منو سایت
تاريخ:ششم بهمن 1391 ساعت 06:52   |   کد : 504
خلقيات ايرانيان
مصاحبه در باره تنبلي اجتماعي
بررسی اجتماعی مهمترین اتهام تاریخی به ایرانی ها، در مصاحبه با همشهری جوان

مصاحبه با همشهری جوان در باره تنبلی اجتماعی. شماره 395. 7 بهمن 1391. صص 34-35

بررسی اجتماعی مهمترین اتهام تاریخی به ایرانی ها
در نسل حدید با کاهش گرایش به تنبلی روبرو هستیم

تذکر: همشهری جوان این هفته، موضوع ویژه ای دارد «اندر نکوهش تنبلی» که در آن ابتدا آمار مقایسه ای تنبلی میان ایران و سایر نقاط جهان ذکر شده است(اینجا را ببینید). بر اساس آن، ميانگين تنبلي مردم در ايران 78 است، در حالی که اين ميانگين در ميان کليه کشورهاي جهان 46 مي­باشد. به ترتیب، کشورهای عربی رتبه اول تنبلی را دارا هستند و ایران با فاصله کمی بعد از کشورهای عربی در رتبه دوم قرار دارد. کشورهای افریقایی نیز با فاصله خیلی نزدیکی بعد از ایران و در رتبه سوم جهانی قرار دارند و در نهایت کشورهای آمریکای شمالی و اروپایی وکشورهای OCED کمترین میانگین تنبلی را در سطح جهان دارند. همچنین آمارهای اندازه گیری تنبلی در تهران آمده است (اینجا را ببینید).

در ادامه نیز مصاحبه ای با من داشته اند در باره تنبلی. همشهری جوان، قالب دیگری به مصاحبه داده است و ترتیب سئوالات را عوض کرده است (و برخی مطالب را هم مختصر کرده است). اصل مطلب منتشر شده در همشهری جوان را در اینجا بخوانید.
تشکر از جناب علی سیف اللهی برای این کار.

***

*آقای دکتر! چرا در تحقیقی که انجام داده اید، فرض کرده اید ایرانی ها تنبل هستند؟ این فرضیه از کجا آمده؟

چون ما عدم تمایل به کار کردن را در جامعه می بینیم. نشانه هایش هم خیلی بارز است؛ استقبال از بین التعطیلین، تمایل به استخدام دولتی، استقبال از پشت میز نشینی، پایین بودن سرانه ورزش در ایران، بالا بودن میزان تماشای تلویزیون در کشور و ... نشانه هایی است که از احتمال وجود آسیبی به نام تنبلی خبر می دهند. اما نتیجه تحقیقات ما نشان داد که تمایل به تنبلی در تهران پایین است. تمایل به این معنا است که از نظر شخصیتی گرایش به تنبلی داشته باشد. مثلا از زمان داریوش تا الان، دروغ یکی از مسائل جامعه ما بوده است. وقتی داریوش می گوید خدایا کشور ما را از دروغ مصون نگه دار، یعنی دروغ وجود داشته و یک مساله بوده. ولی مردم ما ذاتا دروغ گو نیستند و از دروغگویی هم لذت نمی برند، بلکه شرایط اجتماعی به گونه ای است که آنها را وادار می کند که دروغ بگویند. در هر حال دروغگو نیستند. درباره تنبلی هم همین طوری است. اتفاقا در تیپ شناسی افراد تنبل به نتیجه دیگری رسیدیم. مثلا دیدم که بر اثر افزایش سواد، گرایش به تنبلی کاهش پیدا می کند، پس چون سواد در جامعه ایران دارد افزایش پیدا می کند، با کاهش گرایش به تنبلی روبرو هستیم. یعنی گرایش به تنبلی زیاد نمی شود. اما این به آن معنا نیست که تنبلی وجود ندارد. تنبلی مولود عوامل کلان و خردی است که آن عوامل در جامعه ما وجود دارد.

*بگذارید اول بر سر یک مساله به تفاهم برسیم. تنبلی از نظر شما چه تعریفی دارد؟

در دیدگاه انتخاب عقلانی دو تعریف برای تنبلی داریم؛ اولین تعریف تمدید یا کش دادن وضع موجود است. یعنی آدم ها تمایل به تغییر رفتار ندارند، مثلا حال ندارم که وضعیت فعلی ام را عوض کنم و بروم سراغ وضع بهتری. مثلا در ترافیک شلوغ خیابان ها می توانید از اتوبوس پیاده شوید و یک ایستگاه را پیاده بروید. یا وقتی تلویزیون در میان سریالی آگهی پخش می کند در این ده دقیقه کار دیگری انجام بدهی ولی فرد تنبل می نشیند و دیگر بلند نمی شود. این حفظ وضع موجود به هر قیمتی است. تعریف بعدی تنبلی این است که لذت آنی را بر نفع آتی ترجیح بدهم. یعنی من الان باید ورزش کنم که وقتی 60 ساله شدم سالم باشم ولی این کار را نمی کنم. یا الان باید به دندانپزشکی مراجعه کنم ولی این کار را نمی کنم. یا الان باید درس بخوانم که 4 سال بعد استفاده کنم ولی الان از زندگی لذت می برم، حالا فردا هر چی هم پیش آمد مهم نیست. به این می گویند تسویف، کار امروز را به فردا افکندن. بنابراین یک تعریف تنبلی بی عملی است و دیگری عمل بر اساس لذت.

*با این تعریف وضعیت فعلی ایرانی ها در تنبلی چطوری است؟

ما در جامعه ایران عوامل متعددی داریم که وضع جامعه را پیچیده کرده است. مردم خودمدار و زرنگ (به معنای منفی آن) هستند، اما به نظر من به مردم جامعه ایران کمتر برچسب تنبلی می خورد. عواملی در جامعه ایران به صورت تاریخی وجود داشته است که آنها باعث می شود آدم ها انگیزه ای برای انجام عمل نداشته باشند. معمولا علت تلاش آدم های معمولی در جوانی این است که در دوره ای بیشتر کار کنید و کمتر لذت ببرید، ولی با این امید که بعدا زندگی راحتی داشته باشید. وقتی اعتمادی به آینده کم باشد، چه تضمینی وجود دارد که سخت کار کنید و بعدا استفاده بیشتری ببرید. وقتی ارتقای افراد و لازمه ثروتمند شدن آنها، صلاحیت آنها یا تحصیلات آنها یا سابقه کار آنها نباشد، چه فرقی دارد که تحصیل کنید یا نه. من تنبلی را انکار نمی کنم. می گویم قطعا تنبلی وجود دارد اما علت اصلی این تنبلی، تنبل بودن آدم ها نیست. نتیجه سردرگمی های کلان، می شود تنبلی، مانند سه نفری که موظف بودند چاله ای را بکنند؛ وقتی نفر دوم نیست، نتیجه کار بی حاصل است. نتیجه کلان عمل جامعه ما می شود تنبلی.

*چه عواملی روی این ماجرا موثر بوده است؟

عوامل گوناگونی در تاریخ ایران روی تنبلی اثر گذاشته اند. در تاریخ طولانی سلطنت استبدادی، افراد هیچ اعتمادی به گردآوری پول و کار کردن سخت نداشته اند. تاریخ ایران مملو است از مصادره اموال ثروتمندان، به بهانه های گوناگون. و بعلاوه، سرمایه مازاد تولید شده در شهرها و روستاهای فلات مرکزی ایران، به راحتی توسط اقوام کوچ نشین غارت می شده است. یعنی وقتی کار هم می کردیم، اقوامی یا افرادی می آیند تمام زندگی ما را بار می کنند و می روند. آن چیزی که می تواند تنبلی را حل کند و در ایران کمتر با آن مواجه هستیم این است که دولت (به معنای سیستم و حکومت در معنای کلان آن) باید دخالت کند و نظارات کند. انسان ها بالطبع، زرنگ و خودخواه هستند و ممکن است بخواهند سر دیگران کلاه بگذارند یا نفع بیشتری ببرند، اما همین آدم ها تنبل نیستند. وقتی می بینند از کار، نفعی حاصل نمی شود، کار نمی کنند. اول انقلاب کسی در رمانی مثال زده بود که مردم وقتی ماشین دولت دست شان است آنقدر این ماشین را می دوانند که پدر ماشین درمی آید، ولی مواظب ماشین خودشان هستند. اگر ما خانه مان کثیف نیست ولی شهرمان کثیف است، به این معناست که از نظر شخصیتی کثیف نیستیم، ولی بی ملاحظه ایم و شهر را به عنوان خانه بزرگترمان قبول نداریم یا خودمان را مسئول تمیزی شهر نمی دانیم. یکی از آدم هایی که از ایران در دوره ناصرالدین شاه در ایران بوده، پزشکی است به نام دکتر پولاک. ده سال هم در ایران بوده. او می گوید ایرانی ها دو تا دوره دارند؛ آسودگی و تلاش. یک دوره طولانی آسوده هستند و بعد در دوره ای، اساسی شروع می کنند به کار کردن.

*یعنی ایرانی ها از قدیم همین طوری بار آمده اند؟

بله. این نشان می دهد که ما در دوره هایی انگیزه ای برای کار نداریم. بین التعطیلین را دولت را راه می اندازد. یعنی دولت این انگیزه را ایجاد می کند که کار تعطیل شود یا بسیاری از تعطیلاتی که در جامعه ایران داریم واقعا نظم کار را از بین می برند. شما باید به طور عادی شروع کنید به کار کردن و هر وقت هم که نمی خواهید سر کار بروید، مرخصی بگیرید. از الان مشخص باشد که مثلا 30 فروردین سال بعد شما می خواهید 5 روز به مسافرت بروید، اما در سیستم بین التعطیلین، همه چیز اتفاقی است. ممکن است الان سه روز تعطیل باشد یا نباشد. وقتی در جامعه کسی از شما کار نمی خواهد یا بر اساس کار چیزی جلو نمی رود یا در فضای جامعه ایران درآمد بر اساس کار ایجاد نمی شود، انگیزه ای برای کار وجود ندارد. بعلاوه بیشتر افراد، اعتمادی به آینده ندارند، بنابراین انگیزه ای ندارند که برای خودشان کار کنند. ما در یک سال اخیر (بر اساس نرخ ارز) 50 درصد فقیر شده ایم. یعنی شما اگر تلاش هم کرده باشی و ثروتی هم گرد آورده باشی به دلایلی که خارج از اختیار شخصی ات بوده، ثروتت نصف شده است. اینجاست که انگیزه کار کردن کم می شود.

*پس مشکل تنبلی در ایران خیلی مبتنی بر افراد و طبع آنها نیست.

بله. مشکل تنبلی در ایران، اولا مشکل افراد و در سطح خرد نیست. در سطح سیستم است. هر چند تنبلی ممکن است دلایل فردی داشته باشد، اما مهمترین راه حل تنبلی، از طریق سیستم و حکومت است. الان کارمند ها سرکار می آیند که حقوق بگیرند و برای هر کار اضافه ای باید به آنها به عناوینی مانند بهره وری و کارانه و اضافه کار پول بیشتری بدهند؛ در قدیم هم مداخل یک شغل مهمتر از مواجبش بوده است، یعنی همه پول های اضافی ای که از طریق یک شغل می شد به دست آورد. اما چرا این کارمند در اداره کار نمی کند، چون مدیرش نمی تواند از او کار بکشد یا مدیرش از خودش کمتر کار بلد است، یا اگر قرار به کار کردن باشد، مدیرش هم باید کار بکند، یا اطلاعات مدیر در باره آن کار از اطلاعات کارمند کمتر است و کارمند می تواند کار یک روزه را یک هفته کش بدهد. این طبع آدمی است (که با فطرت متفاوت است) که تنبل باشد. طبع آدمی نمی خواهد کار کند ولی اگر می شد این طبع را با یک نظام کلان و سیستم پاداش و تنبیه دقیق قوی کنترل کرد، آدم ها کار می کنند. وقتی شما چنین نظامی ندارید، آنها برای چه باید کار کنند. مشکل اساسی در جامعه ما ناهماهنگی هاست. سیستمی وجود ندارد که بتواند جامعه را هدایت کند به سمت کار. دقیقا یک نفر می کند و یک نفر پر می کند، کسی به غیبت نفر وسطی فکر نمی کند. آن دو نفر هم بعد از مدتی دست از کار می کشند.

یک مثال ناهماهنگی سیستمی این است که عید وقت دید و بازدید است، ولی تلویزیون در همین عید بهترین برنامه هایش را پخش می کند. اگر کسی هم بخواهد جایی به دید و بازدید برود، بچه هایش راضی نیستند، چون سریال را یا فیلم را از دست می دهند. یعنی دستگاه تلویزیون کشور با اهداف کلی جامعه هماهنگ نیست. یا مثلا چند سال پیش، در ماه رمضان از یک ربع بعد از اذان تا 12 شب، پشت سر هم سریال پخش می کردند و به زحمت می شد وقتی برای نماز خواندن پیدا کرد، فرصت برای عبادت که هیچ. یا الان شبکه آی فیلم مجانی سریال پخش می کند. چه کسی از سریال بدش می آید. در همه جای دنیا این شبکه ها کابلی و پولی هستند. یعنی شما به دیدن سریال تشویق می شوید و بعد بر سرتان می زنند که تنبلید. متوسط تماشای تلویزیون در ایران سه ساعت است که خیلی زیاد است، چون سریال جذاب پخش می کنیم. این سریال ها باید هفته ای یکی دو روز و در طول زمان پخش شود. و مردم باید به سمت سرگرمی های دیگری خارج از خانه سوق داده شوند، مثلا ورزش یا مسافرت یا دید و بازدید و.... اما تنها تفریح مردم شده پای تلویزیون نشستن، جوانترها هم پای کامپیوترند و شبکه های اجتماعی خودشان را چک می کنند و چت می کنند و فیلم و سریال خارجی می بینید یا ماهواره می بینند. در هر حال نشستن است، نه بلند شدن و کار دیگری کردن.

*آقای دکتر! شبکه های ماهواره ای در همه جای دنیا کلی برنامه و سریال جذاب پخش می کنند.

در جاهای دیگر دنیا شما باید برای اشتراک شبکه کابلی، که فیلم و سریال جذاب پخش می کنند، پول بدهید. معمولا 4 تا شبکه ملی دارند و برای باقی اش باید پول بدهند. مثلا پربیننده ترین اپیزودهای سریال های معروف آمریکایی، خیلی که بیننده داشته باشد 18 میلیون است از جمعیت 350 میلیونی. یعنی در ایران سیستم آدم ها را به سمت تنبلی سوق می دهد، اما هوشمند نیست که جلوی وقوع و گسترش تنبلی را بگیرد. ما اول باید مشکل اصلی را حل کنیم. مولوی تعبیری دارد که می گوید: «گر نه موش دزد در انبان ماست/ گندم انبان چل ساله کجاست. اول ای جان دفع شر موش کن/ وانگهی در جمع گندم کوش کن.» ما مشکلات جدی تری داریم که تا آنها را حل نکنیم نمی توانیم تنبلی را حل کنیم. ما باید یک سیستم سازگار هماهنگ داشته باشیم. وقتی تغییرات مقطعی و دفعی وجود دارد به جایی نمی رسیم. دکتر کاتوزیان تعبیری به اسم جامعه کوتاه مدت یا جامعه کلنگی برای توصیف گذشته تاریخی ایران دارد. می گوید ما در ایران با عدم تداوم مواجه هستیم. شما نمی توانید برای آینده، برای پنج یا ده سال بعد خودتان سرمایه گذاری کنید. تصمیم گیری عقلانی وقتی است که سیستم، عقلانی و قابل پیش بینی رفتار کند. تصمیم گیری دفعی و واکنشی به وقایع زودگذر جامعه باعث مشکل می شود.

*یک باور عامیانه هم وجود دارد که می گوید تنبلی در ایران ریشه های تاریخی دارد. این باور درست است؟

دلایلی که برای تنبلی در امروز ایران وجود دارد، از قبل وجود داشته است. آدم هایی که تنبل نیستند کار می کنند. سخت کار کردن معمولا برای کسب پول و درآمد است. ما در جامعه ایران علت های بیرونی و دورنی کلان از بین رفتن سرمایه را داشته ایم. علت بیرونی ناامنی است. در تاریخ 1100 ساله ایران، بیش از 1200 جنگ کوچک و بزرگ در ایران ثبت شده است و هیچ سلسله ای بیش از 200-300 سال در ایران دوام نداشته است. بنابراین همواره اقوامی در شمال شرق ایران و شمال غرب و برخی کوچ نشینان بوده اند که ناگهان تمام زحمت و انباشته جامعه را جمع می کردند و می بردند. علت درونی ناامنی نیز استبداد بوده است. در غیاب نفت، حکام برای بهره وری بیشتر، تمام اندخته مردم را با مالیات های چندباره و چندگانه غارت می کردند. بنابراین امکان و انگیزه ای برای جمع آوری ثروت در جامعه ایران موجود نبوده است. چون ثروت مطلقا انباشته نمی شده است. تاریخ طولانی استبداد و ناامنی در ایران، باعث شده که آدم ها به سمت نوعی تقدیرگرایی و ابن الوقت بودن بروند. در دوره هایی مالیات های شدید بالای بیست و پنج درصد از مردم می گرفتند؛ این قدر که روستایی ها از روستا فرار می کردند. در این وضعیت شما چه انگیزه ای دارید که ثروت را زیاد کنید. به خاطر همین همواره در تاریخ ایران توصیه می شده که این قدر ثروت نداشته باش یا اگر هم دارید این قدر نشان نده که ثروت داری. برای همین درب خانه ها از بیرون عین هم است. خب ثروتی که نمی توانی نشان بدهی به چه دردی می خورد. استبداد و ناامنی علتی است که در تاریخ ایران به تنبلی دامن زده، ولی از طرف دیگر، وقتی تخت جمشید، اصفهان، تبریز، قزوین، و شیراز را که پایتخت های ایران بوده و اینهمه کار در آن شده می ببینیم، و قنات هایی را که از راه های دور کشیده شده و گاه قنات دوطبقه داریم، متوجه می شویم که در ایران، آدم ها کار می کنند، ولی شرایط تاریخی و سیاسی در جامعه ایران به گونه ای است که امکان مداوم کار کردن، امکان اینکه یک مکتب نقاشی، یک رشته صنعتی ایجاد شود، یک حرفه در یک خاندان چند صد سال دوام داشته باشد، وجود نداشته است. یعنی در جامعه ایران، مردم با همه دشواری ها کار می کنند. یک علت فرزندسالاری در خانواده های ما این است که پدر در خانواده نیست و دارد کار می کند. بنابراین من اعتقاد ندارم مردم ایران تنبل هستند. نشانه های کار سخت بر در و دیوار جامعه ای که هیچ چیزی ندارد، پیداست. ما از بسیاری مواهب خدادادی بی بهره هستیم، مانند آب فراوان، زمین آباد، کشور امن، رودخانه بزرگ و ... ولی باز هم در این جامعه، یکی از تمدن های بزرگ بشری شکل گرفته است. اما خیلی بیش از این ها می شده که کار بشود، که از آن محروم بوده ایم.

*با همه تغییراتی که در دوره جدید وجود داشته، نسل جدید تنبل تر شده اند؟

طبق تحقیق ما سالمندترها، زن ها، متاهل ها، بی سوادها، بیکارها، روستایی ها و طبقات اجتماعی پایین و آنهایی که کمتر به آینده فکر می کنند، گرایش بیشتری به تنبلی دارند و مشخص است که دلایل آنها نیز بیش از آنکه شخصیتی باشد، اجتماعی است. یعنی فرضا امکانات ورزشی برای زنان کمتر از مردان است، از این رو بدیهی است که زنان کمتر از مردان ورزش می کنند. بنابراین ما در نسل های جدید ما با کاهش گرایش به تنبلی روبرو هستیم، البته، این به معنای کاهش رفتار تنبلی نیست. اتفاقا در دوره های اخیر عدم اعتماد به آینده افزایش پیدا کرده، به این دلیل احتمالا میزان تنبلی افزایش پیدا می کند. یا مساله دیگری در سطح کلان، ایران یکی از بیشترین تغییرات قانون را در دنیا دارد و این یکی از موارد سیستمی گرایش به تنبلی است. اگر سیستم اصلاح شود و محیطی فراهم شود که بتوان کار کرد، ایرانی ها احتمالا بیشتر کار می کنند. یکی از مشکلاتی که بیشتر ایرانی هایی که مهاجرت می کنند، در باره شرایط کاری در خارج از کشور می گویند، تعبیر «استثمار» است، یعنی چون سیستم درست کار می کند، آدم ها باید سخت کار کنند و الا با مشکل روبرو می شوند؛ به همین خاطر است که ما که اندکی تمایل به تنبلی داریم، در سیستم هایی که هوشمندانه افراد را به کار وا می دارند، به مشکل برمی خوریم. چون در آن سیستم اگر کار نکنی، بیرونت می کنند. ولی در جامعه ایران اگر کار هم نکنی کسی با تو کار ندارد. استاد مطهری سیستم ایران به به «منطق ماشین دودی» تشبیه می کند، تا وقتی ایستاده ای، تحسینت می کنند و وقتی به راه می افتی، سنگت می زنند. سیستمی که بین تنبل و زرنگ فرقی نمی گذارد، انگیزه را برای کار کردن از بین می برد. ما اول باید سیستم را اصلاح کنیم تا بعد بگوییم مشکلات فردی تنبلی در کجاست.

*و راهکار حل این مشکل چیست؟

راهکار فراوان داریم. مردم در جامعه ایران، خیلی دنبال راهکار مشکل میگردند. مجموعه کتاب هایی که به آنها می گوییم خودیار یا self-help که معروف ترین آنها کتاب «قورباغه ات را قورت بده» است، شاید 7-8 ناشر مختلف هر کدام تا 20 بار این کتاب را چاپ کرده اند. راه های فردی فراوانی برای کاهش تنبلی و اهمال کاری وجود دارد. در اسلام هم برخی از این راه ها توصیه شده است؛ مثلا پرهيز از توجيه، تغيير محيط، ايجاد عشق و علاقه، يافتن دوست منضبط و استفاده از شيوه هم پيماني، عدم انتظار پيشرفت سريع و آمادگی برای شکست های کوچک، برنامه ریزی های روزانه و واقعی، ورزش، کمتر کردن خواب و غذا. این ها ممکن است 10-15 درصد مشکل را حل کنند. وقتی همه چیز با هم حل شود هم افزایی انرژی ها به وجود می آید و جامعه رشد می کند. انرژی­ای که برای تغییر و کار در ایران وجود دارد بی نظیر است. ما نسل جوان بسیار پر تلاشی داریم، ولی این قدر درگیر منازعات و بهم مشغول هستند که جامعه حرکت نمی کند. مثلا متوسط ساعت کار مسوولین میانی و بالا در ایران نگاه کنید، قطعا میزانش از متوسط جهانی بالاتر است. رئیس جمهور آمریکا، منظما تعطیلات آخر هفته دارد، بعضی اوقات به کمپ دیوید می رود، اخیرا از هاوایی آمده است. تعطیلات و مرخصی دارد. ولی در ایران، رئیس جمهور به تعطیلات نمی رود، زمان هایی هم بود که وزرا دو هفته یکبار مسافرت استانی را در آخر هفته می رفتند، و در اثر پرکاری مریض می شدند. اما این همه کار کردن، به نتیجه هم رسیده است؟ لذا نمی توان گفت که پرکاری لزوما مثبت است. اگر مشکلات ساختاری حل نشود، اگر تمام شبانه روز هم کار کنیم به نتیجه نمی رسیم. و حدیث داریم که کسی که در مسیر غلط حرکت می کند، سرعت سیر تنها فاصله اش را زیاد می کند. لذا وقتی مشکلات ساختاری وجود دارد، تمام انرژی افراد صرف حل کردن مشکلاتی هستند که دیگران ایجاد کرده اند. نتیجه می گیرم که اگر مشکلات سیستمی حل شود، بقیه مشکلات راحت تر حل می شود. ما 150 سال است که برای توسعه تلاش می کنیم، اما هر بار به این در آن در می زنیم و هنوز به آنجا که می خواستیم نرسیده ایم. خیلی راحت تر از این ها می شود کار کرد، ولی همیشه خواستیم یک حرف تازه بزنیم و دنبال ایده تازه ای بودیم، لذا هر چه تا پیش از انجام داده بودیم، انکار می کردیم و دنبال سخن تازه بودیم. تا مشکلات ساختاری وجود دارد، پرداختن به مشکلات فردی آدرس غلط دادن است. وقتی در جامعه مانند شهرام جزایری پیدا می شود که می تواند به سرعت ثروتمند شود، مردم می گویند چرا کار کنیم، اگر پادویی و دلالی هم بکنیم، موفق تر هستیم. ضرب المثل از این ستون به آن ستون فرج است، یعنی همیشه راه های عجیب و غریب برای مردم متصور بوده است. مثلا الان آدم هایی با ثروت های بادآورده، پول روی پول انباشت می کنند. در این وضعیت، یک زوج جوان که هر دو هم کار می کنند، اگر ماهی هم یک میلیون تومان ذخیره می کنند، چند سال باید صبر کنند تا بتوانند صاحب خانه شوند. این تفاوت ها، انگیزه برای کار کردن را از بین می برد.

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان