منو سایت
تاريخ:ششم آذر 1389 ساعت 17:07   |   کد : 388
يادداشت
مختار عبرت بود نه آرمان
نقدی بر نمایش عبث رسانه ای مختار + بازتاب ها (تکمیل شده)

جوادی یگانه، محمدرضا (138) »مختار عبرت بود نه آرمان: نقدی بر نمایش عبث رسانه ای مختار» .پنجره. شماره 70. 6 آذر 1389. صص 21-22.

بعدالتحریر: متن یادداشت در هفته نامه پنجره را در اینجا بخوانید. برخی نظرات متفاوت در باره این یادداشت در سایت جهان نیوز را هم در اینجا بخوانید. (همانطور که محمدآقاسی گفته اند عنوان دوم یعنی نمایش عبث رسانه ای از سایت مجله پنجره برداشته شده است. و البته دو کلمه حکومت نیز در مجله پنجره از باب مصلحت حذف شده است، که در متن آنها را قرمز کرده ام. حذف این دو کلمه باعث شده تا بعد انتقادی این مطلب نسبت به صدا و سیما بیشتر شود.) برای اطلاعات بیشتر در باره سریال مختارنامه و نقدهای وارد به آن (البته بیشتر نقدهای مثبت) به سایت سریال مختارنامه (اینجا)مراجعه کنید. یک نقد از آقای عیسی عبدی در سایت تابناک را هم در اینجا ببینید. همچنین گروه دین و اندیشه سایت تبیان هم خلاصه ای از این مطلب با عنوان لحظه شکست مختارنامه ارائه کرده (اینجا) که با نقدهای گوناگون (و اکثرا منفی) همراه بوده است. یک مجموعه دیگر از نقدها را هم در اینجا بخوانید.

مختار عبرت بود نه آرمان

نقدی بر نمایش عبث رسانه ای مختار

تواریخ معتبر حادثه عاشورا (تاریخ یعقوبی، تاریخ طبری، انساب الاشراف، الفتوح، ارشاد؛ به نقل از دانشنامه امام حسین، و طرح و تحقیق فیلمنامه امام حسین (ع)) در بیان سکوت و تسلیم مختار می نویسند: مختار در هنگام قیام مسلم در لفقا -زمین کشاوزی مختار- بود و بعد از شنیدن خبر قیام، خود را با سرعت به کوفه رساند. چون نتوانست در مقابل نگهبانان شهر مقاومت کند، عقب کشید و به نمایندگان قبایل گفت که ورود شما به کوفه صلاح نیست، برگردید... خود تنها به منزل رفت، لباس جنگ از تن بیرون کرد و با لباس عادی به سوی دار الاماره رفت. در میدان دار الاماره چادر سرخ رنگ عمرو بن حریث بود که پرچمی بالای آن در اهتزاز بود و می گفتند: «امیر دستور داده هر کسی امروز زیر این چادر وارد شود، در امان است»... مختار همراه عبدالرحمن و زائده به چادر عمرو بن حریث رفت و با شفاعت عمرو فردای روز شهادت مسلم، به بار عام ابن زیاد رفت. ابن زیاد که کسانی را برای دستگیری مختار فرستاده بود، با دیدن او برآشفت و فریاد زد: «تو همانی که برای پسر عقیل به جمع آوری نیرو پرداختی؟» مختار پاسخ داد: «چنین نکردم. من دیشب را هم در زیر پرچم عمرو پناه داشتم و شب را تا صبح نزد او گذراندم. (لم افعل، و لکنی اقبلت و نزلت تحت رایه عمرو بن حریت، و بتّ معه و اصبحت)» (تاریخ الطبری، ج 5، ص 596) ... ابن زیاد با چوب دستی خود به صورت مختار زد که بر اثر آن پلک وی وارونه شد و خون از صورتش جاری شد. عمرو که قول داده بود تا مختار را شفاعت کند، از جایش برخاست و شهادت داد که او راست می گوید و دیشب (شب بعد از شهادت مسلم) در پناه ما بود. ابن زیاد گفت: اگر شهادت عمرو و شفاعت او نبود، گردنت را می زدم ... و دستور داد او را به زندان ببرند. مختار تا پس از شهادت امام حسین (ع) در زندان بود. آنگاه مختار از زائده بن قدامه خواست تا نزد شوهر خواهرش، عبدالله بن عمر برود و از او بخواهد نامه ای برای یزید بنویسد تا او را آزاد کند. ابن عمر نیز برای برادر همسرش، مختار وساطت کرد و وی از زندان آزاد شد. (همزمان با آزادی مختار، میثم تمار به دار کشیده شد).

این مطلب در کتاب «شمشیر سرخ، ایده سبز: بررسی شخصیت و انقلاب خونین مختار ثقفی» (نوشته نعمت الله صادقی و سید محمد حضرت موسوی) که در سال 1382 توسط مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما منتشر شده (و احتمالا یکی از متون اصلی تحقیقی نگارش فیلمنامه مختار بوده است) نیز آمده است و چندان اختلافی در آن نیست.

***

تمام داستان مختار ثقفی، در قسمت پخش شده هفته گذشته (با زندانی شدن مختار، که شرح تاریخی آن در بالا آمد) تمام شد. مختار آنگاه که باید سخن می گفت و قیام می کرد (که قطعا شهید می شد)، نگفت و نکرد. و پس از آنکه امام -جلوی چشم کوفیان و با مشارکت ناخواسته آنان- کشته شد، دیگر خون تمام عالم را هم که بریزی، توفیری ندارد، و این است که منتقم خون حسین، مهدی است نه مختار، و مختار فقط کشنده قاتلان آن حضرت است. کما اینکه شیعه پس از حسین، چهارده قرن است که به خود تشر می زند:

بی درد مردم، ما خدا، بیدرد مردم

نامرد مردم، ما خدا، نامرد مردم

از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم

زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم

از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند

دست علمدار خدا را قطع کردند

نوباوگان مصطفی را سر بریدند

مرغان بستان خدا را سر بریدند

در برگ ریز باغ زهرا برگ کردیم

زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم

چون بیوگان ننگ سلامت ماند بر ما

تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما

در جمعی که این قسمت سریال مختار را می دیدیم، یکی دو جوان هیئتی بودند که حق را به مختار دادند، و اینکه مختار عمل درستی داشت که سکوت کرد و تسلیم شد تا در آینده کینه را بپراکند. این نوع استدلال مختار و رفتار وی، در زمانی است که حسین خود به خیمه زهیر بن قین می رود و دعوت می کند عبیدالله بن حر جعفی را که با ما بیا. و وقتی عبیدالله بجای جانش، اسبش را تقدیم می کند، حسین (جان عالمی به فدایش) می گوید که ما خواستار خون توایم، نه اسب و اموالت. مختار نفهمید (که یا نخواست که بفهمد) که آنچه اسلام را زنده نگاه می دارد خون شهدای کربلاست (نه کینه و انتقام)، و خون است که تا ابد جاری است.

مختار به امید انتقام گیری بعدی، یا به هر دلیل دیگری (از جمله قدرت طلبی)، در لحظه ای که باید می ایستاد، تسلیم شد. و این همان تفاوت «لحظه» مختار و «لحظه» هانی است. مختار سکوت کرد و سریال در مقابل سکوت او هیچ موضعی نگرفت و این باعث می شود که مخاطب حق را به مختار بدهد، یا لااقل او را سرزنش نکند، و از او و سکوت او بیزار نشود (و این امر به معنای شکست سریال است).

در حالیکه در حادثه کربلا، هر کس با حسین (ع) نبود، رستگار نشد. این مطلب حتی با احتیاط در باره شخصیتی چون محمد بن حنفیه و عبدالله ابن عباس هم صادق است. از حمزه بن حمران نقل شده که در محضر امام صادق (ع)، درباره قیام امام حسین (ع) و عدم همراهی محمد بن حنفیه سخن گفتیم .امام صادق (ع) فرمود: «یا حمزه، انی ساخبرک بحدیث لاتسال عنه بعد مجلسک هذا. ان الحسین (ع) لما فصل متوجها، دعا بقرطاس و کتب: «بسم الله الرحمن الرحیم. من الحسین بن علی بن ابی طالب الی بنی هاشم، اما بعد، فان من لحق بی منکم استشهد، و من تخلف لم یبلغ مبلغ الفتح والسلام»». (ای حمزه. من تو را از حدیثی آگاه خواهم کرد که بعد از این جلسه، دیگراز آن پرسش نکنی. حسین (ع) وقتی عازم حرکت شد، کاغذی خواست و در آن نوشت :بسم الله الرحمن الرحیم. از حسین بن علی بن ابی طالب به بنی هاشم، اما بعد، هر کس از شماها به من ملحق شود به شهادت می رسد ، و هر کس بازماند به جایگاه فتح و پیروزی نخواهد رسید. والسلام.)

عظمت حادثه کربلا و هنر اباعبدالله (ع) در آن است که آنچنان حادثه را دو قطبی کرد که هیچ کس در میانه نماند، یا بر حق بود یا بر باطل. و مختار در صف حق نبود. و سریال نتوانست که این تردید را نشان دهد، تردیدی که منجر به سقوط شد.

و سریال شاید نشان از ناخودآگاه شیعه دارد که همواره پرهیز می کند از پرداختن به سکوت کوفیان، و دستی که در خون اباعبدالله داشتند. و اینهمه تاکید بر شهدا و نپرداختن به مردود شدگان شیعی (چون سلیمان ابن صرد و مختار) شاید گریز از این واقعیت باشد که ما بیشتر شبیه کوفیانیم، تا اصحاب امام حسین. و همه قوت این سریال می توانست در این باشد که نشان دهد «وقتی که در لحظه تصمیم نمی گیری، هر چه هم که بعد از آن شمشیر بزنی و جانفشانی کنی، دیگر دیر شده است». و مختار قهرمانی است که دیر رسیده است و آنکه دیر می رسد، شجاعت او به هیچ کار نمی آید و همه عالم نیز خونبهای خون مقدس حسین نیست.

نمایش تاریخ در تلویزیون به چه دردی می خورد، اگر نشود هسته مرکزی عاشورا را نشان داد. هسته مرکزی قیام کربلا، شخصیت حسین (ع) است که تلویزیون نمی تواند به آن بپردازد. و جلوه دیگر آن، خباثت امویان است و سکوت کوفیان. و وقتی سریال به سرعت از لحظه لغزش مختار می گذرد، یعنی که تلویزیون نیز به فرار مختار از این لحظه، کمک می کند و لابد بعدا سعی دارد تا بر انتقام گیری مختار از قاتلان حسین پس از عاشورا تاکید کند و از این طریق از مختار یک قهرمان بسازد، و این گریز دیگری است از اصل ماجرا. تمام زندگی مختار همان لحظه ای بود که در مقابل ابن زیاد سکوت کرد و جان خود را خرید. مانند دیگرانی که می توانستند در حادثه کربلا حضور داشته باشند ولی لغزیدند و همه عمر پشیمانی آن لحظه را داشتند.

این «لحظه» مختار باید به صد هزار زبان بیان می شد، تا شرمساری بعدی او درست در بیاید (یا بیزاری از سکوت مختار و همراهی اش با ابن زیاد و عبدالله ابن عمر) و کم وزن بودن انتقام گیری اش در مقایسه با پا پس کشیدنش از همراهی با امام حسین (ع). اما این لحظه در سریال در نیامده است. یعنی به سرعت گذر کرد و حتی کسی (مثلا کیان، قهرمان ایرانی)، به عنوان وجدان جمع و سریال، مختار را سرزنش نکرد و مختار خود دچار تردید نشد، بلکه با استواری سخن گفت و نظری داد که بر ابهام ها افزود، تا ما نتوانیم با قاطعیت مختار را سرزنش کنیم. و این نقص در بنیان سریالی است که بناست چند ده قسمت دیگر از مختار را نشان دهد که انتقام خون حسین (ع) را با کشتار قاتلان آن حضرت می گیرد. ولی در اندیشه شیعی، این همه تلاش به یکی از آن سی سرباز حسین نمی رسد که شب عاشورا از لشگر کوفه به لشگر حسین آمدند.

***

وقتی نمی توان دغدغه های یک شخصیت را نشان داد و وقتی که نتیجه سریال بجای عبرت، می شود قهرمان سازی، چه سود از اینهمه نمایش و هزینه.

آنهم در زمانی که بزرگترین حماسه جمعی ایرانیان (آیین عاشورا)، سالانه با موفقیت، و بدون هر گونه دخالت حکومت برگزار می شود. و تقلای رسانه و حکومت برای همپایی با این حماسه جمعی پیشاپیش محکوم به شکست است. نگاه کنید به این روزها که اندک اندک خیمه های عزا برپا می شود، و هیچ هیئتی نیست که شب اول محرم، سخنران نداشته باشد یا در مداح یا در سیستم پذیرایی و مداحی و صوتی آن نقصی باشد، و مقایسه کنید با نحوه ساخت سریال های مناسبتی سیما، که هنوز هم لحظه آخر می رسد.

و اصولا چه نیازی است به ساخت سریال در باره مختار. اینهمه موضوع هست که در باره آن هیچ نمی دانیم، سلمان هست و تاریخ قرون اولیه هست و تاریخ شکست های دو سده اخیر و پیروزی درخشان امام خمینی و... و رسانه دست روی چیزی گذاشته که هیچ نمی تواند بگوید، جز برخی اطلاعات اضافی که تاثیری در اصل ماجرا ندارند. چون اصل ماجرا تلویزیونی نیست. و حتی مداحان برجسته نیز «فاش» روضه نمی خوانند.

و باز هم آفرین به فهم سنت مذهبی ایران که هرگز مختار را برجسته نکرده و او را در صف اصحاب و اهل بیت حسین قرار نداده است.

مقاتل از مرگ معاویه آغاز می شود و با بازگشت اسرا به کوفه تمام می شود. در این مقاتل، تنها کسانی در حماسه عاشورا نقش دارند، که در «این فاصله» سخن گفته اند و جنگیده اند، و این شامل کسانی هم هست که پس از عاشورا به شهادت رسیده اند، مانند عبدالله بن عفیف ازدی، و فرستاده قیصر روم در دربار یزید. و اینهاست که شیعه سالانه از آنها یاد می کند. و اصل حرکت مختار برای «بعد» از این دوره است، و دوره مختار فقط بخشی از «تاریخ» است، نه «حماسه عاشورا» و چقدر میان این دو تفاوت زیاد است. و چه اهمیتی دارد تاریخ، وقتی که شیعه، حماسه عاشورا را به زیبایی می کند. مختار شهید نیست، کشته شده است.

مختار پس از این قسمت تمام شده است. به دنبال اتفاق تازه ای در زندگی مختار نگردید. از او عبرت بگیرید، او یک قهرمان نیست. می توانست «شهید» باشد، ولی در لحظه، پا پس کشید و ترسید.

آدرس ايميل شما:  
آدرس ايميل دريافت کنندگان  
 


 
 
راحله
 
تاريخ: هفتم آذر 1389 ساعت 06:21
پاسخ
0
0
  توضيحات: من شناخت چنداني از مختار نداشتم و تنها چيزي كه مي دانستم اين بود او او به خونخواهي حسين قيام كردآنهم به همين صورت كلي و نه با جرئيات. با ديدن سريال مختار اتفاقا چيزي كه به چشمم آمد ترديدهايش در تصميم گيري بود كه بر خلاف شجاعتش در شمشير زني به شدت بزدلانه بود و توجيهات مبتذلي كه براي عدم همراهيش با اهل بيت ارائه مي كرد.در همين قسمت اخير زماني كه ميثم زندانيان را تحريك كرد مختار آنقدر بزدل بود كه نگذاشت در سلولش را باز كنند چون نتيجه از نظر او شكست بود. بنابراين براي اغلب بينندگان كه با تاريخ آشنا نيستند سريال چندان هم بد نيست ضمن اينكه بر خلاف نظر شما من فكر ميكنم وظيفه سربال تلويزيوني بيان بي طرف تاريخ است نه سوگيري و خط دادن به مخاطب. مخاطب بايد خوش بتواند از ميان داده هاي ارائه شده بد و خوب و درست و غلط را تفكيك كند. مطمئنا بسياري از بينندگان مانند من متوجه تفاوت حضور مختار و حر بن يزيد رياحي هستند و ارزشي را كه براي شهداي كربلا قائلند هرگز براي مختار قائل نخواهند بود

سید امیر
 
تاريخ: هشتم آذر 1389 ساعت 21:50
پاسخ
0
0
  توضيحات: نظر شخصی شما کاملا محترم آقای جوادی یگانه. مقاله تان ذهن را به سمتی میبرد که گویی با میرباقری یا ضرغامی خصومت شخصی دارید؟؟!!! مختار 100 نبود امابسیار جلوتر بود از آنان که داعیه دار تشیع سرخ هستند در هر زمانی. توضیح شما در مورد دعای امام باقر در مورد مختار چیست؟ چرا ابن زیاد مختار را زندانی کردو قصد کشتن او را داشت اما به امثال سلیمان بن صرد ها کاری نداشت.؟ مگر سریال را تا انتها دیده اید که در مورد عبث بودن آن در به تصویر کشیدن مظلومیت امام و ... سخن رانده اید؟ خدا همه ما را به راه راست هدایت کند

هادي
 
تاريخ: بيستم و يکم آذر 1389 ساعت 04:31
پاسخ
0
0
  توضيحات: شما انگار خودت رو خيلي عالم و دانا حساب كردي وقتي امامان معصوم از مختار و قيامش راضي هستند شما چه كاره ايد كه روي حرف معصومين نظر ميدين و مطلب مينويسيد؟ امام سجاد (ع) در حق مختار فرمودند: "حمد و ستايش خدايي را كه انتقام ما را از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار، پاداش و جزايي خير عطا فرمايد... ديگر معصومين هم از مختار دفاع كردند و براي او دعاي خير كردند شما كه اصلا تخصصتون دين و تاريخ نيست چرا اظهار نظر ميكنيد توبه كنيد شايد خدا شما رو ببخشه