«بخشی از حقیقت» به مثابه دروغ
جستار منتشرشده در انسان (شفقنا)
تاريخ : دوم دی 1395 ساعت 13:54   کد : 7786
 منتشرشده در:  انسان (ویژه نامه رصد اخلاق و اجتماع پایگاه اینترنتی شفقنا). سال اول. شماره اول. پاییز 1395. صص 21-22. (اینجا)

 

 

«بخشی از حقیقت» به مثابه دروغ برای نفع

 

بیشتر مباحث اخلاقی تاکنون حول طبقه بندی فضیلت های اخلاقی بوده و مدتی است که طبقه بندی رذایل نیز مطرح شده است. رویکرد سنتی رذیلت را به یکسان رذیلت می انگارد و آن را ناپسند می شمارد. ممکن است در موقعیت هایی دروغ را مجاز بشمارد اما در هر حال آن را دروغ می داند و تنها به ضرورت، آن را می پذیرد.

هوراکا رذایل را به سه دسته اصلی تقسیم می کند، که از رذایل محض (pure vices) و رذایل بی اعتنایی (vices of indifference) آغاز شده و به سوی دیگر طیف یعنی رذایل بی تناسبی (vices of disproportion) (جوست، 1392: 402). از نظر هوراکا، برخی رذایل اخلاقی در چند دسته می توانند قرار گیرند. او ریاکاری را مثال می زند که از منظری رذیلت محض است و در منظر دیگر جزو رذیلت بی اعتنایی است (هورکا، 2001: 96). حسن محدثی نیز دروغ را بر مبنای کارکردی که برای شخص دروغگو دارد، به سه دسته دروغ به مثابه مفر، دروغ به مثابه دام و سلاح، و دروغ به مثابه گریس تقسیم کرده است (محدثی و فلسفی، 1394). شرح این موارد سه گانه، که مبنای تحلیلی متن ما هم هست چنین است:

الف. دروغگویی به ‌مثابۀ مفر: موقعیت‌هایی که در آن‌ها دروغگویی نوعی مفر (گریزگاه)‌ تلقی میشود. این موقعیت حاکی از شرایطی است که کنشگر تحت فشار بیرونی قرار گرفته است، و برای فرار و خلاصی از این فشار دست به دروغ‌گویی می‌زند.

ب. دروغ به‌ مثابۀ دام و سلاح: موقعیتهایی که در آن کنشگران بدون اینکه در موقعیت فشار قرار داشته باشند، با نیت رسیدن به اهداف و علایق خود دروغ می‌گویند. در این دروغگویی کنشگر ممکن است برای بهدستآوردن موقعیت مالی یا کاری یا تحصیلی یا اجتماعی بالاتر به هر دروغی توسل جوید و حق آدم‌های شایسته‌تر از خود را ضایع کند.

ج. دروغ به مثابۀ گریس (دروغگویی معطوف به تسهیل و تلطیف روابط اجتماعی): این نوع دروغ‌گویی بیشتر ناظر به شرایط تعاملات در زندگی است که کنشگران در آن درگیرند؛‌ شرایطی که مبتنی بر تعارف‌ها، شرم حضور، رعایت انواع آداب اجتماعی، و عدم صراحت‌هایی است که همۀ ما با آنها در تجارب روزمرۀ خود رو‌به‌رو می‌شویم.

دروغ نوع اول ذکر شده توسط محدثی، را می توان دروغ برای پرهیز از زیان دانست، نوع دوم را دروغ برای کسب نفع و دروغ نوع سوم را دروغ برای بهبود روابط اجتماعی.

تاملی در متون دینی نیز طبقه بندی متفاوتی برای دروغ دارد، و نمی توان به یکسان با انواع گوناگون دروغ برخورد کرد. تقیه نشان می دهد که دروغ در موقعیت هایی که احتمال زیان می رود مجاز و در مواردی (بویژه در خطر بودن جان) واجب است. البته می توان مفهوم زیان را آن اندازه وسعت بخشید که از دست دادن هر گونه نفعی را زیان دانست. از این رو هر چند مرزهای نفع و زیان مبهم است. اما می توان موارد آشکار زیان و نفع را بحث کرد.

مشخص است که ترس از دست دادن جان آدمی مهمترین زیانی است که می توان متصور شد و برای حفظ آن محرمات مجاز می شوند. حتی کانت هم که نظریه اخلاقی او هیچ استثنایی بر نمی دارد، وقتی کتاب دین در حدود عقل را منتشر کرد و از طرف فردریک کبیر توبیخ شد، نامه ای نوشت که درملاء عام بحثی در باره مذهب نداشته باشد، و با مرگ پادشاه خود را قید این تعهد آزاد دید (اسکروتن، 1383: 29). چون کانت پاسخ نامه از طرف شاه را داده بود، تلویحا این تعهد را به شاه تلقی کرد، حال آنکه تعهد او به دولت پروس بوده است، ولی چون مجبور به پذیرش آن شده بوده، عدم رعایت بعدی او قابل توجیه است.

در مباحث دینی نیز آنجا که دروغ مجاز شمرده شده، دروغ در جنگ است، و دروغ برای اصلاح ذات بین و وعده دروغی است که فرد به اهلش و خانواده اش می دهد (کلینی، 1365: 343) در اینجا نیز دروغ نوع اول برای پرهیز از زیان است و دو نوع دیگر برای بهبود روابط اجتماعی. فرد نه از اصلاح بین دوستان و نزدیکان نفع مشخصی می برد نه از بهبود روابط بین خود و همسر و فرزندانش. هر چند در حال نفعی از آن می برد، اما آن را نمی توان از نوع منافع مرتبط با ثروت و قدرت دانست. لذا می توان نتیجه گرفت که آنچه در نگاه اخلاقی و دینی نهی شده است دروغ به مثابه نفع است. یکپارچه کردن همه انواع دروغ، منجر به کمتر شدن قبح انواعِّ «بیشتر مضر» دروغ است.

 

پژوهش های تجربی اندکی در باره میزان دروغگویی مردم در ایران انجام شده است (برای نمونه نگاه کنید به جوادی یگانه (1383) بر اساس شبیه سازی؛ و دربندی (1385) بر اساس مشاهده رفتار مردم، هر دو در تهران)، اما باور عمومی این است که بیشتر مردم دروغ می گویند. در یک نمونه منحصر به فرد، در نظرسنجی تلفنی انجام شده توسط توسط مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهای روزنامۀ همشهری (1386) با 1200 نمونه از مردم تهران در تیر 1386 دربارۀ دروغ، اکثریت مطلق پاسخگویان، معادل 99 درصد، وجود دروغ را در جامعه تأیید کرده‌اند و بقیه (12 نفر) پاسخ دادهاند که «نمیدانم»؛ یعنی، کسی وجود دروغ را در جامعه رد نکرده است.

پیمایش های ملی وضعیتی مشابه، اما نه تا این اندازه بحرانی، را نشان می دهند. مقایسۀ یافتههای پیمایش های ملی نشان میدهد که میزان اعتقاد مردم به وجود ارزشهای اخلاقی در طول سالهای 1374 تا 1382 کاسته شده؛ و بر اساس آنها، وجود (زیاد) صداقت از 23% در سال 1374 و 18% در سال 1379 به 9% در سال 1382 رسیده است. (محسنی، 1383: 138) در موج سوم پیمایش ارزش ها و نگرش ها، در 1394، 72.2درصد از مردم، میزان رواج دروغگویی را زیاد و خیلی زیاد می دانند، و میزان کم و خیلی کم آن (که همان وجود زیاد صداقت است) 8.8درصد است (دفتر طرح های ملی ارشاد، 1395).

اما نکته مهم این است که هم مردم علیرغم اعتقاد به رواج گسترده دروغ، خود را دروغگو نمی دانند و هم رواج دروغ را موضوع مهمی نمی دانند. در تایید نکته اول، می توان به پیمایش ملّی دینداری اشاره کرد که در سال 1388 انجام شده، و در آن مردم میزان صادقبودن خود را 49 درصد در حد زیاد و 36 درصد در حد متوسط دانستهاند و تنها 10 درصد مردم خود را واجد صداقت ندانستهاند. اما میزان صداقت زیاد مردم را تنها 16درصد برآورد کرده اند. (به نقل از حاجیانی، 1393: 90)

موید عدم اهمیت رواج دروغ نزد مردم، پیمایش ملی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران، در بهار 1393 است که در آن بر اساس سئوالات بسته، میزان رواج دروغ در شهر و روستای پاسخگویان 3.56 (در میانگینی از 1 تا 5) و در بین وابستگان و خویشانشان 2.52 توسط پاسخگویان برآورد شده است، که در رده سوم آسیب های اجتماعی شایع (پس از فقر و بیکاری، و اعتیاد) است. اما در همین پیمایش، وقتی در سؤالی باز از پاسخگویان خواسته شد سه مورد از مسائل مهم جامعه را بیان کنند، دروغ فقط توسط 3.2درصد افراد جامعه به عنوان مهمترین مسئلۀ اجتماعی بیان شده، که بیانگر کماهمیتی آن در جامعه (رده هجدهم)، بهرغم رواج آن در جامعه است (رده های اول بیکاری با 54.8درصد، گرانی 44.4، اعتیاد 26.5 و فقر 17.4درصد است). یعنی مردم با وجود اعتقاد به رواج دروغ در جامعه، آن را چندان مساله مهمی نمی دانند.

این دو نکته و بویژه نکته دوم موید آن است که احتمالا «صورت های کمتر مضر» دروغ در جامعه رواج دارد و آن نوعی از دروغ که بنیان روابط اجتماعی را مختل می کند (دورغ به دلیل نفع) رواج گسترده نباید داشته باشد. در همان تحقیقی که تقریبا همه مردم دروغگو پنداشته شده اند، از میان 625 نفر پاسخگویی که راستنگفتن را در برخی مواقع مجاز دانسته‌اند، 54 درصد دروغ مصلحتآمیز، 21 درصد پیشگیری از فتنه و جنجال، 17 درصد رهایی از گرفتاری و 8 درصد کسب منافع شخصی را از موارد مجاز دانستن دروغ بیان کرده‌اند. (مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهای روزنامۀ همشهری، 1386) یعنی صورت های مجاز دروغ، بیشتر دروغ برای بهبود روابط اجتماعی است و برای پرهیز از زیان، و تنها 8 درصد دروغ برای نفع را مجاز دانسته اند.

رواج دروغ های از نوع اول و دوم در سایر نقاط جهان نیز دور از انتظار نیست. کتبی (1377: 140) شواهدی میآورد از دروغگویی  ملل جهان، برای نمونه، هر امریکایی هر 8 دقیقه یکبار دروغ میگوید یا امریکاییها روزانه دویستبار دروغ میگویند؛ 70 درصد از 360 شرکتکننده در مصاحبه با یک مجلۀ روانشناسی ایتالیا اعتراف کردهاند که روزانه 5 تا 10 بار دروغ میگویند، اما باز هم بیشتر انواع دروغ صور اول و دوم است: 42 درصد برای جلوگیری از اختلاف، 27 درصد برای پنهان نگهداشتن اشتباهات خود، ‌و 21 درصد برای خیر و صلاح دیگران.

 

اما نگرانی عمده از وضعیت اخلاق اجتماعی، در باره رواج «دروغ های برای نفع» است، دروغ هایی که بیشتر در حوزه های اقتصاد و سیاست گفته می شود، و البته کمتر توسط مردم کوچه و بازار. نوعا صاحبان قدرت اقتصادی و سیاسی، دروغ خود را مشروع جلوه می دهند، و به توصیه ماکیاوللی عمل می کنند که گفته: «نیازی نیست که شهریار به راستی همه خیم هایی را که برشمردیم دارا باشد. اما ضروری است که به ظاهر بدان ها آراسته باشد» (ماکیاوللی، 1388: 149) بخشی از این دروغ ها، بیان کذب است، اما صورت صدق دارد.

در دادگاه های آمریکا سوگندی رایج است که شاهدان پیش از شهادت دادن می خورند: the truth, the whole truth and nothing but the truth. بخش های «حقیقت» و «هیچ چیز بغیر از حقیقت» روشن است، اما «همه حقیقت» است که ابعاد دیگری از راستی و دروغ را آشکار می کند. در ادبیات فارسی داستانی است که ظالمی به قتل مظلومی می رفت و از کسی که آنجا نشسته بوده، می پرسد که تو ندیدی کسی ترسان و به شتاب برود. آن فرد از جای خویش برخاست و اندکی آنطرف تر نشست و گفت «از زمانی که من اینجا نشسته ام، کسی را ندیده ام رد بشود». مشخص است که فرد دروغ می گوید و البته در این موقعیت جایز است چون برای حفظ جان دیگری است. اما اگر همین سئوال در دادگاه از فرد بشود و او بخواهد که چنین، ملانقطی جواب بدهد، دروغ تلقی می شود و فرد شاید بخاطر شهادت دروغ محکوم شود. یعنی اگر صدای متهم را شنیده باشد و بگوید که من متهم را «ندیده ام» در محکمه دروغ تلقی می شود. آنچه در منابع دینی برای توریه ذکر شده (نگاه کنید به مکارم شیرازی، 1383: 110)، نیز موید جواز آن برای پرهیز از زیان است، و شواهدی از فریب دیگران به قصد کسب نفع دیده نمی شود.

همین مساله در باره خبرپراکنی است. اگر شخصی نقل کند که در کشور دیگری بیکاری بیداد می کند و حقیقت آنچه رخ داده در آن کشور را بیان کند صادقانه سخن گفته است. حتی اگر بحثی در باره وضعیت اقتصادی یک کشور خاص باشد و این مطلب در آن بیان شود نیز باز هم سخنی صادقانه است. اما اگر یک بنگاه خبری که قاعدتا از او انتظار می رود «همه اخبار مهم» را بیان کند، در باره بیکاری یا فساد یا بحران در آن کشور خاص سخن بگوید و از کشور دیگری نیز که همان شرایط را دارد حرفی نزند، این سخن «دروغی است به عنوان بخشی از حقیقت»، چون از آن بنگاه انتظار می رود همه اخبار مهم در باره همه جای جهان را بیان کند. همین مساله در باره گزارش از سخنان یا بیانیه یا مواضع یک فرد خاص یا نهاد و سازمان است. نقل بخش های موید مواضع ما از فرد مخالف و نادیده گرفتن سایر بخش های سخن او، چه در یک زمان خاص و چه مجموعه مواضع آن فرد و نهاد، نیز «دروغ به عنوان بخشی از حقیقت» است.

این نوع دروغ، دروغی از نوع نفع است، چرا که هیچ ضرورتی در آن نیست و با پرهیز از آن زیانی متوجه جامعه و سیاست نخواهد شد، همچنین بیان آن موجب بهبودی در جامعه و روابط میان مردمان نیز نخواهد شد. تنها دلیل ذکر این دروغ، استفاده از آن برای کسب قدرت بیشتر است که نفع است.

 

عدم تمایز میان انواع دروغ، و یکسان انگاری آن باعث می شود تا موارد مخرب دروغ، یعنی دروغ به مثابه نفع جایگاهی یکسان با سایر انواع دروغ که بیشتر برای بهبود روابط اجتماعی یا پرهیز از زیان گفته می شود، داشته باشد.

دو نوع دیگر نیز پسندیده نیست و جامعه مطلوب، جامعه عاری از دروغ است، ولی شاید چنین جامعه ای ممکن نباشد. اما رواج دروغ به مثابه نفع، باعث می شود تا بنیان جامعه و اعتماد اعضای آن به هم فرو پاشد.

 

ایسپا (1393). شیوع آسیبهای اجتماعی از دیدگاه مردم ایران، تهران: ایسپا.

جوادی یگانه، محمدرضا (1383). «دوراهي‌ اجتماعي‌ و عوامل‌ مؤثر بر رفتار مردم‌ در اين‌ موقعيت‌»، رسالۀ دکتری جامعه‎‎شناسی دانشگاه تربیت مدرس.

جویست، لارونس جی. (1392) «فضایل و رذایل» در: دانشنامه فلسفه اخلاق. ویراسته پل اواردز و دونالد ام. بوچرت. مقدمه و ترجمه و تدوین انشاالله رحمتی. تهران: سوفیا. صص 397-408.

حاجیانی، ابراهیم (1393). جامعهشناسی اخلاق (تحلیل وضیعت اخلاق اجتماعی در جامعۀ ایران)، تهران: جامعهشناسان.

دربندی، علیرضا (1385). «جهتگیری شهروندان تهرانی نسبت به منافع جمعی»، رسالۀ کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس.

دفتر طرح های ملی ارشاد (1395). موج سوم پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان: گزارش کشوری.

کتبی، مرتضی(1377). «جایگاه دروغ و الگوهای رفتاری آن در روابط اجتماعی ما»، نامۀ علوم اجتماعی، ش 12: 137-156.

کلینی، ابوجعفر (1365) .الاصول من الکافی. جلد دوم. تهران: دارالکتب الاسلامیه.

ماکیاوللی، نیکولو (1388). شهریار. ترجمه داریوش آشوری. ویراست سوم. تهران: آگه.

محدثی، حسن و دریا فلسفی (1394) «تحلیلی جامعه شناختی از آمادگی برای دروغ گویی» پژوهش نامه زنان. بهار و تابستان. صص 133-155.

محسنی، منوچهر (1383). بررسی جامعهشناختی ارزشهای اجتماعی در ایران. تهران: دفتر طرحهای ملّی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهای روزنامۀ همشهری (1386). «نظرسنجی دربارۀ دروغ»، در: http://hamshahrionline.ir/details/26043.

مکارم شیرازی، ناصر (1387) .تفسیر نمونه. جلد 19. تهران: دارالکتب الاسلامیه. چاپ سی و ششم.

Hurka, Thomas (2001) .Virtue, vice, and value. Oxford: Oxford University Press.