به نقل از سایت خبرگزاری مهر (اینجا)
عصر روز یکشنبه 16 شهریور 1393 و در آستانه سالمرگ جلال آلاحمد (18 شهریور)، نشستی با عنوان «مردی که بلند فکر می کرد» به همت بنیاد شعر و ادبیات داستانی و با حضور سیدعباس صالحی معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مهدی قزلی مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی و نویسنده کتاب «جای پای جلال»، محمدرضا جوادییگانه جامعهشناس و اکبر جباری پژوهشگر در حوزه فلسفه و ادبیات در مرکز مشارکتهای فرهنگی، هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار شد.
...
در ادامه این برنامه، محمدرضا جوادی یگانه استاد ارتباطات دانشگاه تهران و پژوهشگر در حوزه جامعهشناسی در سخنانی با طرح این سوال که اگر جلال امروز حضور داشت کجا بود؟ گفت: آثار جلال هیچ یک به تنهایی او را جلال نکرد و این کلیت جلال بود که از او جلال آلاحمد ساخت.
وی افزود: اگر بخواهیم روی ادبیت جلال تأکید کنیم باید بگوییم جلال ادیبی بود که در دوره طلایی ادبیات ایران رمان نوشت. عدهای جلال را ستیهنده میدانند چرا که او تلخ صحبت میکرد اما بیش از اینکه این تلخی درباره دیگران باشد، درباره خودش کاربرد داشت؛ تقریباً هیچکدام از ما حتی پیش روانپزشکمان نیز این اندازه اعتراف نخواهیم کرد اما جلال صریح بود و با همین شیوه، راه شناخت را برای خود را باز کرد. این چیزی است که باید از جلال یاد بگیریم به عبارت دیگر جلال امروز باید از اسم به فعل تبدیل شود و ما جلال بودن و جلالیت را از او یاد بگیریم.
جوادییگانه اضافه کرد: جلال در همه قصههایش خودش را روایت میکند. عدهای یاد گرفتهاند که شروع کنند درباره همه چیز افشاگری کنند که اتفاقاً جلال این کار را بیشتر درباره خودش و دوستانش انجام میداد. جلال با خود صریح بود و اشتباهات خود را بیان میکرد این راه مهمی است که جلال رفت و ما نیز باید ادامه دهیم. جلال خود میگوید «من نفس نفی وضع موجود هستم». او در همه قصههایش در اصل خود را روایت میکند اما ما این را که صریح باشیم، از جلال نیاموختهایم.
وی گفت: جلال رهبری ادبیات ایران را از سالهای ابتدایی دهه 40 و وقتی کانون نویسندگان تشکیل میشود، به دست میگیرد؛ چیزی که فقدان آن، الان به شدت احساس میشود؛ ما الان تقریباً یک رهبر ادبی نداریم چرا که آنقدر فضا سخت شده است که آدمها ترجیح میدهند، ساکت باشند. جلال چیزی داشت که به نظرم وجود آن بسیار لازم است؛ او استدلال میکند که برای فهم درست یا غلط بودن یک چیز، به دانش پیچیدهای نیاز نیست و ضرورتی ندارد که مثلاً فلسفه کانت را بدانی.
جوادییگانه ادامه داد: جلال این ویژگی را به تمامه داشت، او وجدان خود را پایمال و سرکوب نکرده بود. او حتی یک جاهایی توضیح میدهد که زمین خورده و یا پولی را گرفته است و اتفاقاً میگوید که مثلاً با آن پول کدام وسیله را برای منزل خریده است. این یعنی همان صراحت او.