دوست هستم. توان اجرایی برای فعالیت های علمی و سواد چشمگیر، عباس کاظمی را الگویی کرده که می تواند به عنوان نماینده موفق نسل ما معرفی شود. همیشه می توان در هر کسی ضعفی پیدا کرد، ولی انصافا پیدا کردن ضعف در عباس کاظمی دشوار است و فقط از دکتر صدیق بر می آید که اینچنین کاظمی را نقد کند. اگر کسی از نسل ما باشد که بتوان گفت وامدار جایی نیست و هر جایی عضو نشده و هر کاری نکرده و درس خوانده و تحقیق کرده و باب های تازه در علوم اجتماعی باز کرده، دکتر عباس کاظمی است.

نگاهی به وبلاگ دکتر کاظمی و به روز شدن مداوم آن که لطفش دائم است، نشان از حساسیت های او در عرصه جامعه ایران دارد. و هر کسی که به شیوه ای جامعه را تحلیل می کند. و نقد شیوه نگاه کاظمی به ایران و نوع ادبیات او، نه مشکل علوم اجتماعی را حل می کند و نه می تواند به کار کسی بیاید.


چرا شما می توانید از 45 ایالتی که لزوما نباید سال ها در همه آنها زندگی کرده باشید، خاطره تعریف کنید، ولی دکتر کاظمی نباید از حضور دوماهه خود در وین (که در چشم شما اندکی می نمایاند) مثال بزند. و با این استدلال، هرگز کسی را یارای نظر و استدلال در برابر شما نیست. ما که تجربه شما را نداریم، تا کجا باید در برابر قدما ساکت باشیم. و کجا می توانیم نفس بکشیم و ابراز حیات کنیم. آیا نقد شما از دکتر کاظمی، سر او شکستن است یا پاسخ به مدعای وی؟


نکته آخر آنکه دکتر صدیق به دکتر کاظمی نوشته: «کاش ... می آمدید وسط و چالش می کردید تا نسل کهن بیست سال و سی سال و چهل سال، جزوه های تکراری را با خاطرات شان مونتاژ نکنند و به خورد شما و امثال شما بدهند و شمای شجاع راستگوی وام ندار به این سازمان و آن سازمان جرات نکنید نفس بکشید و حرفی بزنید ؟!! چرا همین جزوه ها را برای نمرۀ بیشتر نه تنها خواندید ، بلکه خوردید ؟!! چرا یک بار سر کلاس بلند نشدید از همین اساتید اشکال کنید که چرا خاطرات شخصی می گویند و یا جزوۀ تکراری مونتاژ می کنند ؟ !! چرا دو خط در یک روزنامه ای ، مجله ای ، نشریه ای ، چیزی در مورد این
problematic جدی دوازده سیزده سال تحصیلتان در سه مقطع جامعه شناسی دانشگاه تهران ننوشته اید ؟ !!»

اگر می خواهید بدانید چرا دکتر کاظمی و من نقد نکرده ایم نسل قبلی را، نگاهی به کامنت های وبلاگتان بیندازید و ببینید چقدر تکراری شده و چقدر از آنها جزو حلقه مریدان شما هستند. همانها که به تعبیر شما، «پشت این یا آن استاد (در اینجا، دکتر صدیق) قایم شده اند و فرمایشات شما را وحی منزل و حرف های بقیه را " مفت " و " دروغ " تلقی می کنند» شما هم که کار همان نسل را می کنید. دکتر صدیقی که بناست متفاوت باشد و بدور از مجامله. می بینید که تعارف و تشویق چقدر شیرین است. چرا به خیل مریدان تشر نمی زنید که اندکی نقد شما را هم بکنند و چرا وقتی کسی از شاگردان شما، که می دانم دوستش دارید، نقدی می کند، اینچنین بیرحمانه پاسخ او را می دهید.


می خواهید بدانید ما آن زمان کجا بودیم؟ همانجا که امروز دانشجویان شما و خوانندگان وبلاگ شما هستند.


در ضمن حرمت استادی شما بر ما بیش از آن است که در روزنامه و مجلهاساتید محترم را نقد کنیم. در حلقه های خصوصی نیز پشت سر شما حرفی نمی زنیم. آنقدر کار نکرده و راه نرفته و مساله حل نشده هست که فرصتی برای به هم پریدن نیست. باور کنید دکتر که فضای توطئه آمیز دانشکده، دامن اساتید جوان را نمی گیرد. آدرس را اشتباه آمده اید.

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان