منو سایت
تاريخ:هفتم اسفند 1390 ساعت 09:04   |   کد : 444
يادداشت
توسعه يعني أحکَمَهُ، يعني انباشت دقت در جزييات +نقدها
یادداشت منتشر شده در پایگاه همکاری های شیعی. شفقنا
متن یادداشت منتشر شده در سایت شفقنا را از اینجا بخوانید
تكميلي: همچنین این مطلب در سایت الف نیز بازنشر شده است. برای مشاهده نقدهاي مربوط به اين مطلب، اينجا را ببينيد.

توسعه یعنی أحکَمَهُ، یعنی انباشت دقت در جزییات

می توان تعاریف گوناگونی در باره توسعه ارائه کرد، و نیز در نظریه های متعددی در باره توسعه موجود است. یکی از پرسش های همیشگی جامعه شناسی در فهم چرایی و چگونگی توسعه شتابان در مغرب زمین (و فقدان آن در سایر مناطق جهان) بوده است و بر همین سیاق، مساله اساسی جامعه شناسی تاریخی ایران، علل عدم دستیابی به توسعه بوده است.

در دو سه سده اخیر مساله توسعه و «ترقی» وجهه همت جامعه ایرانی بوده، ولی با منطق «زود و زور» تلاش کرده اند که آن را به سرعت به دست بیاورند و از «منطق میانبر» استفاده کنند، راهی که به سرعت بشود این مسیر طولانی را به سرعت طی کرد. به همین دلیل هم هست که جامعه ایرانی از راه حل های «کاملا متفاوت» بیشتر استقبال می کند. حسن میانبر آن است که «اگر» پیدا شود، به سرعت همه چیز حل می شود، ولی «بر اگر نتوان نشست» و از آنهمه راه ممکن، یکی میانبر است و مابقی کژراهه، و یک ملت چقدر باید فرصت و ثروت داشته باشد که اینهمه راه را آزمون کند، تا شاید یکی از آنها میانبر باشد (و این است که یکی از مشکلات داشتن نفت است).

شاید یکی از علل عدم دستیابی به توسعه را بتوان در نحوه توجه ایران به غرب و تمایز این نوع توجه با دیگر کشورها دانست. در دوره ناصرالدین شاه، در زمانی که همه می خواستند راهی برای توسعه ایران پیدا کنند، انواع نظریات در «کتابچه غیبی» ملکم خان و «یک کلمه» مستشار الدوله ارائه می شد و میرزا حسین خان سپهسالار به عنوان مجری اصلی این نوع نظریه ها، تلاش داشت تا شاه را به فرنگ ببرد، شاید شاه با دیدن تلاش های فرنگیان به خود بیاید و خود بانی اصلاحات شود. ناصرالدین شاه سه سفر طولانی چندین ماهه به فرنگ داشت، ولی بیشتر از روزهای فرنگ، به شب های آن علاقه مند شد و این سفرهای تفریحی-رسمی کاری از پیش نبرد. خود نیز متوجه این نکته شده بود و مترصد بود که در سفر بعدی برای آموزش به فرنگ برود (اگر باله و اپرا می گذاشت). اما پتر کبیر (1672-1725) اولین امپراتور روسیه مسیر متفاوتی را دنبال کرد. پتر، براي نوسازي همهLجانبة كشورش، در 1697 همراه هيئتی بلندپايه براي ديدار پيشرفتLهاي اروپا، ابتدا وارد آلمان شد و سپس به هلند رفت. در هلند مدتي در كارخانة كشتيLسازي به صورت ناشناس كار ميLكرد، بعد از هلند، چهار ماه در انگليس اقامت كرد و به صورت كارگر ساده در يك كارخانۀ كشتيLسازي با طرز ساخت كشتي آشنا شد. در همين موقع هيئتLهاي روسي در آلمان، هلند، انگليس مشغول استخدام مهندس و تكنيسين و خريد اسلحه و استخدام كارشناس نظامي بودند. (ایران و روسیه در عصر صفوی، علی بیگدلی، 1387)

تجربه پتر تجربه ای بود برآمده از «زندگی» در غرب نه «بازدید» از غرب. و این همان چیزی که بود که ناصرالدین شاه نداشت. شاهنشاه ایران، حاضر نبود از بلندای تخت سلطنت به زیر بیاید و آنچه در غرب رخ داده را لمس کند و می خواست تا دستور بدهد که ایران نیز مشابه غرب شود. ماشین چاپ دید و سفارش داد، و از نظم قزاق های روسی خوشش آمد و همان را هم «سفارش» داد. ولی نشد. مشروطه خواهان نیز قانون اساسی بلژیک را به فارسی ترجمه کردند (البته نه ترجمه تحت الفظی، معنا را منتقل کردند)، ولی نشد. چون قرار نیست با copy و Paste کردن، به جایی رسید. کارگری پتر کبیر به او جزییاتی را نشان داد که شاه در سفر رسمی و تشریفاتی به فرنگ هرگز نمی توانست آن جزییات را دریابد.

آنچه غرب را به این موقعیت در جهان رسانده، انباشت جزییات است، در هر چیز. اصلی در بازاریابی است که می گوید تمام نکات مثبت محصول را برای مشتری نگو، بگذار مشتری خود برخی از ویژگی های آن را کشف کند، در آن صورت، هم بیشتر جذب می شود و هم رضایت بیشتری خواهد داشت، چون احتمال می دهد که این محصول هنوز هم ویژگی های مثبتی دارد که من نفهمیده ام، و سازنده نیز نگفته است. بسیاری از محصولات و ساخته های دنیای جدید در مغرب زمین (از یک موضوع علمی یا محوطه درخت در پیاده روی کنار خیابان)، از همین رویه پیروی می کنند. وقتی بررسی می کنی، می بینی که روی همه جزییات آن کار شده است، و به تدریج کامل شده، و این رویه چندین سده دنبال شده است و اکنون تمدن غرب حامل انباشت عظیمی از دقت و اتقان در جزییات در همه چیز است.

برای جامعه ای که هر چه بلندپروازتر، بهتر؛ بهتر است که از بلندا به زیر بیاید و اندکی نیز به آنچه در کنارش می گذرد، بنگرد. به قول سعدی: تو در اوج فلك چه داني چيست/ كه نداني كه در سراي تو كيست. کلان بیندشید ولی خُرد عمل کند.

برای فهم این مساله، نیازی نیست که دوباره یک نظریه تازه ترجمه شده یا کشف شده غربی را گرفت، و «طرحی» نو در انداخت، هر چند توجه به آنهم ضروری است. ولی برای شروع، می توان آنقدر از تجربه تاریخی ایران گفت که کفایت کند.

شیخ ابوسعید ابوالخیر برای وعظ به مجلسی پا نهاد. ازدحام مریدان و علاقمندان، جایی برای دیگر مشتاقان سخن شیخ باقی نگذاشته بود. یکی از مریدان ندا در داد که خدا رحمت کند هر که را برخیزد و قدمی پیش نهد تا جا برای دیگران باز شود. شیخ از فراز منبر به زیر آمد و عزم خروج کرد. مریدان با تعجب به پرسش نشستند که چه شد؟ آنگاهشیخ فرمود، هر آنچه را می خواستم بگویم، این مرد گفت: «خدا رحمت کند هر که را برخیزد و گامی فراپیش نهد». و داستان بهرام گور و آن دخترک گاو بر دوش که اکنون از کتاب های درسی حذف شده است که «کار نیکو کردن از پر کردن است».

پیدا کردن راه دشوار نیست، انجام دادن آن است که دشوار است. و به تعبیر داستایوسکی، برای برخی جان دادن در راه وطن آسان تر است که چند سال زحمت کشیدن برای آن. معماری عظیم و بنای آسمان­سای سهل­الوصول تر است تا کاشی کاری یک گنبد مسجد. آن یکی با پول و تبلغیات به سرعت ایجاد می شود و این محصول کار قوام الدین شیرازی است در صحن مسجد گوهرشاد در ششصد سال پیش، که هنوز ما از ساخت مشابه آن عاجزیم، و رنگ کاشی های جدید بعد از چند سال عوض می شود و «افسوس که این مزرعه را آب گرفته» و «آنچه آن پیر فرو هشت جوانان خوردند/ گله را گرگ ندزدید، شبانان خوردند. بس که خمیازه گران گشت وضو باطل شد/ جاده هم از نفس خسته ما منزل شد».

این است که هنوز بیشتر می توان به امیرکبیر اتکا کرد تا سپهسالار، چون امیر بر آن میراث کهن و خِرد ایرانی تکیه داشت و دیگری بر دانشی که بومی نشده بود و درونی نشده بود.

و چقدر ما در ادبیات دینی خود بر این مساله تاکید داریم و از آن غافلیم. در داستان ذوالقرنین (سوره کهف، 93-97) بر جزییات ساخت سد تاکید شده است: «آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا»

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: پـيـامـبر خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) پايين رفت تا سعد بن معاذ را در لحد گذارد و روى آن خشت بچيند و مرتب مـى فـرمـود: «سنگ بده، گل بده» و با آنها درز خشتها را پر مى كرد. وقتى كار تمام شد و روى لحد خـاك ريـخت و قبر را هموار كرد، فرمود: «اني لاعلم انّه سيُبلي و يَصِلُ اليه البلاءُ، و لكنَّ الله يحبُّ عبداً اذا عمِلَ عملاً أحكمهُ» «من مى دانم كه بزودى قبر اين فرسوده و خراب مى شود, اما خداوند دوست دارد بنده اى را كه چون كارى انجام دهد، آنرا نیکو انجام دهد». (میزان الحکمه ج 9 ص 4076) و در روايتي شبيه به اين، رسول اکرم(ص) می فرماید: «إِنَّ اللهَ تَعَالَی یُحِبُّ إِذَا عَمِلَ أحَدُکُم عَمَلاً اَنْ یُتِقنَهُ» «خداوند تعالی دوست دارد که هر گاه فردی از شما کاری کند آن را محکم و بی عیب انجام دهد.». (نهج الفصاحهO، 746)

پس از جنگ بدر نیز، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد شهدای مسلمان را در قبر می گذاشتند و فرمود: «قبرها را در یک ردیف قرار دهید و دقت کنید که ظاهر قبرها خوب و زیبا باشد»، یکی از مسلمانان گفت : ای رسول خدا(ص)! اگر ظاهر قبرها خوب و زیبا نباشد، تصور می کنید که شهیدان را ناراحت کند؟ پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: «آنها را ناراحت نمی کند، زندگان را ناراحت و اندوهگین می کند، زیرا مشاهده یک قبر زشت و ناموزون ، یکی از مناظر غم انگیز است.») پيامبر اكرم (صلي الله و عليه و آله و سلم) مي فرمايد: «یا ایها الناس اقیموا صفوفکم و امسحوابمناکبکمO، لئلا یکون فیکم خلل و لاتخالفوا فیخالف الله بین قلوبکم الا و انی أراکم من خلف» «ای مردم صفهای (نماز جماعت )را منظم و مساوی کنید و دوش به دوش بایستید، تا فاصله و جدایی میان شما نیفتد ونامرتب نباشید که خداوند دلهای شما را از یکدیگر دور گرداند و بدانید که من شمارا از پشت سر می بینم که چگونه نظم را در صفهایجماعت برقرار می کنید. » (ثواب الاعمال ، ص 520؛ به نقل از محمدي اشتهاردي)

نگاهی به کتاب سنن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) تالیف علامه طباطبایی نشان می دهد که آن حضرت تا چه اندازه در جزییات اعمال خود دقت داشتند، در هر چیزی، در آداب نشست و برخاست و راه رفتن، در نوه نگاه کردن به دیگران، در نامگذاری وسایل و حیوانات و اسلحه خود، در نوع پوشش خود، در آداب غذا خوردن و... حتي ستونLهای مسجد کوچک مدینه (مسجد النبي)O نيز هر یک معرف کاری بود. از جمله آن­ها ستون تهجد که جایگاهی ویژه برای عبادت شبانه پیامبر (ص) داشت و ستون وفود از ستونLهای دیگر بود که جایگاهی ویژه برای ملاقات پیامبر L(ص) با هیاتLهای نمایندگی بود.

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان