منو سایت
تاريخ:سيزدهم اسفند 1386 ساعت 09:33   |   کد : 150
خلقيات ايرانيان
تعريف خلقيات
 
در نگاهي کلي به مساله اخلاق اجتماعي، مي توان تمايز آن با اخلاق فردي مشاهده كرد. «اخلاق فردي بيشتر جنبه شخصي دارد و عبارت است از اطاعت شخص از اراده خداوند يا تسليم وي به نداي وجدان» (راسل، 1349: 43) بنابراين اخلاق فردي، اخلاقي است که در سطح فرد جداي از جامعه باقي مي ماند و تخطي از مظاهر اخلاقي در سطح شخصي، تنها به وجدان فرد و پايبندي شخص به آن اصولي باز مي گردد که منبع اخلاقي فرد را تامين مي کند. بنابراين براي يک فرد مذهبي، تخطي از اصول اخلاقي به منزله ارتکاب گناه است که مجازات اخروي در پي خواهد داشت و براي فرد غيرمذهبي، اين تخطي به منزله تخلف از آداب اجتماعي است که وجدان فرد با آن مقابله مي کند و براي شخص سوم، تخطي به منزله تخلف از آداب اجتماعي به عنوان مجموعه اي از قراردادها است، که به زيان همگان از جمله خود شخص منتهي مي شود و مي توان گفت محدوديتي كه فرد در حالت سوم براي خود ايجاد مي كند، از نوع محدوديتي است که فرد و جامعه، آزادانه براي خود مقرر مي دارد.
در مقابل، اخلاق اجتماعي، آن جنبه اي از اخلاق است که مرز فرد را در نورديده و وارد اجتماع مي شود. هر چند اخلاق فردي و اجتماعي در هم تنيده اند و اخلاق فردي در واقع پشتوانه محکمي براي اخلاق اجتماعي به شمار مي آيد، اما در اينجا بازتاب عمل فرد وارد سطحي کلان مي شود و به زبان ديني از «حق النفس» پا فراتر نهاده و به «حق الناس» مي رسد.
البته، با نگاهي جامعه شناسي گرايانه، تقريبا نمي توان رفتاري را ديد که تنها در حيطه فردي باشد و بر ديگران اثري نگذارد، چه وقتي که افراد مستقيما با ديگران کنش متقابل دارند و چه آنگاه که نتيجه رفتارشان، بصورت غير مستقيم بر ديگران اثر مي گذارد؛ نوعي از رفتار که ريمون بودون (1364) آن را نظام وابستگي متقابل مي داند. اما نظرا، مي توان اخلاق اجتماعي را از اخلاق فردي تميز داد و آن را تنها به حيطه هاي مرتبط دانست که آدميان، مستقيما در کنش با هم هستند يا نتايج اعمالشان، به فوريت (و نه در درازمدت) بر ديگران اثر مي گذارد. فرد به هنگام تخطي از مباني اخلاقي در سطح جامعه، نه تنها مرتکب گناه يا اشتباه مي شود، بلکه نظم عمومي اجتماع را نيز بر هم مي زند. تکرار اين عمل توسط فرد و افراد ديگر، جامعه را دچار مساله اجتماعي خواهد کرد. باتامور درباره مساله اجتماعي چنين مي گويد: «مساله اجتماعي، مساله اي ناشي از روابط انساني است که خود جامعه را به طور جدي تهديد مي کند و يا تحقق تمنيات مهم مردم کثيري را مانع مي شود... مساله اجتماعي هنگامي به وجود مي آيد که به نظر مي رسد قدرتي که جامعه متشکل براي تنظيم روابط بين افراد دارد، با شکست مواجه مي شود، نهادهاي آن دستخوش تزلزل مي شوند، قانون هاي آن مورد بي احترامي قرار مي گيرند، انتقال ارزش هاي آن از نسلي به نسل ديگر به سختي صورت مي گيرد و چارچوب توقعات متزلزل مي گردد.» (باتامور، 1379: 379)
بخشي از اخلاق اجتماعي را در قالب خلقيات مي توان دسته بندي كرد. دهخدا در تعريف خلق، آن را خوي، طبع، نهاد، سرشت، خصلت، سيرت، طبيعت، مشرب، و مزاج معني مي کند و مي گويد: «در تعريفات جرجاني آمده است خلق عبارت است از هيئتي که براي نفس پيدا مي شود و در آن، راسخ مي گردد، به وجهي که افعال از نفس به سهولت و بي اندازه فکري سر مي زند. حال اگر اين هيئت مصدر اعمال جمليه باشد، آن را خلق حسن مي گويند و اگر مصدر اعمال قبيحه باشد، آن را خلق قبيح مي نامند. اما چرا در تعريف خلق گفته مي شود «آن هيئت راسخي است در نفس» بدان جهت است که آن که بر سبيل نذور بذل مال مي کند، او را نمي توان گفت که خلق سخي دارد و همچنين آنکه در حالت غضب يا سختي، از آتشين مزاجي اجتناب مي کند، نمي توان گفت او را خلق حلم است.»

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان