منو سایت
تاريخ:بيستم و پنجم تير 1390 ساعت 18:05   |   کد : 419
همايش
فهم ناقص (مغشوش/رويايي/خصمانه) انديشمندان ايراني پيشامشروطه از مدرنيته
خلاصه مقاله ارائه شده به همایش منطقه ای «تفکر اجتماعی و جامعه شناسی در خاورمیانه معاصر»

فهم ناقص (مغشوش/رویایی/خصمانه) اندیشمندان ایرانی پیشامشروطه از مدرنیته

خلاصه مقاله ارائه شده به همایش منطقه ای «تفکر اجتماعی و جامعه شناسی در خاورمیانه معاصر»

انجمن جامعه شناسی ایران. تهران. 7-8 خرداد 1390

هر چند اولین تجارب ایرانیان از غرب، فهمی مسیحی بوده که متاثر از سهلگرایی و بی توجهی دینی مغولان و تلاش های غربیان در تاثیرگذاری بر مغولان بوده است، اما فهم از غرب به عنوان یک رقیب یا یک خطر در دوره قاجار آغاز گشت. اولین حضور غربیان در ایران در این دوره، تلاش های میسیونرهای مسیحی بود که با مرگ هنری مارتین و واکنش های شدید جامعه ایران به فعالیت های تبشیری، کنار گذاشته شد، اما این سوء ظن همواره در ذهن ایرانیان ماند. و تجربه بعدی نیز، که رویارویی با رویه استعماری غرب بود در جریان جنگ های ایران و روس و دسیسه های غربیان در ایران، مزید بر این سوء ظن شد. پس از تلاش جدی برای دستیابی به تمدن غربی در ایران، با پایمردی عباس میرزا آغاز شد، که با ناکامی اصلاحات حکومتی در دوره ناصری، به سمت اندیشه های انقلابی گرایش پیدا کرد.

اما آنچه مساله یا مشکله ایرانیان را در فهم غرب شکل داد، این بود که بر خلاف عثمانی، امکان تجربه مستقیم غرب در ایران وجود نداشت و لذا اندیشمندان ایرانی برای فهم غرب دست به دامان واسطه هایی شدند که ترجمان اندیشه غربی در ایران شدند. اما تقریبا در سرتاسر دوره قاجار (تا انقلاب مشروطه) هیچ فهم دقیقی از آنچه ما امروز مبانی مدرنیته می نامیم، در ایران موجود نبود، جز ترجمه رساله دکارت که به آن هم توجه چندانی نشد.

آنچه در غرب رمان بود در ایران تاریخ شناخته شد و عکس های بریتانیکا بود که «خوانده» می شد، و بیش از سی سال در عهد ناصری، «روزنامه» قرائت می شد. واسطه های انتقال اندیشه غربی به ایران هم بیش از آنکه اندیشمند باشند، کارگزاران سیاسی بودند و سفیر و صدراعظم و سرهنگ ارتش روسیه تزاری و تاجر بودند و بخش های قابل ترجمه یا جالب مدرنیته را به ایرانیان منتقل کردند. این شد که هرگز غرب بما هو غرب در ایران دیده نشد. برخی شیفته وار، فقط ظاهر تکنولوژیک آن را دیدند، برخی هم پرخاشجویانه فقط رویه استعماری غرب را دیدند، و برخی دیگر که احساس می کردند تعارضاتی بین مدرنیته و جامعه ایرانی وجود دارد، اصرار داشتند که «ملاحظه فناتیک» جامعه ایران را بکنند و تا حد ممکن تعارضات را بپوشانند. لذا پیش از انقلاب مشروطه، فهمی مغشوش، ناقص، تحریف شده و حتی رویایی از غرب در ایران شکل گرفت که اشتیاق مردمان به تجدد را افزون کرد و همه به دنبال «کنستیسیون» بودند بدون آنکه معنای آن را بدانند. و مشروطه که پیروز شد و ماه عسل انقلابیون پایان گرفت، مشخص شد که «سرکه ریخته بودند و شراب شده بود». این فهم ناقص، و آن سوء ظن قبلی در کنار پنهانکاری برخی اندیشمندان ایرانی در پوشاندن نقاط تعارض، باعث شد تا مشروطه در مبانی خود شکست بخورد.

این مقاله بنا دارد تا بر اساس رویه طرح شده در این متن، فهم ناقص (مغشوش، رویایی یا خصمانه) اندیشه گران ایرانی از غرب در دروه پیشامشروطه را بر اساس رساله ها و سخنان آنها تبیین کند.

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان