منو سایت
تاريخ:سوم تير 1393 ساعت 20:14   |   کد : 607
جامعه شناسي خواندن
چرا ايرانيان کتاب نمي خوانند؟
مهرداد قاسمفر

نوشته مهرداد قاسمفر
منتشر شده در رادیو فردا ۱۴ خرداد ۱۳۹۳


در بسیاری از کشورهای دنیا منظره آدم هایی در حال کتاب خواندن در مترو، پارک ها، کافه ها یا ایستگاه های اتوبوس و قطار امری رایج و عادی است. در ایران اما چنین صحنه هایی نه تنها به ندرت به چشم می آید، بلکه به گفته خبرگزاری های داخلی آمار فروش کتاب نیز بسیار پایین است.

دولت و نهادهای مسئول معمولا
ً در این باره سکوت می کنند. تلاشی هم اگر هست ظاهرا ً نتیجه عکس داده و نشانه اش رسیدن تیراژ کتاب از سه هزار جلد در دهه های ۵۰ و حتی ۶۰ خورشیدی به ۵۰۰ عدد در سال های اخیر است. آن هم در شرایطی که جمعیت ایران به بیش از دو برابر دهه های پیشین رسیده است.


فتح الله بی نیاز، نویسنده، منتقد و کارشناس کتاب در تهران در این باره می گوید:

«کلا ً کتاب خواندن به اصطلاح دچار تنزل شده. در سال ۴۰ ، ۴۱ جمعیت ایران حدود ۲۲ میلیون بود. ولی کتاب هایی که چاپ می شد مثل بیگانه، خاطرات خانه اموات و اتاق شماره ۶، تیراژش ده هزار تا بود. یک زمانی تیراژ ۳۳۰۰، ۵۵۰۰ ولی الان که جمعیت شده هشتاد میلیون، تیراژ در مواردی حتی شما می فرمایید ۵۰۰ تا. خیر حتی ۳۰۰ تا است. طبق توافق ناشر و نویسنده یا مترجم. حتی کارهای ترجمه ای ۳۰۰ تا ۵۰۰ تا است.»


اگر چه همین تیراژ اندک نیز به معنی فروش همه آثار چاپ شده فعلی نیست.

فتح الله بی نیاز می افزاید:


«همان ۵۰۰ تا هم به قول ناشرها از زاویه اقتصادی می گویند کتاب خواب دارد. کتاب همان ۵۰۰ تا در حد یک سال، ۸۰ ماه،
۹ ماه می ماند. من در مصاحبه دیگری گفتم. گفتم وقتی می گویند پرفروش ها عبارتند از این لیست، شما وقتی با ناشر مواجه می شوید می گوید که ۶ جلد فروش رفته. کلا ً کتاب خوانی در ایران خیلی جاذبه ندارد.»


اما علت این بازار کساد و بی سابقه برای اهل قلم و نوشتار و فرهنگ در ایران امروز چیست؟ خبرگزاری دانشجویان ایران در گزارشی می گوید مهمترین علت عدم استقبال ایرانیان از نظر برخی ناشران بیش از هر عامل دیگری بی اعتمادی مردم به کتاب ها است. بی اعتمادی به دلیل سانسور و ممیزی های بی رویه و بی دلیل وزارت ارشاد در همه این سال ها بود.

عباس صفاری، شاعری که از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۲ هشت کتاب از آثارش را در ایران به چاپ رسانده، درباره سانسور می گوید:

«بخش سانسور در ایران به دو تا موضوع، دو تا مضمون حساس است. یکی بخش سیاسی است.... به ویژه موقعی که نگاه انتقادی به آنها هست. یکی دیگر از منظر مسائل اخلاقی است. که بیشتر تکیه شان بر مسائل جنسی است و ادبیات الفیه شلفیه. به این فعلا ً در ایران «مستهجن» می گویند. و روی این خیلی حساسیت نشان می دهند.»


لیلی گلستان مترجم ساکن تهران به خبرگزاری ایسنا گفته است یک بار حتی بیش از صفحات یکی از کتاب هایش موارد اصلاحی به آن کتاب خورده بود. او در ادامه می گوید مثلا
ً در جمله «دست رد به سینه اش زد»، خواسته بودند که کلمه «سینه» را برداریم.

شهریار مندنی پور، داستان نویسی که ۱۰ کتاب در ایران به چاپ رسانده می گوید علت کتاب نخوانی ایرانیان متعدد است و از جمله سانسور:

«اول اینکه در کشور ما سلطه فرهنگ شفاهی-گفتار محوری برقرار است تا کتابخوانی و تحقیق. بعد انگار نوعی هراس از اندیشمند شدن در مردم هست. دیدند که کسانی که اهل مطالعه بودند و دانشمند و نویسنده بودند چه بلاهای سیاسی سرشان آمده. در خود فرهنگ فارسی حرکت ضد کتابخوانی وجود دارد. به چندتا اصطلاح دقت کنید. کسی که کتاب می خواند بهش می گویند کرم کتاب. بسیار توهین آمیز. یا می گویند فلانی کله اش بوی قرمه سبزی می دهد. بعد اکراه دولت ها از اینکه مردم اهل مطالعه ای داشته باشند. بعد کمبود کتابخانه های عمومی به مفهوم واقعی. و کمبود کتاب های جذاب در این کتابخانه ها. مثل رمان که بهترین نوع است که شخص را به مطالعه عادت می دهد. جوان را عادت می دهد به مطالعه. خیلی از بخش های جذاب کتاب ها سانسور می شود. چه رمان، چه کتاب تحقیقی، تاریخی یا اجازه نمی دهند یا به شدت سانسور می شود. طبیعی است که خواننده زیاد اشتیاقی نداشته باشد که یک کتاب سانسور شده را بخواند.»


با این حال کارشناسان علوم اجتماعی می گویند سانسور تاثیری فراتر از کتاب ها و ماندگار بر مردم وجوامع دارد. محمدرضا نیکفر، فیلسوف سیاسی در این باره چنین می گوید:

«به این اعتبار ما باید سانسور را جدی بگیریم که سانسور جلوی کمونیکاسیون ما را می گیرد. جلوی گفت وگوی ما را می گیرد. جلوی اظهار نظر خلاق و آزادانه ما را می گیرد و به تدریج این زبان بستگی هی بیشتر و بیشتر می شود به طوری که وقتی زبان بسته شد مغز هم به تدریج بسته می شود. یعنی این گونه نیست که ما در دلمان این غوغا و این فریاد وجود داشته باشد و فقط به زبان نیاوریم. نه. جلوی این خلاقیت ها در زبان، عرصه بیان که گرفته شود یک باره مغز هم دریچه هاییش بسته می شود و درنتیجه توانایی ها، خلاقیت ها می رود روی عرصه های دیگری. یعنی آن مجموعه فساد و ابتذالی که در فرهگ گسترش پیدا می کند و روابط انسان ها را تخریب می کند و چیز دیگری در نمی آ ید.»


تیژاژ کتاب در ایران و بی علاقگی نسل های امروز ایرانیان در حالی است که رشد گسترده اینترنت و فضای مجازی به طرز چشمگیری نسل جوان و میان سال را به خود علاقمند کرده است. نسلی که وقتش را بیشتر پای شبکه های مجازی می گذارد.فتح الله بی نیاز ، کارشناس کتاب و نویسنده در تهران می گوید:

«یکی ازعلتی هایش خب می تواند تاریخی باشد. کلا ً ما مثلا ً ملت ایران گرایش داشته به ادبیات شفاهی. برخلاف اروپا که با کتابت خیلی الفت و انس زیادی داشتند. ضمن این که اینجا مردم به شکل وسیع تری و عمیق تری مجذوب جاذبه های جدیدی مثل جهان دیجیتالی اعم از فیسبوک و سایت و وبلاگ و اینها و موبایل. الان این نسل حقیقتش اصلا ً علاقه ای به کتاب ندارد. شما کتاب هم به آنها اهدا کنید، چنان که یک ناشری به ۱۹ خانواده ۵ سری ۵ جلد از کتاب های منتشر شده اش را داد. جمع اعضای آن ۱۹خانواده ۷۰ نفر می شدند. بعد از یک سال تا ۱۴ ماه که یک بیلانی خواست بگیرد یک نفر یک کتاب از اینها خوانده بود و نفر بعدی از یک خانواده دیگر نصف یک کتاب را. یعنی از آن ۷۰ نفر یک و نیم نفر کتاب خواندند. شما می توانید این را بگویید مثلا ً چند درصد؟ می شود ۲ درصد. بعد اگر کل کتاب ها را هم بخواهید حساب کنید که به شکل فاجعه آمیزتری در می آید.»


اما همواره یک پرسش در چنین مباحثی باقی می ماند. این که چرا ایران با جمعیتی نصف امروز و باسوادانی به مراتب کمتر از سی سال اخیر در دهه های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی کتابفروشی هایی به نسبت بسیار پررونق تر داشته است. فتح الله بی نیاز می گوید علتش آن است که در دوره اخیر جامعه معاصر ایران در مجموع در روزگار نشیب فرهنگی خویش به سر می برد:

«من آن دوره را دوره استعلایی جامعه می دانم. یعنی فکر می کنم آن دوره ما یک اعتلاء داشتیم از نظر فرهنگی. من کار ندارم اصلا ً حکومت چه بود. کلا ً مردم از نظر فرهنگی رو به اعتلا داشتند و در نتیجه کتاب می خواندند. کلی مجلات پاورقی داشتند و عده زیادی که کتابخوان نبودند پاورقی ها را می خواندند. خب این جامعه جامعه استعلایی است. رو به جلو است از نظر فرهنگی. به همین دلیل هم تیراژ کتاب این جور است. الان نیست. این در واقع دارد فرو می آید. یعنی ما استعلایی نمی بینیم در امر فرهنگی که بخواهیم بگوییم مردم به طرف کتاب بروند. نتیجه گیری و ماحصل حرف من این است.»

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان