منو سایت
تاريخ:يازدهم فروردين 1391 ساعت 20:51   |   کد : 447
نقد ديگران
يک بار ديگر مختار
نظرات متفاوت در باره یادداشت «مختار عبرت بود نه آرمان» درج شده در وبلاگ دوره 19 دبیرستان علوم ومعارف اسلامی شهید مطهری (ره)

یک بار دیگر مختار


ماجرا ظاهرا از آنجا شروع شده که یکی از نویسندگان این وبلاگ با نام مستعار حسنک، که دانشجوی علوم اجتماعی هم بوده، بعد از تمام شدن سریال مختار، مطلبی نوشته-مختار یک عقب مانده بود! مانند ما!- و نظرات متفاوت (و البته منفی ای) به این نظر (و به یادداشت من) داده شده است و نویسنده مطلب نیز به آنها پاسخ داده و مجددا نقد و مجددا پاسخ نویسنده. نظرات که در فضای حوزوی داده شده، قابل توجه است.

اصل مطلب من،
«مختار عبرت بود نه آرمان»، را در اینجا بخوانید. که البته در همان زمان هم با واکنش های متفاوتی روبرو شده بود.

نوشته اولیه جناب حسنک این است:
مختار یک عقب مانده بود! مثل ما! (اینجارا ببینید)
الآن مدتها از تمام شدن سریال مختار می گذرد. حتی از تجلیل از عوامل این سریال هم فکر کنم یکی دو هفته ای می گذرد. از آن "لحظه" ای که مختار باید تصمیم به همراهی با مسلم (یعنی همان همراهی با امام حسین علیه السلام) می گرفت و نگرفت، که خیلی می گذرد!
اما به هر حال اربعین دارد می رسد و دوستان هم همه کربلا هستند. ما همکه کلا عقب مانده هستیم.
داشتم برای خودم چرخ می زدم که مطلب کولاک استادمان آقای جوادی یگانه برای چندمین بار من را وادار به خواندن خود کرد.بد نیست شما هم بخوانیدش. (حالا شما هماگر قبلاً خواندهاید، دوباره می خوانید. چه بسا شما کمی دیرتر هم بخوانید اصلاً. چه اشکال دارد؟ دیر که شده؛ حالا یه وجب یا صد وجبش چه توفیر می کند؟)
عنوان مطلب این است (یا بهتر بگویم: این بود): مختار عبرت بود نه آرمان! (و بعد یادداشت مرا درج کرده اند).

نقدهای اولیه و پاسخ ها (اینجا را ببیند)
در واکنش به یادداشت من (که جناب حسنک آن را کامل درج کرده بود)، نظراتی در آن وبلاگ داده شده بود، که نویسنده مطلب اولیه به آن اینچنین پاسخ داده است:

اخیراً در ذیل مطلب "مختار یک عقب مانده بود؛ مثل ما" بحثی در گرفته که چون جوابیه ام طولانی بود تصمیم گرفتم در یک پست مجزا بحث را ادامه دهم. خوشحال می شوم دیگران هم وارد بحث شوند. نظرات رد و بدل شده تا این لحظه از این قرار اند:

(۱) فردی با نام "رحم الله علی المختار" این نظر را داشتند:

عقب مونده تویی که هنوز حرف معصوم سلام الله علیه رونمیفهمی

که در پاسخ نوشتم:

سلام
من که عرض کردم عقب مانده هستم.
اما درباره ی مختار:
ببخشید مگر اون حدیثی که آقای جوادی یگانه از امام صادق نقل کرده اند حدیث معصوم نیست؟ فقط حدیث شما حدیث معصوم است؟ فهم شما از آن حدیثی که می گوید هر که از این قافله جاماند، به جایگاه فتح و پیروزی نخواهد رسید، چیست؟

اصلاً چه اشکالی دارد که معصوم درباره ی یک عقب مانده مثل من و مثل مختار بگوید "خدا رحمتش کنه!"؟ این ثابت می کند که من یا مختار عقب مانده نیستیم؟ این فقط یک دعا است!

(حالا این رو دیگه نمیگم که "رحم الله" می تواند ایهام داشته باشد: "خدا رحمتش کنه" یا "خدا بهش رحم کنه"؟)

(۲) فردی با نام "یکی از بچه های دوره" نظرشان این بود:

خاک بر سرت بااین مطلب نوشتنت

که پاسخ دادم:

برادر عزیزم (که بعید می دانم از بچه های دوره باشی)، کجای حرفم "خاک بر سری" بود؟
خوشحال می شوم با دلیل سخن بگویید. نحن ابناء الدلیل

(۳) فردی با نام "آنجا که عقاب پر بریزد، از پشه ی لاغری چه خیزد" -به نظر می رسد- ادامه داده است:

باسلام،عزیزدل متاسفانه درزمانی زندگی می کنیم که افرادباکمترین بهره ی علمی درحوزه های مختلف اظهارفضل می کنندواین اظهارنظروقتی به حوزه ی معارف علوی می رسدفوران می کند.کسی می تواند وارداین بحث هاشودکه مسلط برعلومی چون علم شریف رجال،درایه،ادبیات عرب،تاریخ ومنبع شناسی،حکمت،عرفان،اصول،فقه و...باشد،که البته این که چرابایدبرای اظهارنظردرموردیک شخصیت دینی که روایات مختلفی درمورداوداریم ازچنین مجموعه ای ازعلوم راداراباشد،بحث مفصلی را می طلبدکه دراین مجال نمی گنجد.
درموردمقاله ی مذکورنکات زیادی به نظرمی رسدکه مطلب به درازا می کشد،امابارزترین آن که بسیارتعجب انگیزومحل تامل است ودراین حوصله می گنجد، نکته ای است که درابتدای مقاله بیان شده واشاره به تواریخ معتبرازجمله تاریخ طبری وتاریخ یعقوبی شده است...؟
مطلب زیاداست که فعلاهمین مقدارکفایت می کند.

پاسخ اخیر من این است:

سلام
در مورد اینکه فرمودید هر کسی بخواهد درباره ی کوچکترین چیزی اظهار نظر کند، باید در همه ی علوم شریفی که فرمودید تسلط داشته باشد، دو نکته وارد است:
1- پس بفرمایید هر کسی هر حرفی زد، ما فوراً باید ببینیم او کیست که این حرف را می زند و آیا او علم شریف رجال و درایه و... را که فرموده اید، مسلط است یا نه.
بنابر این ما همیشه باید ببینیم که «چه کسی» دارد حرف می زند؛ و نه اینکه «چه» می گوید.
2- بنابراین شما هم اولا خود را معرفی نمایید و ثانیاً بفرمایید چقدر علم شریف رجال و درایه و... خوانده اید که به خود این جرأت را داده اید که در این مورد، اظهار نظر کنید!

اما در مورد انتقادی که به مقاله وارد کردید، باید عرض کنم که تکیه ی این مقاله به نظر من، بیش از آنکه بر تاریخ طبری و یعقوبی باشد، روی آن حدیث امام صادق است که فرمودند هر کس از این قافله جا ماند، به مبلغ الفتح نخواهد رسید. شما هم که می فرمایید احادیث بسیاری در تأیید مختار داریم؛ خب یکی اش را که دیدیم: (رحم الله علی المختار). لطف کنید بقیه اش را هم اینجا بیاورید تا از طریق همین احادیث به نتیجه ای برسیم و نه تواریخ.

اینکه عرض می کنم تکیه ی مقاله، روی روایت تاریخ طبری و یعقوبی نیست، بدین جهت است که شما فرض کنید اصلاً مختار در چادر عمرو بن حریث هم نخوابیده باشد و همه چیز همان باشد که در سریال نشان داده شد. باز هم همه ی این انتقادات سر جای خودش است. اصلاً شما آن تیکه ی اول مقالهرا که یک نقلتاریخی استحذف کنید؛ اتفاقی نمی افتد!
حرف این است که چرا مختار تسلیم عمرو شد؟ چرا -ولو اینکه می دانست یقیناً کشته می شود- پشت مسلم را خالی کرد؟ (حال آنکه امام حسین هم دقیقاً در شرایطی که می دانست یقیناً کشته می شود و اهل بیتش هم به اسارت گرفته می شوند، عملی کاملاً خلاف عمل مختار انجام داد.)

حرف این است که مختار قهرمان نیست؛ اسوه ی بصیرت نیست. در جایی که باید، درست تحلیل نکرد و بصیرتش به دردش نخورد. مختار یکی از کسانی بود که در فتنه دچار لغزش شد؛ نه کسی که برای مایی که بعد از 1400 سال داریم به واقعه نگاه می کنیم، الگوی بصیرت باشد.
دیدید که مطابق پیش بینی آقای جوادی، سریال هم هیچ وقت نگفت که مختار اشتباه کرد. هیچ وقت او را پشیمان ندیدیم. سریال به مختار کمک کرد که از آن لحظه فرار کند!
بعد هم در زندان با میثم تمار همراه نشد؛ بعد هم با توّابین همراهی نکرد. (ببینید، همه ی اینها چیزهایی است که سریال نشان داد؛ استناد به سریال است نه تاریخ طبری و یعقوبی!) همه ی اینها به خاطر چه بود؟ به خاطر اینکه مختار به هیچ میدانی که می دانست در آن شکست می خورد داخل نمی شد. او دنبال کشتن بود، نه کشته شدن. در حالیکه منطق اهل بیت این نیست؛ منطق قرآن این نیست؛ منطق قرآن این است که (اگر دارید به وظیفه تان عمل می کنید) چه بکشید چه کشته شوید، پیروزید. مختار پیروزی را فقط در کشتن می دید. حال آنکه ما معتقدیم تمام منطق امام حسین این بود: «پیروزی خون بر شمشیر!»
خلاصه اینکه استناد به تاریخ طبری و یعقوبی اصلاً هیچ نقشی در این انتقاد به مختار ندارد. ولی خوشحال می شوم احادیثی را که در تأیید مختار است، بیاورید تا ببینیم به کجا می رسیم.

پی نوشت:

ضمناً لطف کنید توضیح دهید منظورتان از "شخصیت دینی" چیست؟ مختار چون آدم خوبی بوده از نظر شما یکشخصیت دینی است یا اینکه چون درباره اش حدیث داریم؟

نقد دوم
نویسنده ای به نام الاحقر (که ظاهرا همان عقاب و پشه لاغر بالایی است!!) در واکنش به پاسخ های حسنک، در بخش نظرات مطلب بالا (اینجا) این نقد را مطرح کرده است:

بسم الله الرحمن الرحیم وصلی الله علی محمدآله الطاهرین
باعرض سلام وادب،جناب...

1-آنکه درموردهمه ی مطالب نگفتم بلکه خاصه درموردمعارف علوی عرض کردم

2-ودراین حوزه ی علمی جواب این است که:بله،حتمابایدازچنین علومی بهره داشت،چراکه دراینجامطلب ساده نیست،باسخن انسان کامل طرف هستیم نه یکی مثل بنده.آنجایی که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند:(اطلبواالعلم ولوبالصین)،یا(انظرالی ماقال ولاتنظرالی من قال)درمودمعارف علوی ویاحکمی نیست،بلکه به قول آقای جوادی آملی،درباب تذکر وامثالهم است.اماوقتی به حوزه ی این معارف می رسد،قرآن کریم می فرماید:(فلینظرالانسان الی طعامه)که حضرت صادق سلام الله علیه درذیل آیه شریفه می فرمایند:دراینجامنظوراخذعلم است. که به قول بزرگان،بعضی ازابواب موعظه راهم شامل می شود(که این بخش احتیاج به توضیح داردکه وبلاگ جای آن نیست)

3-درموردمعرفی خود هم،که شمامعرفی کرده ایدودیگرآنکه بنده به هیچ وجه اظهارفضل نکردم بلکه تنهاتتبعی درحدخود،درکلام اهل فضل کرده ام

4-یک مقاله ی علمی ازصدرتاذیل آن مورداهمیت است چراکه شمابانگاهی دقیق وتام،به تسلط نویسنده ی آن پی می برید

5-اما حدیث مذکوراز حضرت صادق سلام الله علیه ازاحادیث صعب ومشکله است،که نه این مقام،محل بیان آن است ونه بنده اهل آن.اماازباب نقل قول ازاهل حکمت ورجال،بایدگفت که این حدیث شریف،هم شامل جناب مختارعلیه الرحمه می شود،وهم نمی شود.امامقامی که آن جناب هم شاملش می شود،فقط شامل ایشان نیست،بلکه باتوجه به کلام امیرالمومنین سلام الله علیه که فرمودند:(لایلحقهم لاحق ولایسبقهم سابق)والتفات به نکاتی درباب عالم ذر،شامل همه ی مامی شود، اماازآن جهت که این بزرگوارمخاطب آن نیست،حضوراودرزندان است،که اورامعاف می دارد.

6-جناب مختارعلیه الرحمه هیچ وقت جناب مسلم علیه السلام راتنهانگذاشت،بلکه اگرمی بینیدکه این گونه رفتارکرد،به دلیل مقام کیس بودن اوست که حضرت امیرسلام الله علیه به اوالقافرموده بود.(فتامل فیه جیدا)

7-درضمن باتتبع درروایات،به این نکته پی می بریم که اوبشارتی ازحضرت مولاسلام الله علیه،مبنی برانتقام ازقتله ی کربلاداشت،که اورابه این کاروامی داشت که درمقابل عمرو چنین کند،که این روایت درکتاب شریف فرسان الهیجای مرحوم محلاتی مذکوراست،مراجعه شود.عزیز،اوماموربود،فتامل.
8--بنده به سریال مربوطه،کاری ندارم،وحتی انتقادهم دارم،من باشخصیت بزرگ مختار،که مغفول عنه آقای یگانه واقع شده است کاردارم ،وازاین اظهارنظربدون مطالعه وعجولانه بسیار متاسفم که نوعی توهین به این شخصیت عظیم شده است،کسی که بارهاموردتوجه آل الله قرارمی گرفت،کسی که ازجانب حضرت فاطمه بنت الحسین وحضرت ام الکلثوم سلام الله علیهم اجمعین به شدت احترام می شد،کسی که...

9-طی بررسی هایی که اهل رجال ازجمله مرحوم آقای خویی ،علامه امینی،علامه حلی،باقرقریشی،...انجام داده اند،تمامی احادیثی که درذم جنابش آمده است،ضعیف وغیرقابل اعتماداست.خوب درمطالب تامل شود
واین هاتنهابرای روشن شدن حقیقت نوشته شد.موفق باشید،یاعلی
والحمدلله

مجددا جناب حسنک در پاسخ مطلب الاحقر نوشتهاست:
پاسخ دوم: اصل حرف این است: مختارتسلیم شد یا نشد (اینجا را ببیند)
پاسخ اخیر من در بحث مختار این است.

اگر در یک پست جدید می نویسمش بخاطر این است که در صفحه ی نظرات امکان پیست کردن وجود ندارد. اگر کسی کمکی می تواند بکند که من مطالبی را که در ورد نوشته ام بتوانم در بخش نظرات پیست کنم، این کار را بکند. هر چند بد هم نیست یه مقدار تعداد پست های وبلاگ زیاد بشود!

سلام
اولا خوشحالم که ادبیاتتان عوض شد ولی (اگر شما دقیقاً همان کسی هستید که نظرات اول و دوم را هم درج فرموده)، اگر این ادبیات زودتر و قبل از مقابله به مثل من تغییر می کرد، خوشحال تر هم می شدم!
در هر صورت امیدوارم جسارت های قبلی و آتی من را ببخشید؛ به هر حال من شما را نمی شناسم و به همین خاطر در باز کردن چاک دهان کمتر از حضرتعالی معذوریت دارم!
من شماره ای پاسخ نمی دهم، چون امکان سوء فهم را بالاتر می برد به نظر من. آقای رحیم پور در ورودی سایتش جمله ی جالبی نوشته است. نوشته: در اینجا برای چند دقیقه به پرسش های مشترک می اندیشیم و احرام تفکر می بندیم؛ بعد از همدیگر می پرسیم «من آنچه را که تو گفتی شنیدم؛ آیا تو نیز آنچه را که من گفتم شنیدی؟».
نکته اینجاست که به نظر من اگر بخواهیم از همدیگه سوتی بگیریم، هیچ وقت به نتیجه نخواهیم رسید. من گفتم که اون تیکه ی اول مقاله، تیکه ی اضافه ای است و احتمالاً اگر آقای جوادی یگانه بعد از گذشت مدّتی از آن قسمت که مختار تسلیم عمرو بن حریث شد، این مقاله را می نوشت، احتمالاً آن تیکه را دیگر نمی نوشت. چون او نمی خواسته بگوید "سریال اشتباه نشان داده و مختار اینی که سریال نشان داده، نبوده است." نه؛ او می خواسته بگوید همین مختاری که سریال نشان داد، همین مختار، برای ما شخصیت الگویی نیست و او هم جزء افرادی بوده که اشتباه کرده اند. اگر آن نقل قول را از منابع تاریخی که بعضی هاش هم منابع سریال بوده، کرده است، به این خاطر بوده که این مقاله بعد از آن قسمتی که مختار تسلیم شد، نوشته شد اما آن قسمتی که مختار نزد ابن زیاد برده شد و... که ادامه ی ماجرا بود، در قسمت بعد نمایش داده می شد. نویسنده ی مقاله که مقاله را در فاصله ی بین این دو قسمت نوشته، می خواسته اول کلّ ماجرا را نقل کند، بعد بگوید "آیا چنین شخصیتی واقعاً قابل افتخار است؟" و ادامه ی حرف ها. بنابراین منظور این نبوده که به آن منابع استناد کرده باشد. (این پاسخ به نکته ی چهارمتان بود)
حالا شما یا می خواهید بگویید که "سریال اشتباه کرده و ماجرا اینطور نبوده که سریال نشان داده است و منابع تاریخی گفته اند." که در این صورت باید همه ی مستندات خود را بیان کنید. چرا چنین عقیده ای دارید؟ داستان اگر اینجوری نبوده، چه جوری بوده است؟
یا اینکه نه، با نقل سریال موافقید و با این حال، عمل مختار را قابل دفاع می دانید.
شما می پذیرید که مختار در زندان بوده و نیز این را که مختار کیّس بوده است را هم تأیید کرده اید؛ اینها برای من این معنا را دارد که شما نقل سریال را مبنی بر اینکه « مختار
Sچون خیلی کیّس بوده- تسلیم عمرو بن حریث شده و به زندان رفته و در هنگام شهادت امام حسین در زندان بوده است» را قبول دارید. اگر اینطور است، دیگر اینکه "شما هم به سریال انتقاداتی دارید"، جایی در این بحث ندارد و به من مربوط نمی شود. اگر شما این را قبول دارید، تمام است و باید پاسخ دهید که چرا مختار کاری را انجام داد که امام حسین (دقیقاً در همان شرایط و تنها چند روز بعد) کاملاً خلاف آن را انجام داد؟ او تسلیم شد و امام حسین تسلیم نشد! من واقعاً متوجه نمی شوم اینکه مختار در زمان حادثه ی کربلا در زندان بوده چه اهمیتی دارد وقتی خودش خواسته است که در زندان باشد (با تسلیم شدنش). ابن زیاد خیلی به او لطف کرده که او را نکشته است. یعنی واقعاً مختار وقتی تسلیم می شد، فکر این را نمی کرد که حداقل کاری که با او می شود، زندان است؟! دعوا اصلاً سر این نیست که مختار در زمان حادثه کجا بوده؛ بلکه دقیقاً سر این است که اصلاً چرا باید تسلیم می شد؟
اما اگر این نقل را قبول ندارید و می گویید اصلاً مختار تسلیم نشده است، باید مستندات خود را ارائه کنید. (که در این صورت شما از مهمترین منتقدان سریال خواهید بود؛ چرا که اصلاً نقل سریال را قبول ندارید.)
این از اصل حرف.

اما حواشی:
-ببینید؛ من هیچوقت نگفتم که «هیچ مهم نیست که چه کسی حرف می زند و فقط خود حرف مهم است.» معلوم هم هست که می فهمم که حرف امام صادق با حرف من فرق می کند؛ دلیلش هم فقط «شخص گوینده» است. من هیچوقت چنین حرفی را نزدم؛ چرا خلط مبحث می کنید؟
شما گفتید که من صلاحیت ندارم در این مورد حرف بزنم چون علم رجال و درایه و تاریخ و چه و چه نخوانده ام. من هم گفتم پس شما هم باید خودتان را معرفی کنید و بگویید چقدر رجال و درایه و تاریخ و... خوانده اید؛ و گرنه شما هم صلاحیت حرف زدن ندارید. همین! اون شماره ی 2، نتیجه ی شماره ی 1 بود؛ اینها دو تا حرفِ جدا از هم نبود که شما بخواهید به هر کدامشان یک جواب بدهید.
الآن شما می گویید: تنها در حدّ خودتان تتبّعی در کلام اهل فضل کرده اید. خب من هم در حدّ خودم تتبّع کرده ام؛ اگر شما صلاحیت دارید حرف بزنید، من هم دارم و اگر من ندارم، شما هم ندارید! خلاص! من هم هیچوقت اظهار فضل نکردم. من فقط گفته ام اگر مختار همینی بوده که سریال نشان داده، تفاوت زیادی با من نداشته است! من نمی دانم برای این حرف چه صلاحیتی آخه لازم است آدم داشته باشد!
-از این جمله تان هیچی سر در نمی آورم: «امامقامی که آن جناب هم شاملش می شود،فقط شامل ایشان نیست،بلکه باتوجه به کلام امیرالمومنین سلام الله علیه که فرمودند:(لایلحقهم لاحق ولایسبقهم سابق)والتفات به نکاتی درباب عالم ذر،شامل همه ی مامی شود.» اگر توضیح بیشتری ندارید، «اجازه بدهید من قانع نشم!»
-نکته ی بسیار مهم دیگر این است که واقعاً چرا من باید قبول کنم که حدیث «و من تخلف لم يبلغ مبلغ الفتح والسلام.» از احادیث صعب و مشکل است، بعد آن احادیث «بشارت حضرت مولا مبنی بر انتقام از قتله ی کربلا» (که شما حتی این زحمت را به خودتان نمی دهید که آنها را نقل کنید)، از احادیث صعب و مشکل نیستند؟
من نمی دونم چرا شما آخوندها اینطوری اید آخه؟ خودتون رو مرکز عالم تصور می کنید، بعد هر چیزی که برای شما فهمش راحت بود، از «محکمات» است؛ هر چیزی که برای شما سخت بود، از «متشابهات» و موارد «صعب» است!
سؤال من به شکل دقیق این است که مبنای محکم و متشابه بودن چیست؟ چه کسی مشخص می کند که چی محکم است و چی متشابه؟
-این حرف را که آقای خویی و علامه امینی و غیره، همه ی احادیثی را که ذمّ مختار آمده است را ضعیف دانسته اند، لطفاً از روی کتابهایشان با ارجاعات درست (مشخص کردن کتاب، جلد و صفحه) نقل بفرمایید.
-روایت «بشارت حضرت مولا» تان را هم لطفاً با ذکر صفحه نقل کنید.

نقد سوم (بخش نظرات این مطلب)
الاحقر، که منتقد آن مطلب بوده، در بخش نظرات مطلب ذکر شده در بالا، دوباره چنین نقد کرده است:

باسمه تعالی
تمام حرف های جنابعالی خودنشان دهنده ی آن است که این بحث هاتخصصی است،وهرکسی نمی تواند واردبراین مباحث شودیعنی به همان نکته ی اصلی که مطرح کردم برمی گرددکه برای اظهارنظردراین مواردی که روایات مختلفی برای آن داریم نیازبه مجموعه ای ازدانش هاست،ببین عزیزمن،بنده ازاحادیث صعب سخن می گویم وشماازمحکم ومتشابه!!!!!!!حال اگربنده صفحه هامطلب بنویسم جنابعالی متوجه آن نخواهیدشد،همان طورکه اگرشمادرحوزه ی تخصصی خودسخنانی بیان کنید بنده متوجه آن نخواهم شد،تمام حرف بنده ازهمان ابتدا هم اشاره به همین مطلب بودکه چراکسی مثل آقای یگانه بایداظهارنظرکند،چراکسی مثل ایشان به خوداین جرات رامی دهدکه بگویدمختارشهیدنشدوکشته شدویاحضرتعالی هم پیرواستادخودبیان کنیدکه (اویک...مثل ما)که حتی بنده ازتکرارآن هم شرم دارم،که همین جابه شماعرض می کنم که ازجملات خوداستغفارکنید،که چراکه شما به نوعی ایشان راسب کرده اید،وطبق روایتی صحیح ازامام باقرصلوات الله علیه که فرمودند:لاتسبوا المختارفانه قتل قتلتنا وزوج اراملنا وقسم قینا المال علی العسره سب برایشان حرام است.گرچه ممکن است بگویید منظورمن این بود که اوازقافله جامانده،ولی حداقل کلام شما این است که شبهه ناک است،که حضرت فرمودند:اورع الناس من توقف عندالشبهه.اگرشما وآقای یگانه دراین مورداظهارنظرنمی کردید،روزقیامت هم ازشما سوالی نمی شدکه چراحرفی نزدید(چون سررشته ای درآن ندارید)اماحالاکه مطالبی آن هم خلاف واقع بیان کردید،مطمئن باشیدکه بازخواست خواهیدشد مگرآنکه استغفارکنید.اگربنده هم حرفی می زنم،تنهاوتنها نقل قول ازبزرگان این فن است.به سوالات دیگرشماقبلاجواب داده شدودیگراطاله ی کلام است.دراینجادرضمن مطالبی، سخنانی ازبزرگان رادرمورداین شخصیت عظیم نقل می کنم البته برای کسی که طالب حق است وبازاین بیت راتکرارمی کنم:جایی که عقاب پربریزد ازپشه ی لاغری چه خیزد
به دلیل کمی جا،درقالب چندنظرمی فرستم


المختاروماادراک ماالمختار
او در سال یکم هجرت متولد شد. ابن اثیر نقل کرده است: از نخستین نوزادان مسلمانی است که در سال اول هجری به دنیا آمده اند: صاحب تاریخ فخری می نویسد: مختار مردی شریف و کریم و بلند همت بود.
او از همان کودکی و در نوجوانی در کنار پدر رشیدش، که فرماندهی لشکر اسلام را با ارتش ایران آن روز بر عهده داشت، در جنگ ها شرکت می کرد و در واقعه ی قس ناطف، با وجود کم سن و سال بودن، شهامتی خاص از خود نشان داده و بدین ترتیب، جنگ جویی شجاع و بی پروا از کار درآمد. علامه ابن نما او را به شجاعت، هوش، سخاوتمندی، حاضر جوابی، تجربه و همت بلند می ستاید. علاوه بر صفات ذکر شده، او مردی عابد زاهد و باتقوا بود، در بسیاری از ایام سال روزه می گرفت و به نماز مداومت داشت، او عاشق و دل باخته ی اهل بیت نبوت علیهم السلام بود و زندگی خود را در این راه فدا کرد. وی ادب و فضائل اخلاقی را از مکتب اهل بیت پیامبر علیهم السلام آموخت.

شخصیت مختار از دیدگاه علمای بزرگ اسلام و مورخان سترگ
در روایتی که ماجرای سوء قصد خوارج به امام حسن علیه السلام آمده، برخی نوشته اند که وقتی حضرت را برای معالجه، به خانه ی عموی مختار، سعد بن مسعود، بردند، مختار پیشنهاد کرد که امام علیه السلام را به معاویه تحویل دهند، اما با مخالفت و پرخاش عمویش روبه رو شد. .

سخن آیة الله خوئی
آیة الله خوئی (ره) ضمن رد روایت بالا، که آن را مرسله می دانند، می فرمایند: «به فرض صحت، مختار قصد آزمایش عمویش را داشته و مقصود او نجات امام علیه السلام بوده است.»
علامه سید محسن جبل عاملی نیز در رد این اتهام می گوید: «مختار قصد امتحان عمویش را داشته است و در ذیل روایت نیز آمده که من قصد جدی نداشتم، می خواستم شما را امتحان کنم.»
علامه محقق شیخ محمد باقر محمودی در پاروقی انساب الاشراف، در ذیل این مطلب نوشته اند: «مسأله تحویل امام به دشمن از طریق شیعه ثابت نشده، بکله از احادیث اهل سنت است»
آنچه در بررسی شخصیت مختار، در کلام علمای بزرگ شیعه از قدما تا متأخران به چشم می خورد در تجلیل و تمجید و تصدیق شخصیت مختار است؛ چهره های برجسته ای همچون شیخ طوسی، علامه حلی، علامه ابن نما، علامه مامقانی، علامه امینی، و آیة الله خوئی (ره) او را ستوده اند و در وثاقت و صحت عمل و درستی اعتقاد او تردید ننموده اند.
جالب این که در میان فقها، علما، محدثان و رجالیان بزرگ شیعه، تا کنون احدی از آنان در ذم و نکوهش مختار سخن نگفته و بعضی روایات و نقل های تاریخی را که در این باب بوده، یا حمل بر تقیه کرده اند و یا آن را ساخته ی دشمنان اهل بیت علیهم السلام دانسته و در سند یا متن آن خدشه نموده اند.
آیة الله خویی درباره ی مختار می نویسد، «اخبار و روایاتی که درباره ی مختار رسیده دو قسم است:
1 - اخباری که در مدح و ستایش او است؛
2 - اخباری که در مذمت و قدح او است. اما اخبار مدح، قوی و برتر است.»
سپس بیان می دارد: «در حسن حال مختار، همین بس که او با کشتن قاتلان و امام حسین علیه السلام، دل اهل بیت علیهم السلام را شاد کرد و این خود خدمتی بزرگ به ساحت مقدس خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله است که استحقاق پاداش از جانب آن بزرگواران را دارد.»
به اعتقاد ایشان، «قیام مختار به خون خواهی امام حسین علیه السلام و کشتن قاتلان حضرتش، بدون تردید مورد خشنودی خداوند و پیامبرش و ائمه ی اطهار علیهم السلام می باشد.» آن گاه پس از نقل روایتی، می فرمایند: «از ظاهر بعضی از روایات، به دست می آید که قیام مختار با اذن و اجازه ی خاص امام سجاد علیه السلام بوده است.»
ایشان در رد انتساب مختار به فرقه ی گمراه کیسانیه می فرمایند: «این اتهام توسط اهل سنت به مختار زده شده و (هذا القول جدا) و سخنی کاملا بیهوده است.» دلایلی را نیز بیان می دارند

مرحوم مامقانی، استاد بزرگ علم رجال، پس از بررسی روایات مدح و ذم درباره مختار، و توجیه روایات مدح و رد روایات ذم، می فرماید:
... خلاصه ی تمام آنچه ذکر کردیم این است که مرد (مختار) مذهبش امامی و معتقد به امامت ائمه ی معصومین علیهم السلام بوده و قیام و حکومت او با اجازه ی امام علیه السلام صورت گرفته است. گرچه وثاقت او ثابت نیست، اما او مورد مدح و ستایش است، چنان که وی را در شمار افراد «حسان» قرار می دهند. و اگر هیچ مدح و منقبتی جز طلب رحمت امام باقر علیه السلام، آن هم سه بار در یک سخن، برای او نبود، همین وی را کفایت می کرد که در زمره نیکان قرار گیرد و چه خوب گفته است مرحوم حائری: طلب رحمت یکی از علمای شیعه برای فردی اقتضا می کند که روایت او را بپذیریم، چه رسد به طلب رحمت امام علیه السلام برای فردی.
سپس علامه ی مامقانی برای تأیید سخن خود، به کلام علامه حلی (ره) و سید بن طاووس (ره) استشهاد می کند و می فرماید:
در هر صورت، ظاهر سخن علامه نیز اعتماد بر روایت مختار است؛ زیرا تمام آن را در قسمت اول کتاب خود به صورت خلاصه آورده که این خود دلیل دیگری است بر این که مختار امامی مذهب بوده، چون هر کس با کتاب خلاصه ی علامه آشنایی داشته باشد، می داند که علامه در قسمت اول کتاب خود، از غیر امامی نام نمی برد، هر چند از نظر وثاقت به حد اعلا و کمال رسیده باشد.
مرحوم مامقانی اضافه می کند:
سید بن طاووس نیز بر عمل به روایت مختار تصریح می کند. وی در کتاب تحریر طاووسی، پس از بیان اخبار مدح و ذم و جواب و رد اخبار مذمت او، به دلیل ضعف سند آن ها، چنین می فرماید: پس از بررسی، درمی یابیم که روایات مدح ترجیح دارد و بر فرض آن که روایات ذم تهمت نباشد، احتیاج به دقت نظر و تأمل دارد.

سخن علامه امینی
علامه امینی از مختار با این الفاظ یاد می کند: مرد هدایت، قیام کننده، مجاهد، قهرمان و سلحشور. سپس به عنوان سؤال می نویسد: «آیا نسبت های ناروایی که دشمنان پست، به دین و زندگی و قیام او داده اند کافی نبود؟!»
مرحوم علامه با کلماتی رسا از مختار تجلیل می کند و می فرماید: «هر که با دیده ی بصیرت و تحقیق بر تاریخ و حدیث و علم رجال بنگرد، درمی یابد که مختار از پیشگامان دین داری و هدایت و اخلاص و نهضت مقدس او تنها برای برپایی عدالت و ریشه کن کردن ملحدان و ظلم امویان بوده است، قطعا ساحت مختار از مذهب کیسانی به دور می باشد و نسبت ها وتهمت های ناجوانمردانه ای که به او داده اند، حقیقت ندارد. و بی سبب نیست که ائمه ی هدی و پیشوایان ما همانند امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام بر او رحمت فرستاده اند، به خصوص امام باقر علیه السلام که به گونه ای بسیار زیبا او را مورد ستایش قرار داده اند. همیشه خدمات او نزد اهل بیت علیهم السلام مورد تقدیر و تشکر بوده است.

سخن شریف القریشی
مورخ معاصر، باقر شریف القرشی، درباره ی شخصیت مختار می نویسد: «مختار، یکی از شخصیت های برجسته ی شیعه است، او شمشیری از شمشیرهای خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود و قلبش بیش از همه، بر مظالمی که بر اهل بیت پیامبر علیهم السلام گذشت، می تپید. وی در راه جهاد مقدس خود، سعی و کوشش فراوان داشت تا قدرت را در دست بگیرد، اما نه برای جاه طلبی و ریاست، بلکه برای خون خواهی اهل بیت پیامبر علیهم السلام و انتقام از قاتلین او.»
سپس در رد اتهاماتی که بر مختار وارد کرده اند، می فرماید: این قهرمان بزرگ با اتهاماتی ناروا مورد حمله قرار گرفته است؛ از قبیل این که وی مدعی پیامبری بود و... که قطعا ساحت مقدس او از این گونه تهمت ها پاک و منزه است. سرچشمه این اتهامات و قضاوت های ناجوانمردانه آن بود که او برای خون خواهی مظلومان کربلا قیام کرد و پایه های دولت اموی را لرزاند و حاکمیت غیرعادلانه ی اشراف عرب بر ملت های غیر عرب را درهم شکست. مختار در سیاست خود، عرب را بر عجم ترجیح نداد و مسلمانان را به یک چشم نگریست. روش سیاسی او اجرای عدالت اجتماعی در زمان حکومتش بر اساس حکومت عادلانه ی أمیرالمؤمنین علیه السلام
بود. آری، مختار در روش سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خود، از روش علی علیه السلام پیروی کرد. ایشان همچنین می نویسد: مختار از زهد و تقوای فراوانی برخوردار و به مبانی دینی سخت پای بند بود. مورخان درباره ی ایام کوتاه حکومتش گفته اند که وی بیش تر روزها را به روزه ی شکر می گذراند و این شکرانه نعتمی بود که خداوند به او عطا نموده بود که توانست انتقام خون امام حسین و اهل بیت پیامبر علیهم السلام را بگیرد و بر نابودی پلیدان و ناپاکان از صفحه ی تاریخ توفیق یابد.

سخن علامه مقرم
ایشان کتابی ارزشمند به نام «تنزیه المختار» نوشته و در آن آورده است، مختار از شجاعان و دلاوران و همواره با دشمنان اهل بیت علیهم السلام در ستیز و مبارزه بود. وی مردی عاقل و کاردان و آشنا به فنون جنگ و پیروزی بر دشمن به شمار می رفت. مختار در میدان های جنگ و حوادث، کوله باری از تجربه داشت و در کوره های آزمایش پخته شده بود. او از هواداران خاندان رسالت به حساب می آید، در زندگی خود از آنان علم و ادب و اخلاق و فضیلت آموخته بود و همواره مردم را به شیوه ی مرضیه ی آنان دعوت می کرد. مقام مختار از هر گونه تهمت منزه است. دل او سرشار از محبت و ولایت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود و روایات و سخنانی که حاکی از تهمت های ناروا به ساحت او است، همه دروغ و باطل می باشد.

دیگر نویسندگان
بزرگان بسیاری از علما در مدح و منقبت مختار سخن گفته و کتاب نوشته اند. برای رعایت اختصار، به اسامی برخی از آنان بر اساس نوشته ی علامه امینی در الغدیر، اکتفا می کنیم. اسامی علمایی که در شرح حال مختار و عظمت و پاکی او و خون خواهی امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا کتاب نوشته اند و نام کتب آن ها به شرح زیر است:
1 - ابومخنف لوط بن یحیی ازدی، اخذ الثار فی المختار؛
2 - نصر بن مزاحم ،اخبار المختار؛
3 - علی بن عبدالله مدائنی، اخبار المختار؛
4 - ابواسحاق ابراهیم ثقفی. اخبار المختار؛
5 - عبدالعزیز جلودی ؛
6 - محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق) ، کتاب فی المختار؛
7 - شیخ طوسی ، مختصر اخبار المختار؛
8 - ابویعلی محمدبن حسن طالبی، اخبار المختار؛
9 - شیخ احمد بن متوج، الثارات (قصص الثار)؛
10 - جعفر بن محمد معروف به ابن نما ، ذوب النضار (کاین کتاب به طور کامل در بحار الأنوار علامه مجلسی آمده است)؛
11 - شیخ علی بن حسن عاملی قرة العین فی شرح ثارات الحسین؛
12 - سید ابراهیم بن محمد تقی، نور الابصار فی اخذ الثار؛
13 - مولی عطاء الله هروی، روضة المجاهدین؛
14 - مولی محمد حسین ارجستانی، حمله ی مختاریه؛
15 - شیخ ابوعبدالله عبد بن محمد، قرة العین فی شرح ثار الحسین؛
16 - نواب علی کاتب هندی، نظاره ی انتقام؛
17 - حاج غلام علی بن اسماعیل هندی، مختارنامه؛
18 - علامه سید محسن جبل عاملی، اصدق الأخبار قی قصة الأخذ بالثار؛
19 - سید حسین حلیم هندی، ترجمه ی ذوب النضار (به زبان اردو)؛
20 - سید محمد حسین هندی، تحفة الاخیار فی اثبات نجاة المختار؛
21 - شیخ میرزا محمد علی اردوبادی، سبیک النضار شرح حال شیخ الثار.



دیگر علمای رجال
علمای بزرگ رجال که از مختار تمجید کرده اند نام و کتب آن ها عبارت است از:
1 - جمال الدین سید بن طاووس، تحریر طاووسی؛
2 - علامه حسن بن یوسف حلی، خلاصة الاقوال فی معرفة احوال الرجال؛
3 - علامه جعفر بن نما، ذوب النضار؛
4 - حسین بن علی بن داود حلی، رجال؛
5 - احمد بن محمد معروف به محقق اردبیلی، حدیقة الشیعه؛
6 - قاضی سید نورالدین شوشتری، مجالس أمیرالمؤمنین؛
7 - شیخ ابوعلی حمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال؛
8 - علامه شیخ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال؛
9 - شیخ عباس قمی، منتهی الامال؛
10 - آیة الله سید ابوالقاسم خوئی، معجم الرجال الحدیث؛
11 - میرزا محمد استرآبادی، (حاشیه بر) منهج المقال؛
12 - سید مصطفی تفرشی، نقد الرجال؛
13 - حاج ابراهیم خوئی، ملخص المقال؛
14 - سید یوسف بن محمد، جامع الاحوال؛
15 - سید حسین بن رضا حسینی بروجردی، زبدة المقال فی علم الرجال؛
16 - حاج مولی علی تبریزی، بهجه الامال؛
17 - حاج میرزا حبیب الله خوئی، منهاج البلاغة
و...

گردرخانه کس است،یک حرف بس است.یاعلی


ادامه پاسخ ها و نقدها (بخش نظرات این مطلب)
یک بار دیگر نویسنده مطلب، جناب حسنک، پاسخ داده که:
سلام
نمی دانم اصلاً شما عرایض بنده را می خوانید یا نه
اگر به عنوان مطلبی که نوشته ام نگاه کنید، می بینید که اون بالا نوشته شده: «اصل حرف این است: مختار تسلیم شد یا نشد»

واقعاً فکر می کنید چرا این جمله به عنوان تیتر انتخاب شده؟!
هیچ فکری نمی کنید؟!
پس لطف کنید فقط به همین سؤال جواب بدهید

و الاحقر جواب داده که:
باسمه تعالی
گرچه قبلاجواب آن داده شده بود....
جناب مختارعلیه الرحمه مفتخربه "القاء مقام" کیس بودن ازجانب حضرت امیرسلام الله علیه بود(این کلام بسیارنزداهل حکمت ودرایه اهمیت داردگرچه غیرآن هاشایدمتوجه این امرنشوند)این که کسی ازجانب حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه به چنین صفتی مفتخرشودوباتوجه به این که کیس بودن ازصفلت مومنین خاصه است واین که درمقابل آن،حضرت،معاویه ی ملعون رابه مکاربودن توصیف می کندواین که بزرگانی ازامامیه که قبلانام آن هاوآثارشان آورده شد،هیچ کدام به این فعل مختارعلیه الرحمه معترض نشده اندوبلکه بررفتارایشان مهرتاییدی هم زده اندو...همه وهمه نشان دهنده ی صحت فعل مختاراست.ودرروایات ماهم هیچ وقت درذم فعل این بزرگوارچیزی نیامده است.شمامیگوییدمختارخودش تسلیم شدوبااین کارخودش علت غایب بودن خودرابه هنگام حادثه عاشورافراهم آورد!!!!!!!شمامثل این که تاریخ راهم نخوانده اید؟درنقل آمده است که وقتی مختارعلیه الرحمه باعده ای به باب الفیل رسید،سپاه عظیم عمرو رادیدوازطرفی متوجه شدکه همه تحت رایت ابن زیادملعون درآمده اندوخبرشهادت جناب مسلم وهانی هم به مختاررسیده بودواگرمی جنگیدقطعاکشته می شدوبازهم به کاروان سیدالشهداسلام الله علیه نمیرسید.شمابیان کردیدکه ابن زیادملعون خیلی لطف کردکه اورانکشت!!!!درنقل است که مختاربعدازپیمانی که ازعمروگرفت مبنی برآنکه زنده بماند،به ظاهرتسلیم شدوهمین گونه هم شد.
(حال بدون درنظرگرفتن مطالبی که بعدامی آید،درجایی که کشته شدنش هیچ سودی نداردوازطرفی هم حضرت حسین سلام الله علیه عازم کوفه می باشند،بایدچه می کرد؟خودرابه کشتن می داد؟ویاباتوجه به این که به لقفارفته بودومی توانستت ادعاکندکه جناب مسلم علیه السلام راقصدیاری نداشته است ،جان سالم بدرمی بردوبه کاروان ملحق می شدوازامام خوددفاع می کرد؟)
درضمن اوبارهامتوجه شده بودکه ماموربه تکلیفی است
درنقل است که روزی مردعربی آمد نزدمختاروبه اوگفت:من نامه ی سربه مهری ازعلی بن ابی طالب سلام الله علیه دارم که آن رابه تونوشته،مختارمهرازنامه برداشت دیدبعدازبسمله اورابشارت به فتح وظفرداده است....(فرسان الهیجاء-ص904)
علامه مامقانی،این بزرگ مردرجال نقلی رامی آوردکه:چندمرتبه خواستند جناب مختارعلیه الرحمه رابه قتل برسانندومختارمی فرمودکه شماقادربرقتل من نیستید،واگرمرابکشیدخدامرازنده خواهدکردتااین که زیاده ازهشتادهزارنفرازشمارابه قتل برسانم واین نقل چنان که مرحوم مامقانی می فرمایددلالت برقوت ایمان مختارمی کند(تنقیح المقال،ج3،ص206).وروایات دیگری که ازنقل آن صرف نظرمی کنم.برادرمن همان ظورکه قبلاعرض کردم اوخودراماموربه امربزرگی می دیدفتامل.
ازخدای متعال عاجرانه طلب می کنیم که مارابامعارف حقه آشناگرداند.والحمدلله

و باز حسنک درخواست کرده که:
سلام
فکر کنم خدا بخواد کم کم داریم وارد بحث می شویم!
پیش از اینکه من بخواهم جوابی بدهم، یه لطفی می کنید؟
لطفاً در حدّ یک پاراگراف توضیح بدهید که من چه می گویم و کلّیّت حرف من چیست. منظورم این است که روشن شود که ما داریم درباره ی چی بحث می کنیم: درباره ی کلّیّت حرف من یا درباره ی حواشی آن؟

و الاحقر پاسخ داده که:

سلام
«اصل حرف این است: مختار تسلیم شد یا نشد»
این کلام شما



و ماجرا فعلا در همین جا پایان یافته است

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان